استیون اسپیلبرگ در 18 دسامبر 1946 در سینسیناتی اوهایو متولد شد. او بزرگترین و تنها پسر خانواده بود. پدرش آرنولد، مهندس برق بود که در حوزهای نوپا از کامپیوتر کار میکرد و مادرش لی یک پیانیست کنسرت بود. مادر و سه خواهر او بسیار به او عشق میورزیدند. اما در مدرسه رفتار مشابهی با او نشد. او در دوران تحصیلش اشتیاق کمی از خود نشان داد و در بهترین حالت خود نمرات متوسّطی را بهدست میآورد. استیون در کودکی به دلیل شغل پدرش به شهر های زیادی از جمله «نیوجرسی»، «حومه فینیکس» و در نهایت به آنچه «سیلیکون ولی» در نزدیک سانخوزه کالیفرنیا خوانده میشود نقل مکان کرد و بخشی از جوانیاش را در آریزونا سپری کرد. اولین فیلمی که اسپیلبرگ در سالن سینما تماشا کرده است، بزرگترین نمایش روی زمین بود؛ این فیلم یک سیرک حماسه ای در سال 1952 به کارگردانی سیسیل بی. دمیل بود. در ادامه با بیوگرافی اسپیلبرگ با یوکن همراه باشید.
فیلمهای اسپیلبرگ را میتوان الهامگرفته از ترسهای کهن مانند «آروارهها» (1975)، اتفاقات اسرار آمیز کودکان در دنیای شگفتانگیز و فراتر از آن مانند «برخورد نزدیک از نوع سوم» (1977)، «وای تی» (1982) دانست.
اسپیلبرگ با اقتباسهای ادبی مانند «رنگ ارغوانی» (1985) و «امپراتوری خورشید» (1987) نیز به موفقیت دست یافت و مخاطبان خود را با ماجراجوییهای قهرمانش ایندیانا جونز در «مهاجمان صندوق گمشده» (1981) و «ایندیانا جونز و معبد مرگ» (1984) به ماجراجویی دعوت کرد..
فانتزی تخیلی غالب در «هوک» (1991) الهامگرفته از پیترپن اسپیلبرگ است، در حالی که «پارک ژوراسیک» (1993) و قسمت دوم آن «دنیای گمشده: پارک ژوراسیک» (1997) بر روی هیولاهای ترسناک سنّتی تکیه میکنند.
اسپیلبرگ به خاطر فیلمهای تاریخی قابل توجهش نیز زبانزد شده است. فیلم درام او درباره هولوکاست «فهرست شیندلر» (1993) با بازی لیام نیسن در نقش تاجری که به شهروندان یهودی کمک میکند، برنده هفت جایزه اسکار، شامل جایزه بهترین کارگردانی شد.
وی در دوران کودکی به صورت آماتور فیلمسازی را آغاز کرد. او از دوربین فیلمبرداری خانوادهاش استفاده میکردو از اردوهای تفریحی و دیگر رویدادهای خانوادگی فیلمبرداری کرد امّا به سرعت از آنها خسته شد. سپس او شروع به فیلمبرداری فیلمهای روایتی کرد و تلاش کرد تا از زوایای مختلف فیلمبرداری کرده و از جلوههای ویژه ابتدایی استفاده کند. او در دوازده سالگی از یک فیلمنامه با استفاده از تعدادی از بازیگران فیلم ساخت. او بلندپروازانه رشد کرد و در شانزده سالگی فیلمی علمی –تخیّلی را فیلمبرداری کرد که ان را «نور آتش» نامید. فیلمی که بیش از دو ساعت بود و موضوعی پیچیده درباره برخورد انسان به برخی موجود بیگانه بود. پدرش یک سینمای محلّی را اجاره کرد تا فیلم را به نمایش بگذارد و در یک شب هزینه 500 دلاری فیلم را به دست آورد. ابتدای راهی که وی را به فیلمساز برنده جایزه اسکار تبدیل کرد. نمرات ضعیف اسپیلبرگ در دبیرستان مانع ورود او به دانشگاه جنوبی کالیفرنیا شد، اما او در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لانگبیچ پذیرفته شد.
او در سال 1970 با مدرک لیسانس در رشته زبان انگلیسی فارغالتحصیل شد. در آنجا دولت کالیفرنیا در برنامه تلویزیونی خود پخش فیلم نداشت و او اغلب به سینما میرفت و هر فیلمی که میتوانست را میدید. او نگهبانان «یونیورسال استودیو» را گول میزد و فیلمبرداری پروژههای بزرگ را تماشا میکرد. اسپیلبرگ به ساخت فیلم ادامه داد و فیلمی کوتاه به نام «امبلین» را ساخت که پس از مدتی به جشنواره فیلم آتلانتا در سال 1969 راه یافت. این فیلم جایزه جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کرد و قراردادی هفت ساله با همان استودیویی که یواشکی به آن وارد میشد، بست.
مدیران استودیو به اندازهای تحت تاثیر «امبلین» -داستانی ساده در مورد دختر و پسری که از صحرای موهاوی به اقیانوس، مجانی مسافرت میکنند- قرار گرفتند که آن را همراه با فیلم «داستان عشق» یک فیلم موفق در سال 1970 منتشر کردند. (امروزه اسپیلبرگ از نام امبلین برای شرکت تهیّهکنندگی خود استفاده میکند.)
استیون اسپیلبرگ حرفه خود را با کارگردانی چند قسمت از برنامه تلویزیونی که در استودیو یونیورسال فیلمبرداری میشد به شکل حرفهای آغاز کرد. اواخر دهه 60 میلادی به یکی از جوانترین کارگردانان جهانی تلویزیون تبدیل شد و با فیلم تلویزیونی «دوئل» (1972) –درباره یک نبرد مرگبار بین ذهن یک راننده عادی و یک راننده دیوانه کامیون هجدهچرخ بود که تبدیل به یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ تلویزیون آمریکا شد- فرصت کارگردانی در سینما برایش فراهم شد تا رشته طولانی از فیلمهای موفق (از نظر تجاری) او را به یکی از موفق ترین کارگردانان تمام دوران تبدیل کند. این فیلم در سینماهای اروپا و ژاپن منتشر شد و ساخت آن 16 روز به طول انجامید و تولید آن تنها 350 هزار دلار هزینه در بر داشت. فروش این فیلم در خارج از کشور به پنج میلیون دلار رسید و جایزههای بسیاری را نیز بهدست آورد. پس از آن، فیلم نامههای بسیاری به اسپیلبرگ پیشنهاد شد اما او از کیفیت آنها راضی نبود و برای یک سال از جریان اصلی استودیو کنارهگیری کرد تا روی پروژهی خودش کار کند.
پروژهای که برای خود بر روی آن پرداخته بود فیلم «شوگرلند اکسپرس» نام گرفت. فیلمی درام که درباره زنی است که شوهرش را مجبور میکند تا از زندان فرار کرده و کودک خردسالشان را از دست کسانی که او را به فرزندخواندگی گرفته بودند برباید. پس از ربودن یک ماشین پلیس، تعقیب و گریزی جذاب روی میدهد. این فیلم منجر به موفقیت قطعی شد اما یک شکست تجاری بود. با این وجود این فیلم منجر به ساخت فیلم موفق «آروارهها» در سال 1975 شد. با وجود اینکه فیلم «آروارهها»ی اسپیلبرگ دو برابر بودجه 3/5 میلیون دلاری تعیین شده برای فیلم هزینه داشت، تبدیل به کارگردان مورد علاقه هالیوود در آن زمان شد زیرا این فیلم او در یک ماه اول اکران خود 60 میلیون دلار فروش کرد. این فیلم هم از نظر منتقدین و هم از نظر مردم بسیار محبوب بود. اسپیلبرگ در موقعیتی قرار داشت که هر کاری که میخواست را میتوانست انجام دهد. او شروع به ساخت فیلمی کرد که موضوع آن از کودکی ذهنش را به خود مشغول کرده بود.
«برخورد نزدیک از نوع سوم» (1977) شاید یکی از شخصیترین فیلمهای اسپیلبرگ باشد. این فیلم درباره تلاش قهرمانان طبقه متوسط جامعه برای برقراری ارتباط با سیارهای دیگر است. با وجود تمامی جلوههای ویژهاش، قدرت این فیلم از اکتشاف در مورد آنچه مردم، هنگامی که متوجه میشوند این فرصت را دارند تا به رویاهای خود تحقق بخشند، حاصل میشود.
سهگانه «ایندیانا جونز» (1981 – 1989)، «ای تی» (1982) و «رنگ ارغوانی» (1985) نمونههایی از بهترین و بدترین آثار اسپیلبرگ هستند. «ایندیانا جونز» ترکیبی از یک حس دوستداشتنی از سریالهای قدیمی با حساسیتی معاصر را به تصویر کشیده است. با این حال، سطح بالایی از خون و خشونت سری دوم این سهگانه یعنی «ایندیانا جونز و معبد مرگ» (1984)، منجر به ایجاد ردهبندی سنیای شد که مشاهده آن را برای افراد زیر 13 سال ممنوع میکرد. این ردهبندی سنی والدین را از وجود خشونت، سخنان رکیک و برهنگی در فیلم آگاه میکرد.
فیلم «ای تی» (1982) کشور را در بر گرفته بود و عبارت معروف « !phone home» آن در سراسر جهان شنیده میشد.
اما فیلم «رنگ ارغوانی» (1985) انتقادات متفاوتی را دریافت کرد. اسپیلبرگ متهم به کوچک شمردن نژاد آفریقایی–آمریکایی و زیبا نشان دادن فقر در منطقه روستایی جنوبی شد و برخی دیگر این فیلم را ستایش کردند؛ در واقع به این فیلم جوایز متعدّدی اعطا شد و نامزد جوایز بسیاری نیز بود.
اسپیلبرگ در میان همکارانش مانند جرج لوکاس و جان لندیس بسیار محبوب بود. او هنگامی که گرفتار مرگ سه تن از بازیگران فیلم «منطقه گرگ و میش» که اسپیلبرگ روی آن کار میکرد، شد از کار دست نکشید و ایستادگی کرد. در سال 1991، اسپیلبرگ فیلمی با یک بودجه بزرگ درباره پیترپن به نام «هوک» را کارگردانی کرد. همانطور که اسپیلبرگ همچنان به کارگردانی و تهیّهکنندگی ادامه میداد روز به روز قدرتمندتر میشد. او قادر به ساخت هر فیلمی بود و هیچ علاقهای به راضی نگه داشتن منتقدین یا مردم نداشت.
فیلم موفق «پارک ژوراسیک» به کارگردانی اسپیلبرگ ساخته سال 1993 موضوع یکی از طولانیترین و قدرتمندترین کمپینهایی تبلیغاتی قبل از انتشار فیلم در تاریخ سینما است. موضوع این فیلم در مورد یک پارکامروزی است که جاذبه اصلی آن دایناسورهای مهندسی ژنتیکی شده است. این فیلم در باکس آفیس و سینمای خانگی یک موفقیت کامل را بهدست آورد. اسپیلبرگ قسمت دوم این فیلم به نام «دنیای گمشده: پارک ژوراسیک» را درسال 1997 منتشر کرد.
شاید یکی از جالبترین (احساسیترین) فیلمهای اسپیلبرگ که به شدت نزد منتقدان تحسین شد«فهرست شیندلر» (1993) بود که سیاه و سفید فیلمبرداری شد. این فیلم یک شرح تخیلی از زندگی واقعی است که در آن یک تاجر آلمانی به نام اسکار شیندلر (1974–1908) زندگی هزاران یهودی که در جنگ جهانی دوم در کارخانهاش کار میکردند را نجات داد (در سال 1939 تا 1945 جنگی بین دو گروه متّفقین (آلمان، ایتالیا و ژاپن) و متّحدین (بریتانیا، فرانسه، اتّحاد جماهیر شوروی و ایالات متّحده) در گرفت که جنگ جهانی دوم نام گرفت). این فیلم جایزه اسکار بهترین فیلم را دریافت کرد و خود اسپیلبرگ نیز جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. او در سال 1999 برای ساخت فیلم «نجات سرباز رایان» جایزه گلدن گلوب و اسکار بهترین کارگردانی را کسب کرد.
در سال 1998 اسپیلبرگ بار دیگر به سراغ جنگ جهانی رفت و این بار از دید گاه سربازان آمریکایی فیلم «نجات سرباز رایان» را کارگردانی کرد که جایزه بهترین کارگردانی را برایش به ارمغان آورد.
در سال 1982، Amblin Entertainment اولین شرکت فیلمسازی او تاسیس شد که در آن فیلمهای موفق دیگری مانند «بازگشت به آینده» و شماره 2 و 3 این مجموعه فیلم و «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟» ساخته شد.
در سال 1994 استودیوی دیگری را همراه با جفری کاتزنبرگ و دیوید گفن به نام Dreamwork SKG تاسیس کردند.
در سال 2001 او داستان علمی - تخیّلی فیلم «هوش مصنوعی»، پروژهای که استنلی کوبریک آغاز کرده بود را تکمیل کرد. سپس فیلمهایی شامل ماجراجوییهای علمی - تخیّلی دیگر، مانند «گزارش اقلیت» (2002) و «مونیخ» (2005) را کارگردانی کرد.
وی تهیهکنندگی فیلمهایی مانند «پرچمهای پدران ما» (2006) و «نامههایی از ایوجیما» (2006) به کارگردانی کلینت ایستوود را به عهده گرفت. اسپیلبرگ در سال 2008 برای ساخت آخرین قسمت از مجموعه «ایندیانا جونز» به جرج لوکاس پیوست و در آن هریسون فورد به عنوان ماجراجوی مشهور در «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین» نقشآفرینی میکند.
در سال 2011 اسپیلبرگ انیمیشن معروف «ماجراجوییهای تنتن» را بر اساس سری کتابهای مصوّر محبوب «هرژه» کارگردانی کرد. با این حال این فیلم «اسب جنگی» بود که با نقدهای مثبت زیادی مواجه شد و نامزد شش جایزه اسکار شد.
اسپیلبرگ در سال 2012، پروژه فیلم اسطورهمحور دیگری به نام «لینکلن» را با بازی دنیل دی لوئیس در نقش لینکلن کلید زد. جوزف گوردن لوئیت در نقش پسر لینکلن «رابرت» و سالی فیلد در نقش همسر او «مری تاد لینکلن» ایفای نقش کردند.
از این فیلم انتظارات زیادی میرفت و علیرغم اینکه نامزد دوازده جایزه اسکار شد موفق به دریافت دو اسکار گردید. اسپیلبرگ علاوه بر کارگردانی در پروژههای متعددی به عنوان تولید کننده اجرایی نقش مهمی را ایفا کرده است. تولید سریالهای تلویزیونی مانند «ترانووا»، «سقوط آسمانها» و «موجود» از جمله این پروژهها بوده است.
اسپیلبرگ همچنین به عنوان تهیهکننده اجرایی در فیلم پُرفروش «دنیای ژوراسیک» (2015) ایفای نقش کرده است. او در همان سال، پروژه دیگری که در دوران جنگ سرد روایت شده را با نام «پل جاسوسان» با بازی «تام هنکس» را که نامزد جایزه اسکار شد را منتشر کرد. وی با تام هنکس در فیلمهای «اگه میتونی منو بگیر» (2002)، «ترمینال» (2004) و «نجات سرباز رایان» همکاری داشته است.
اسپیلبرگ پس از اقتباس از رمان «رولد دال» و ساخت انیمیشن (2016) «The BFG»، نقش اول فیلم «پست» (2017) را برای اولین بار همراه با مریل استریپ، به تام هنکس سپرد. این فیلم بر روی اعمال انتشارات «واشینگتنپست» (استریپ) و سردبیر (هنکس) تمرکز میکند، زیرا آنها تلاش میکنند تا اسناد پنتاگون، گنجینهای از اسرار دولتی را با وجود عدم توافق رئیس جمهور ریچارد نیکسون افشا کنند. اسپیلبرگ به شدت مجذوب ارتباط معاصر داستان شده است. در عین حال با توجه به موضوع پوششهای دولت، فیلم «پست» رفتار با زنان در محل کار را نیز بررسی میکند. او میگوید:
من برای ساخت هر فیلمی به یک هدف انگیزشی نیاز دارم. هنگامی که فیلمنامه را خواندم، فیلمنامهای نبود که بتوان برای ساخت آن 2-3 سال صبر کرد، من حس کردم این داستان، داستانیست که باید امروز گفته شود.
اسپیلبرگ علاوه بر سه اسکار خود، افتخارات زیادی را نیز کسب کرده است؛ او جایزه اسکار یادبود «ایروینگ جی. تالبرگ» را از آکادمی علوم و هنرهای سینمایی در سال 1986 دریافت کرده است. در سال 2004 جایزه انجمن کارگردانان آمریکا و نشان «لژیون دونور» فرانسه برای قدردانی از زحماتش به او اهدا شد و یک سال بعد نام او در تالار افتخارات داستانهای علمی - تخیّلی قرار گرفت. در نوامبر سال 2015 نشان افتخار آزادی ریاست جمهوری ایالات متّحده، بالاترین جایزه مدنی در ایالات متّحده، به وی اهدا شد.
استیون اسپیلبرگ یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین سازندگان فیلم در هالیوود است و به عنوان مردی شناخته شده است که نبض آمریکا را به همان شکلی که آمریکا میخواهد دیده شود درک میکند.
اسپیلبرگ در سال 1985 با امی اروینگ (بازیگر) ازدواج کرد. آنها قبل از طلاقشان صاحب یک پسر به نام مکس شدند. او در سال 1991 با کیت کپشاو ازدواج کرد و در حال حاضر صاحب 5 فرزند هستند.
اسپیلبرگ نه تنها برای فیلمهایش بلکه برای فعالیتهایش در حمایت از حقوق بشر و عدالت اجتماعی نیز در ایالات متّحده و خارج از ایالات متّحده جوایز بسیاری را به دست آورده است. ثروت تقریبی وی در حال حاضر 3.6 میلیارد دلار برآورد شده است.