خیلی از افراد وقتی وارد سیسالگی میشوند، بحرانی در زندگی آنها اتفاق میافتد. آیا شما نیز در سیسالگی ردپای این بحران را دیدهاید؟ اصلا بحران سیسالگی چیست؟ بحران سیسالگی همان چالشهایی است که در این مقطع از زندگی پیشرویمان قرار میگیرد و اگر چارهای برای آنها نیندیشیم، میتواند زندگیمان را متلاطم کند. با یوکن همراه باشید تا شما را با چالشهای سیسالگی و 5 راهکار برای گذر از آن آشنا کنیم.
سروسامان دادن به زندگی
بیست تا سیسالگی نقطه اوج تغییرات و تصمیمات زندگی خیلی از ماست. از تصمیم برای ادامهیتحصیل و انتخابشغل تا ازدواج و دیگر تصمیمات مهم این دوره. اگر به این نتیجه برسید که ادامهتحصیل ندهید، باید به دنبال شغلی پردرآمد باشید. در این دوران سروکلهی عشقوعاشقی نیز پیدا میشود. پس دههی بیست زندگی شما، سراسر اضطراب و جنبو جوش خواهد بود. اما وقتی قدم به سیسالگی میگذارید، زندگیتان از لحاظ مسیر شغلی و ازدواج یا دیگر جنبهها به ثبات نسبی رسیده و در این دوره برای خودتان یک سبک زندگی مشخص دارید. بخشی از بحران سیسالگی دقیقا به همین دلیل است که اکنون میتوانید ببینید کجای زندگیتان ایستادهاید و چه وضعیتی دارید!
غرق شدن در گذشته
برخی افراد وقتی وارد سیسالگی میشوند، در گذشتهشان فرو میروند. مدام با خود فکر میکنند که با گذراندن چه مسیری به اینجای زندگی رسیدهاند. برخی افراد در همین دوران نسبت به والدینشان بدبین میشوند و حتی گاهی تصمیم میگیرند به خاطر آسیبهایی که در گذشته دیدهاند با آنها قطعرابطه کنند. نارضایتیشان معمولا به دلایل زیر است:
- پدرومادرم بسیار سختگیر بودند و اصلا توجهی به من نداشتند
- والدینم نمیتوانستند در کودکی و نوجوانی مرا درک کنند
- نسبت به اینکه طلاق و جداییشان چقدر روی زندگی من تاثیر داشت، بیتوجه بودند
- هیچ توجهی به ناراحتی و گلههایم نداشتند
فرد در سیسالگی برای ارزیابی موقعیت فعلی خود با دید متفاوتی به وقایع گذشته نگاه میکند. از سوی دیگر، والدین پذیرای چنین انتقاداتی نیستند، زیرا واقعیت و خاطراتی که از گذشته در ذهن دارند، با فرزندشان یکسان نیست. در این مواقع پدرومادرها یقین دارند که هرچه در توانشان بوده، برای فرزندانشان انجام دادهاند. به همینخاطر ممکن است با شنیدن گلایه و انتقادهای آنها حالت تدافعی به خود بگیرند. البته همین واکنش تند شرایط را بدتر میکند و میتواند دید فرزند را نسبت به پدرومادرش منفی کند.
نارضایتی شغلی
بحران سیسالگی در برخی افراد سبب ایجاد نارضایتی شغلی میشود. شما در چه وضعیتی هستید؟ آیا تاکنون فرصتی برای پیشرفت شغلی نداشتهاید؟ آیا شغلی دارید که فکر میکنید خیلی کسلکننده یا رقابتی است؟ آیا فکر میکنید به خاطر شغلی که انتخاب کردهاید خلاقیت و توانمندیتان از دست رفته و نتوانستهاید به هیچیک از اهدافی که مدنظر داشتهاید برسید؟ برخی افراد در مرز سیسالگی با خود فکر میکنند ایکاش در رشتهی دیگری درس خوانده بودم. حقیقت این است که بحران سیسالگی از آنجایی ریشه میگیرد که فرد هرگز این آینده ی شغلی را برای خود تصور نمیکرده و اکنون احساس نارضایتی میکند.
روابط عاطفی ناموفق
شاید افرادی که در دههی بیست زندگی خود ازدواج کردهاند، در مرز سیسالگی این احساس به سراغشان بیاید که ایکاش دیرتر ازدواج میکردند. آنها در این برهه احساس میکنند شکاف عمیقی بین زندگیروزمره و خود واقعیشان وجود دارد. همین جاست که زن و مرد دچار اختلاف و کشمکش میشوند و مسیر زندگی مشترکشان از هم جدا میشود. برخی دیگر، به این دلیل که دیگر جاذبهای بینشان وجود ندارد، به فرزندمحوری متمایل میشوند. در برخی موارد به دلیل اینکه فرد تلاش میکند همانطوری که خودش دلش میخواهد باشد و زندگی مشترکش را مانع بزرگی سر راهش میبیند، به طلاق فکر میکند.
بحران سیسالگی تنها به سراغ متاهلها نمیرود، بلکه افراد مجرد نیز در دههی سیسالگی دچار چالشهایی میشوند. اگر مجرد هستید و روابط ناموفقی را تجربه کردهاید، چالش فعلیتان مقابله با احساس تنهایی و نوعی سرگردانی به حساب میآید. در این مواقع فرد خودش را بیشازپیش به کارش مشغول میکند. یا تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا وارد رابطهی بهتر و موفقتری شود.
بچهدار شدن
زنان متاهلی که وارد سیسالگی شدهاند و هنوز هیچ فرزندی ندارند، نگران میشوند که بچهدارشدنشان دیر شود. اگر مجرد هستید و اطمینانی به رابطهی فعلیتان ندارید، این نگرانی چندبرابر میشود و سیسالگیتان به خاطر نگرانی برای تعویق بچهدارشدن به دورانی بحرانی تبدیل خواهد شد. شاید در گذشتهتان غرق شوید یا نگران این شوید که نکند همانند والدینتان شوید. تمام این ترسها و نگرانیها باعث میشود تا زندگیتان آشفته و پر از استرس شود.
راهکارهای گذر از بحران سی سالگی
چند نمونه از چالشهایی که سبب ایجاد بحران سیسالگی میشود را باهم مرور کردیم. اما اکنون سوال مطرح میشود که چگونه باید از این بحران عبور کنیم؟
1. ابتدا ببینید چالش اصلیتان چیست
چند نفس عمیق بکشید و بدون هیچ ترس و نگرانی ببینید زندگیتان چه وضعیتی دارد؟ هماکنون چه چیز زندگی برایتان اضطرابآور شده است؟
2. به ارزشها و اولویتهایتان توجه کنید
اکنون به چه چیزی بیش از همه نیاز دارید؟ مهمترین چیزی که اکنون باید حواستان به آن باشد، چیست؟ چه هدفی در زندگی دارید؟ در کل به ارزشها و اولویتهایتان نگاه دوبارهای بیندازید و ببینید کجای زندگی ایستادهاید!
3. قدمی بردارید
اگر عاشق ادامه تحصیل هستید، چرا به دنبالش نمیروید؟ با افرادی که در حوزههای شغلی مختلفی فعالیت دارند، مشورت کنید و از آنها بپرسید چه چیزی را در شغلشان دوست دارند یا برایشان تنشزاست. اگر چیزی اذیتتان میکند، به جای اینکه بیدلیل ناراحت شوید، حرف دلتان را بزنید. اگر گذشتهی بدی داشتهاید و چیزی ناراحتتان کرده است، در مورد آن با والدینتان حرف بزنید، اما کاملا سازنده و آرام! سعی کنید در بین حرف زدن تان متوجه شوید که چرا این تصمیم را گرفتند، تا بهتر بتوانید همدیگر را درک کنید.
شاید به این خاطر که توانایی و خلاقیتتان را به کار نگرفتید، دچار بحران سیسالگی شدهاید. هنوز هم دیر نیست، تنها کافی است فعالیتتان را در زمینهی موسیقی، سینما، نقاشی، نویسندگی یا هر فعالیت دیگری که دوست دارید از سر بگیرید و قدمی در راستای اهدافتان بردارید.
4. با نگرشی تازه به شکستهایتان نگاه کنید
اگر تا سیسالگی به اهدافتان نرسیدهاید، اصلا به معنای شکست نیست. شاید هنوز در مسیر دستیابی به موفقیت قرار نگرفتهاید و باید سعی کنید این مسیر را پیدا کنید.
5. به سراغ مشاور بروید
مشاور میتواند افکار و نگرانیهای شما را به چالش بکشد تا در نهایت بدانید در کجای زندگی هستید و چه کاری باید انجام دهید. مشاوره راهحل خوبی برای پیدا کردن مشکل است. مشاور به شما کمک میکند نقایص را در هر چیزی اعم از روابط اجتماعی، مسائلکاری، فرزندپروری و غیره پیدا کنید و برای اصلاحشان اقدام کنید. نیاز نیست برای مدت طولانی نزد مشاوره بروید، همینکه راهنمایی او را به کار بگیرید و کمتر احساس تنهایی و درماندگی کنید کافی است.
بحران سیسالگی به مدت 2 تا 3 سال طول میکشد و باید به آن به دید یک دورهی گذرا نگاه کنید. بهتر است این بحران را به عنوان مرحلهای تکاملی در زندگی خود بدانید. مواجهه با بحران سیسالگی تجربهی خوبی به شما میدهد و میتوانید از آن برای مقابله با بحران چهل سالگی نیز استفاده کنید.
منبع: psychologytoday