یافتن معنا در رنج؛ با ما در یوکن همراه باشید تا به بررسی تقابل انزوا و خشم با مفهوم بپردازیم که در فیلم «جوکر» به آن اشاره شده است.
فیلم «جوکر» به طور وسیعی بر اساس شخصیتهای کمیکهای کمپانی دیسی ساخته شده است و به عنوان یک داستان با مبدا احتمالی جوکر، شخصیت منتقم داستانی ابرقهرمانی بتمن ساخته شده است. به عنوان یک اثر سینمایی، این فیلم نقدهای بسیار متنوعی از اسکار (buzz1) را در بر گرفته است. این نقدها شامل بهترین تصویر نمادینی است که میتواند به عنوان «بزرگترین ناامیدی» سال توصیف شود. همچنین اثبات شده است که فیلمی بسیار قطبی است. به نظر میرسد در آن هنر از واقعیت تقلید میکند و در نتیجه، بحث و جدال جدیای درباره طیف گستردهای از بیماریهای اجتماعی معاصر برانگیخته است.
توضیحی برای چرایی و چگونگی نزول شخصیت انسانی
من، در اینجا قصد ندارم به تنهایی نقد فیلم را ارائه دهم، همچنین واقعاً نمیخواهم وارد این روند شوم و با هر کسی در مورد آن بحث کنم. در عوض، من علاقهمند هستم که از دیدگاه وجودی یا معنا محور به جوکر نگاه کنم. من الکس پاتاکوس، به عنوان کسی که متعهد به تلاش برای جستجوی انسان برای معنا است، میخواهم به طور خلاصه درمورد اینکه چه دید و بینشی توانستهام از جستجوی معنا از تماشای این فیلم محرک درک کنم را به اشتراک بگذارم.
این فیلم بر روی مردی متمرکز است که میکوشد راه خود را در جامعه پوسیده و فروپاشیدهای موسوم به «شهر گاتهام» پیدا کند. بحران درونی او با سابقه سوء استفاده جسمی و عاطفی، هم توسط خود و هم دیگران، مداخله روانپزشکی و یک بیماری عصبی همراه میشود که فقط برای تغذیه وضعیت انزوا و نا امیدی وی است. روی هم رفته، این شرایط در فیلم برای توضیح پشت پرده چرایی و چگونگی پایین آمدن شخصیت در آنچه که اساساً یک خلأ وجودی است، استفاده میشود، با این وجود برخی از داوران آن را صرفاً جنون یا دستهای از بیماریهای روانی مینامند.
خشونت توجیهی ندارد
شاهد تحول شخصی شخصیت اصلی فیلم به یک ضدقهرمان هستیم که باید احساسات مختلط، اغلب متناقض را برانگیزد. در این راستا، احساس دلسوزی نکردن برای شخصی که وجود او، خیالی است یا نه به نظر کار دشواری می رسد، فردی که در یک زندگیای که همراه با رنجهای اجتناب ناپذیر، طرد شدگی آشکار، تنهایی مطلق و ناامیدی توصیف شده است به سر برده است. در عین حال، انتخاب کردن احساس دلسوزی برای شخصی که به طور آگاهانه تصمیم میگیرد که مسیری از رفتار مجرمانه (که برجسته ترین آنها خشونت نسبت به دیگران است) را دنبال کند دشوار است، حتی اگر توجیه چنین انتخاب مخربی با توجه به شرایط خارجی معقول به نظر برسد.
اهمیت آزادی انتخاب
به گفته فیلسوف یونان باستان، اپیکتتوس:
این اتفاقی نیست که برای شما بیافتد، بلکه اینکه چگونه نسبت به آن واکنش نشان میدهید مهم است.
به روشی تقریباً مشابه، روانپزشک مشهور جهان و فیلسوف اگزیستانسیال ویکتور ای فرانکل با خردمندی توصیه کرد:
وقتی دیگر نتوانیم موقعیتی را تغییر دهیم، به چالش کشیده میشویم که خود را تغییر دهیم.
مطمئناً، اغلب اوقات به زبان آوردن آن سادهتر از انجام آن است. به نظر می رسد حتی اگر شرایط تمایل به وقوع یک اتفاق وجود داشته باشد، فضای کمی برای تغییر ایجاد میکنند. علاوه بر این، همانطور که در فیلم جوکر به تصویر کشیده شده است، همه تغییرات لزوماً برای افراد خوب نیست و منجر به یک جایگزین سالم و معنی دار برای وضعیت مورد نظر نمیشود. منظور از این سخن این است که، هنوز هم شناختن یکی از اصول اساسی آموزه های دکتر فرانکل بسیار حائز اهمیت است:
در همه شرایط، بی اهمیت به اینکه هر چقدر هم که آنها ناامید به نظر برسند یا واقعاً باشند، ما همیشه حداقل مقدار از آزادی نهایی برای انتخاب نگرش را داریم.
این آزادی، البته، مستلزم آن است که ما زندانی افکارمان نبوده یا نشویم. در پیشگفتار نقل شده از او درکتاب من، با عنوان زندانیان اندیشه های ما، که از صمیم قلبم با تقدیم به دکتر فرانکل نوشتم، مرحوم دکتر استفن آر کاوی دارای یک بصیرتی بود که بر اهمیت آزادی اراده ما تأکید میکرد و در عین حال مجدداً آموزه های اساسی فرانکل پتانسیل انسانی را تأیید میکرد. این صحبت کنونی به طور مکرر نقل و قول شده اما پیامی که سوء تفسیر شده است به شرح زیر است:
بین محرک و پاسخ، یک فضا وجود دارد. در آن فضا آزادی و قدرت ما در انتخاب پاسخ ما نهفته است. در پاسخ ما رشد و شادی ما نهفته است.
اسیر افکار درون خود نباشیم
داشتن شرایط کنونی جوکر و کنار گذاشتن سایر موضوعات مرتبط با سلامت روان، من در مورد این فکر میکنم که شخصیت اصلی فیلم تا چه اندازه یک زندانی از افکارش بود؟ علاوه بر این، آیا او از مزیت «فضای» بین محرک و پاسخ استفاده کرد و از آزادی و قدرت انتخاب پاسخ خود به روشی که رشد و شادابی وی را به همراه داشت استفاده کرد؟ بمانند آن یا نه، ما شخصاً وظیفه فرار از زندان روانی درونی افکار خود را بر عهده داریم و در تحلیل نهایی، نویسنده زندگینامه خودمان هستیم. به عبارت دیگر ما میتوانیم داستانهای زندگی خود را با انتخابهایی که هنگام پاسخ دادن به فراخوان زندگی انجام دهیم تغییر دهیم.
اگرچه ممکن است ما از نظر ظرفیت ذهنی شخصیت اصلی در جوکر برای انتخاب بین درست و نادرست اختلاف نظر داشته باشیم یا در مورد انگیزه های موجود و توجیه رفتار خشونت آمیزی که در فیلم به تصویر کشیده شده نظری مخالف داشته باشیم، امیدوارم که بتوانیم در مورد لزوم بهبود شرایط انسانی به روشهای مثبت، سالم و معنی دار توافق کنیم. همانند مرگ، درد و رنج در زندگی اجتناب ناپذیرند. و در حالی که ما به طور ایده آل هرگز زندگی را مانند بسیاری از شخصیتهایی که در جوکر به تصویر کشیده شده اند تجربه نمیکنیم، ما باید برای مقابله با بسیاری از چالشهای زندگی، از جمله مواردی که ممکن است دردناک یا رنج آور باشد، آماده باشیم.
یافتن مفهوم در رنج
ویکتور فرانکل با توجه به تجربه شخصی خود در مورد رابطه مفهوم و رنج در زندگی، کاملاً واضح بود. وی نتیجه گرفت که برای تحقق کامل زندگی انسان، باید رنج معنایی داشته باشد. مطمئناً، یافتن معنی در رنج، به خودی خود یک چالش بزرگ است که یادگیری (و رشد کردن) از جمله چنین تجربیات دردناک است. در این مورد، دکتر فرانکل موضع خود را به این شرح روشن کرد:
برای یادگیری لازم نیست رنج بکشید. اما، اگر از رنج نیاموزی، بر آن هیچ کنترلی وجود ندارد، زندگی تو واقعاً بی معنی میشود.
از منظر محوری یا وجودی، بدیهی است که شخصیت اصلی جوکر با رنجهایی که متحمل شده است مبارزه کرده و قابل بحث است که چقدر واقعاً به دلیل تجربیات دردناک خود برای یافتن معنا در زندگی خود آموخته است. هنگامی که به یک لحظه تعیین کننده در اوج داستان فیلم رسید، او تصمیم گرفت راهی را به سمت قدرت و شرارت بپیماید و نه آنکه به مفهوم و خوبی توجه کند.
تعقل و اندیشیدن به جای شرارت و بیفکری
علاوه بر این که نویسنده در مورد زندگی ما مینویسد، میتوان گفت که ما به عنوان نقش اصلی فیلم خودمان نیز بازیگریم. علاوه بر این، میزان مسئولیتهای کلیدی دیگر ما در فیلم، از جمله نقش فیلمنامهنویسان، تهیهکننده و کارگردان، در نهایت بر عهده ماست. اوج داستان که همان زندگی ماست، امکانات نامحدودی را به ما پیشنهاد میدهد تا در صورت انتخاب برای انجام چنین کاری، بتوانیم مسیری را به سوی مفهوم دنبال کنیم. و با این کار، احتمال داشتن زندگی همراه با فضیلت و اندیشیدن را بیشتر میکنیم تا شرارت و بی فکری را.
جهان در حال گذر است
همه آنچه در گذشته خوب و زیبا است با خیال راحت و امنیت کامل در گذشته حفظ میشود. از طرف دیگر، تا زمانی که زندگی باقی بماند، همه گناهان و همه شرها «بازخریدنی» هستند... این یک مورد از یک فیلم تمام شده... یا فیلمی که کاملا از قبل وجود داشته و صرفاً کنترل نشده است، نیست. در عوض، فیلم این جهان فقط در حال فیلمبرداری است. که به معنای چیزی کم یا بیشتر از آینده نیست (خوشبختانه) هنوز در حال شکل گرفتن است. یعنی در اختیار مسئولیت انسان است.
باید خاطرنشان کنم که بینشهای شرح داده شده در اینجا در درجه اول شخصیت ذاتی درون هستند. به همین ترتیب، آنها لزوماً برخی از پیامهای پنهان و نه چندان نهان دیگر را که توسط جوکر نقل شده را، ضبط یا لمس نمیکنند. پیامهایی که به موضوعات وجودی میپردازند که از نظر معنایی و پیامدها، درون فردی یا اجتماعی هستند.
شفقت اصلی برای مفهوم
به عنوان مثال، از منظر درون فردی، مهم است که به خود یادآوری کنیم که همه، در بعضی از زمانها و در بعضی از موارد، «در حال نبرد سخت» هستند، اصلی که نشان میدهد شفقت و همدلی باید به عنوان اصلی برای یک زندگی معنیدار در دنیای پیوستهی ما تبدیل شود.
از جمله دیگر خصوصیات و فواید آن، مهربانی هم به عنوان یک مشتق شده و هم تجلیای از غمخواری و دلسوزی عمل میکند. با یادآوری افسانههای آسوپ:
هیچ عملی همراه با مهربانی، هر چقدر هم که کوچک باشد، هرگز هدر نمیرود.
مهربانی در اوج شرارت
در جوکر حتی صحنههایی وجود داشت که شخصیت خود تخریب کننده قادر به پاسخگویی دلسوزانه به اعمال برخواسته از مهربانی بود. همچنین اعتراف میکند تعداد بسیار کمی از چنین رفتار هایی وجود دارد که او توسط دیگران دریافت کرده است. در دنیایی پوسیده و فروپاشیده، که فریاد برای مفهوم در آن ناشناخته است، جنگیدن یک نبرد سخت «جوکر"» را به جهت دیگری سوق داد، چیزی که منجر به تبدیل شدن وی به تجسمی از بی قانونی محض شد.
تنها چیزی که بدتر از تحمل یک بی عدالتی است، انجام یک بی عدالتی است. - افلاطون
متأسفانه، به عنوان نویسنده و شاعر تراژیک یونان باستان، سوفوکلز هشدار داد:
هیچ بی قانونیای بدتر از هرج و مرج وجود ندارد.
در این فیلم جالب است بدانید که تبدیل جوکر به عنوان بزرگترین انتقامجوی بتمن نه تنها با عوامل مختلف درون فردی و بینفردی بلکه همچنین توسط عواملی در سطح اجتماعی مانند سیستم سلامت روانی شکست خورده و عدم وجود حمایت روانی اجتماعی به آن دامن زده است که او را به طور مؤثر در بین شکاف ها قرار داده است. هر شباهتی به واقعیت حقیقی کاملاً تصادفی است.
منبع: psychologytoday