روابط طولانیمدت به طور فزایندهای کمیاباند. برای خیلی از جوانان امروزی دیگر ازدواج یادگاری از گذشتگان است و تعهد استوار، در همان قرار دوم اتفاق میافتد. برقراری ارتباط درست و قوی در عصر جدیدی که روابط در آن زودگذر و ناپایدار است دشوار است. با نزدیک شدن به سی سالگی، روابط من شامل چندین رابطه عاطفی کوتاهمدت با یک شریک شده است. بیشتر دوستان من نیز همینطورند. برای اینکه بدانید چه زمانی رابطهی شما امیدوارکننده است یا باید خود را از تعهد به آن رها کنید با این مقالهی یوکن همراه باشید.
از این روابط که دائما در حال تحولاند میتوان به دو صورت نتیجه گرفت. در یک طرف، میتوان با وجود فشارهای اجتماعی برای مدیریت کردن و متعهد شدن در رابطهای که احساس رضایتمندی در آن نیست آزادانه عمل کرد و در طرف دیگر، بسیاری از روابط امیدوارکننده و رضایتبخش، با به وجود آمدن اولین نشانه از مشکلات و سختیها از بین میروند.
چطور میتوانیم متوجه این موضوع بشویم که رابطۀ ما در چه جایگاهی قرار گرفته است؟ چگونه بدانیم چه زمانی باید خود را از تعهد رها کنیم یا برای حل مشکلات تلاش کنیم؟
جواب این سوالها در هر رابطهای متفاوت و منحصربهفرد است؛ با این وجود، شش سوال وجود دارد که با پرسیدن آن ها میتوانید واقعیت عمیق در رابطۀ خود را آشکار کنید، تصمیمهای درست بگیرید، و بهطور واضح برای خودتان این را مشخص کنید که رابطۀ شما دوام می آورد یا نه.
1. انتظارات من در یک رابطه چیست؟
مرز باریکی بین «توافق نداشتن» و «عالیترین بودن» وجود دارد. این خط از انتظارات ما سرچشمه میگیرد. داشتن انتظار بالا در رابطه باعث میشود که فشار بیش از حدی به شما وارد شود و شما همیشه به دنبال شخصی خاص مطابق با انتظارات بالای خود باشید.
واقعیت این است که در رابطه بحث، تفاوت فکری و توافق نداشتن پیش میآید و حتی زمانهایی وجود دارد که شریکتان برای شما جذاب نخواهد بود.
انتظارهای واقعبینانه داشتن به شما نمای واضحتری از رابطه نشان میدهد. بدون داشتن اعتقادهای ثابت درباره اینکه رابطه شما باید چطور باشد، میتوانید شخصیت واقعی طرف مقابل خود را ببینید.
به سختی یاد گرفتم که اعتقادم در پیدا کردن نیمۀ گمشدهام مطابق با انتظارهایی که داشتم باعث شکست خوردن رابطههایم میشود. فقط زمانی که دست از انتظارهای بالای خود برداشتم توانستم مثل یک آدم بالغ وارد رابطه شوم.
2. آیا باهم سازش و تفاهم داریم؟
سازش و تفاهم به شکلهای مختلفی وجود دارد. هیچ رابطهای نمیتواند بهترین منبع رضایتمندی و تحقق خواستههای شما باشد و این کاملا طبیعی است که در بعضی موضوعها ناسازگاری وجود داشته باشد. با این وجود، مهم است که موضوعاتی که در آنها ناسازگاری دارید را به دو قسمت قابل مذاکره و غیرقابل مذاکره تقسیم کنید. ممکن است موضوعاتی مانند امیال جنسی، روحیه مذهبی، گفتگوهای جدی و مهم و یا حس شوخطبعی توافق شما و طرف مقابل را بر هم زند.
اما تعداد زیادی از ناسازگاریها وجود دارند که قابل حلاند. نیاز نیست که همه خواسته ها برآورده شوند و همه موضوعها حل شوند. انتظارها را در این موضوعها ارزیابی کنید. همیشه به دنبال داشتن صد درصد سازگاری بودم اما حالا همین که طرف مقابلم شصت یا هفتاد درصد با من سازگار باشد کافیست.
در حال حاضر، تفاهم غیرقابل مذاکره من شامل عدم انحصارطلبی، حمایت معنوی متقابل، صمیمیت عاطفی و صداقت است. من شخصی مستقل هستم و از بودن با دوستانم لذت میبرم. بنابراین برای من انجام ندادن بعضی از فعالیتهای اجتماعی با شریک خودم، اصلا آزار دهنده نیست و کاملا راضیام که چند بار در هفته شریکم را ملاقات کنم.
3. انگیزه من در یک رابطه چیست؟
اگر شما به این دلیل که بودن در رابطه برایتان کاری است که همیشه انجام میدادید و از بودن در رابطه احساس امنیت میکنید، این که عوامل انگیزشی را ارزیابی و تعیین کنید، برایتان مفید خواهد بود. زندگی خیلی کوتاه است که بخواهیم ناگزیر و یا برای ترس از تنها بودن وارد رابطه شویم. انگیزه خود را بیابید و ببینید که آیا برای جلوگیری از این احساس در رابطه هستید و یا برای رسیدن به دستاوردهای جدید.
در گذشته وارد رابطه میشدم تا از تنهایی و انزوای خودم جلوگیری کنم و همراهی برای خود داشته باشم. اما در واقع متوجه شدم که از ترس تنها بودن این کار را میکردم. هنگامی که روی احساس وابستگی متقابل و احساس دلسوزی نسبت به خود کار کردم، دیگر احساس نیاز برای بودن در یک رابطه را نداشتم. خودکفایی من باعث شد که روابط خود را بر اساس خواستن انتخاب کنم، نه بر اساس نیاز داشتن.
امروزه به روابط خود فقط براساس به دست آوردن و مزیت آن نگاه میکنم.داشتن یک همراه، درک کردن مشترک و متقابل، صمیمیت عاطفی، خوشی و لذت و همچنین تحقق جنسی را در رابطه به دست میآورم. از رابطه خود برای جلوگیری از سختیهای زندگی، مثل ناتوانی در کنترل احساسات و نیاز به تایید و حمایت فردی دیگر استفاده نمیکنم. مسئولیتم را می پذیرم و بین مقرارت خود و حمایت عاطفی، تعادل سالمی برقرار میکنم.
4. آیا از نظر جنسی احساس رضایت میکنم؟
در رابطه با این موضوع خیلی واضح صحبت میکنم. روابط عاشقانه با صمیمت جنسی مشخص میشوند. رابطه جنسی مهم است. این به این معنی نیست که باید هر لحظه و هر روز میل جنسی بالایی داشته باشیم و مشغول داشتن رابطه جنسی شویم. بلکه به این معنی است که آنقدر احساس راحتی کنیم که بتوانیم احساسات و امیال جنسی خود را با طرف مقابل در میان بگذاریم. زندگی کوتاهتر از آن است که در یک رابطه عاطفی باشیم که هیچ سازگاری جنسی در آن وجود نداشته باشد.
البته حتما زمانهایی وجود دارد که این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار نیست و این زمانی اتفاق میافتد که رابطه جنسی برای شما و شریک شما از ارزش خیلی بالایی برخوردار نباشد و هر دو طرف صمیمیت و امنیت عاطفی را به یک اندازه در طرف مقابل خود ببینند. اما این موضوع درباره داشتن اشتیاق و هیجان همیشگی نیست. بلکه به معنی سطح راحت بودن افراد در برطرف کردن نیازهای یکدیگر و ایجاد اعتماد کافی برای صمیمیت عاشقانهای است که با گذشت زمان کم رنگ نشود.
این امر نیاز به نگاهی صادقانه به میزان رضایت جنسی شما دارد. پیدا کردن شریکی که دقیقا تمایلهای جنسی شما را داشته باشد بسیار بعید است و این موضوع هیچ مشکلی ندارد. راه حل این موضوع گفت و گو و برقراری ارتباط به طور واضح برای پیدا کردن یک نقطه مشترک است که برای هر دوی شما مناسب واقع میشود.
5. میخواهم چه چیزی را در رابطه بسازم؟
کاهش انتظارهای اجتماعی این شانس را برای ایجاد روابط بیهمتا و غیرمعمول فراهم آورده است. به جای پیروی از هنجارهای فرهنگی مبهم، از خود بپرسید که دوست دارید چه چیزی را در رابطه خود خلق کنید.
شناختن و سنجیدن وضعیتهای مبهم با صراحت و صداقت به نوبه خود آزادی اختیار را به دنبال دارد. و شما حتما از این که این کار چه قدر در شناختن معنای واقعی عشق تاثیرگذار خواهد بود، متعجب خواهید شد. موضوعاتی وجود دارند که فکر میکنید فقط میخواهید بدانید که «شرایط چگونه است» اما نیاز های طبیعی و واقعی شما متفاوت است.
همانطور که اشاره کردم، در روابطم برای رشد فکری و استقلال فردی ارزش قائلیم. دیگر به دنبال آن میل بالایی که وقتی فردی جدید را ملاقات میکنم به وجود می آید، نیستم. از نظر من، بودن در رابطه با تنها یک فرد، عامل به توافق نرسیدن در ایجاد صمیمیت عاطفی و جسمی است. این نوع از رابطه (با یک فرد بودن) و استقلال غیرمتداول است. ما منحصر به فردیم اما انتظاراتی مثل سپری کردن شب در کنار شریک خود به طور منظم، ارتباط روزانه یا زندگی مشترک را نداریم.
این برای من کارساز بوده است. چیزی که برای شما کارساز است ممکن است متفاوت باشد. پس از خودتان به طور حقیقی و درست بپرسید که میخواهید چه چیزی را در رابطه ایجاد کنید.
در دفتر خود لیستی از این خواستهها تهیه کنید. به آن چیزی که واقعا طبیعی است فکر کنید و نتیجه خوب این کار را ببینید. مرحلهی بعدی بررسی چگونگی ایجاد چیزی از پایه و اساس اصلی رابطه شما با شریک زندگیتان است. این کار به نوبه خود موضوعاتی که در آنها سازگاری دارید را نشان میدهد.
6. آیا خودم را در پنج سال آینده در همین رابطه میبینم؟
اول از همه باید بگویم که این موضوع مهم نیست که خودتان را در پنج سال آینده در همین رابطه کنونی خود میبینید یا نه. هیچ کدام از ما نمیدانیم که در آینده چه چیزی در زندگیمان پیش میآید.
بعضی از روابط عاطفی به رابطهای طولانیمدت و همیشگی تبدیل میشود؛ با این وجود که افراد این رابطه فکر نمیکردند که این موضوع محقق شود. بعضی دیگر آیندهای واضح با شریک خود را میبینند، اما در مدت زمان کوتاهی از هم جدا میشوند. آینده نامشخص است و هیچ رابطهای با یقین در مورد آینده ادامه پیدا نمیکند.
پس به جای تصور این رابطه در آینده از خود بپرسید که آیا هم اکنون این رابطه نیازهای من را ارضا میکند یا خیر؟ آیا من در حال رشد و یادگیری درباره خود، شریک خود و ارتباط بینمان هستم یا خیر؟
به تازگی شریک سابقم برای من مقالهای در مورد چگونه «موفق شدن» در رابطهها فرستاد. در نهایت اگر در حال رشد و یادگیری هستیم، پس رابطه برای ما یک موفقیت است؛ حالا چه ده سال، ده ماه و یا ده هفته به طول بیانجامد. شناختن یک فرد، در میان گذاشتن خواستهها، آرزوها، ترسها و تجربه انسانها به نوبه خود زیباست و داشتن این تجربه موهبت است.
بنابراین، صرف نظر از اینکه چگونه به این سوالها پاسخ دهید، مطمئن شوید و بدانید چیزی تلف نشده است. اما با دانستن واضح چیزی که میخواهید در رابطه داشته باشید، از روابط خود بیشترین بهره را میبرید و از هر لحظه بهترین استفاده را میکنید. بقیه کارها خود به خود پیش میروند.
منبع: goalcast