در سال 1986، من در افتتاحیهی فیلم «جوخه» (Platoon) به کارگردانی اُلیور استون (Oliver Stone) که برای سربازان قدیمی جنگ ویتنام (Vietnam) برگزار شده بود، شرکت کردم. قصدم این بود که بعد از اتمام نمایش، از چندتایی از آنها برای یکی از ستونهای روزنامهام مصاحبه کنم. میخواستم واکنش آنها را یادداشت کنم و دربارهی تجربهی سینمایی و خاطرات پشت صحنهشان، سوالهایی بپرسم. با یوکن همراه باشید.
قرار نبود من فیلم را بررسی کنم، فقط باید نظر کهنهسربازان را دربارهاش گزارش میکردم. میدانستم که کهنهسربازان، هیچ علاقهای به فیلمهای جنگی نداشتند. خودم دیده بودم که پدرم و همکارانش چگونه فیلم «کلاه سبزها» (The Green Berets) به کارگردانی جان وِین (John Wayne) را مسخره میکردند.
هنگامی که فیلم پخش میشد، من انتهای سالن نیمه خالی نشسته بودم. یکی دوتا کهنهسرباز هنگام یکی از صحنههای نبرد فیلم، از آنجا رفتند، اما بسیاری از آنها تا آخر فیلم حضور داشتند و منتظر تیتراژ پایانی ماندند. سپس برای مدتی طولانی، انگاری که کسی به آنها دستور داده باشد، همانطور ساکت باقی ماندند. بعد هم ایستادند و به سمت لابی، جایی که من منتظرشان بودم حرکت کردند.
وقتی با جلیقههای سبز زیبا و کلاههایی که سرباز بودن آنها را داد میزد به سمتم آمدند، متوجه شدم که بسیاری از آنها گریه کرده بودند. بعضی از آنها وقتی نظرشان را دربارهی فیلم پرسیدم، فقط سر تکان دادند و به راه خود ادامه دادند، اما بالاخره موفق شدم چند نفری را پیدا کنم که مایل به حرف زدن باشند. بیشتر آنها میگفتند «آن زمان دقیقا همینگونه بود.»
حقیقت یا واقعیت
برای تماشا و دانلود فیلم «پاسگاه» دوبله، میتوانید به گپ فیلم مراجعه کنید. مردم همیشه هنگام فیلم گریه میکنند تا احساسات درونی خود را آزاد کنند. معمولا این احساسات درونی ما، اغلب نتیجهی ترحم به خودمان است و ایدهی خوبی است که هر چندگاه، این احساسات را تخلیه کنیم.
اما انگاری که فیلم «جوخه»، به دل و جان این کهنهسربازان نفوذ کرده بود، چرا که داستان زمان جنگ را درست از زبان آنها تعریف کرده بود. آنها از تجربه، احترام و اصالتی که پای این فیلم گذاشته شده بود، متوجه شدند که کارگردان این فیلم، حتما یکی از همان کهنهسربازها بوده است.
طی این 34 سال اخیر، تکنولوژی ساخت فیلم به طور چشمگیری پیشرفت کرده، اما با کمی دستکاری پیکسلهای دیجیتالی، تغییر آنچنانی رخ نمیدهد. فیلمساز، یک هنرمند است، نه یک کارشناس فنی. اینکه فیلم عین حقیقت باشد، مهمتر از این است که واقعی به نظر برسد.
فیلم «پاسگاه» به کارگردانی راد لوری، یک فیلم ترسناک و جنگی همهجانبه است که تمام درسها و نکات مستندهایی مثل «رسترپو» (Restrepo) سباستین جانگِر (Sebastian Junger) و تیم هدِرینگتُن (Tim Hetherington)، «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan) استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) و همچنین «جوخه»ی اِستون را در خود جذب کرده است. برای همین هم به جای شکل فیلم، همهی تمرکز خود را روی تأثیر فیلم گذاشته است.
من فیلم «پاسگاه» را همراه کهنهسربازان دیگر و در سینما تماشا نکردم، بلکه آن را سر کار خود، در آیپدم دیدم. اما این فیلم انگار برای افرادی ساخته شده که میدانند حق قضاوت نداشتن و تابع سازمان بودن چه حسی دارد، آنهایی که میدانند هنگام جنگ، باید بی چون و چرا دستورات و مأموریتهای غیرممکن و خستهکنندهی مقامات بالا را میپذیرفتند، چرا که یک سرباز اجازهی سوال و جواب نداشت.
خلاصهی فیلم
«کیتینگ» (Keating)، پاسگاه ارتش رزمی دورافتادهای در منطقه هندوکش (Hindu Kush)، در پای سه کوه پرشیب شرق افغانستان، در 14 مایلی مرز پاکستان بود. در نهم اکتبر سال 2009، یک نیروی بیش از 400 مبارز طالبان، سعی کردند تا از گروهی از 53 سرباز آمریکایی مستقر در اسکادران سوم هنگ چهارم براوو (Bravo)، شماره 61 گردان چهارمین ارتش پیادهنظام، پیشی بگیرند. پس از 12 ساعت درگیری مسلحانه، هشت آمریکایی کشته، 27 تن دیگر زخمی و در حدود 150 مبارز طالبان کشته شدند.
هنگ «براوو»، به یکی از پرافتخارترین واحدهای جنگی افغانستان تبدیل شد و دو تن از اعضای زندهی نظاموظیفهی آن، برای اولین بار پس از 50 سال مدال افتخار را از همان نبرد دریافت کردند.
با این که آنها توانستند جلوی حملهی طالبان را بگیرند، به خاطر توافقشان با ژنرال و فرماندهی ائتلاف، کمی بعد پاسگاه را ترک کردند. استراتژی استنلی مَککریستال (Stanley McChrystal) این بود که پستهای بازرسی از راه دور را به دشمن واگذاری کند و نیروهایش در مناطق شهری پرجمعیت مستقر شوند. بنابراین، افراد براوو در واقع داشتند از پاسگاهی دفاع میکردند که ائتلاف واقعا آن را نمیخواست. این سناریو مستقیما از فیلم «تبصره 22» (Catch-22) گرفته شده بود، فیلمی که خودش حاصل تجربیات نویسندهای بود که در جنگ جهانی دوم، یک بمبانداز بود.
فضای فیلم
فیلم «پاسگاه» براساس اولین کتاب پرفروش سردبیر سیاِناِن (CNN) یعنی جیک تَپر (Jake Tapper)، با همین نام است که به طور کلی سربازانی را نشان میدهد که نیروهای دیگر دفاع را برایشان غیرممکن ساخته و تقریبا آنها را شکست دادهاند. در مقابل، لوری بسیار زیرکانه همهی تمرکز خود را روی مردان سپاه براوو میگذارد. او به سبک فیلمهای کلاسیک، فیلم خود را با ورود سه تازهوارد آغاز میکند؛ هنگامی که یکی از آنها تخت خود را پیدا میکند، میبیند که جملهی «هیچ چیز بهتر نمیشود» روی یک تکه الوار نزدیک آنجا، حک شده است.
ما روال روزمرهی زندگی سربازها و شوخیهای پیش پا افتاده و حوصلهسربرشان را میبینیم که گاهی تبدیل به آزار و اذیت، نفرت و خصومت میشد، چرا که آنها هر دقیقه منتظر حمله اجتنابناپذیری از سوی دشمن بودند. برخی ممکن است با توجه به مه و سر و صدای جنگ، این مساله که موهای آنها دقیقا شبیه به هم کوتاه شده بود را یک مشکل ببینند، چرا که به نظر میرسد تشخیص سربازان از یکدیگر دشوار است، اما خب اینگونه آنها راحت با یکدیگر تعویض میشدند.
بازیگران فیلم
اورلاندو بلوم (Orlando Bloom)، نقش بن کیتینگ (Ben Keating)، کاپیتان پایگاه اصلی را بازی میکند. اسکات ایستوود (Scott Eastwood)، نقش گروهبان دوم، کلینت رومِشا (Clint Romesha) که یکی از برندگان مدال افتخار است را بازی میکند، در حالی که نقش آن یکی برندهی مدال، یعنی تای کارتِر (Ty Carter) را کالِب لاندری جونز (Caleb Landry Jones) ایفا میکند. میلو گیبسون (Milo Gibson)، پسر مل (Mel) نیز به عنوان یکی از افراد گروه ایفای نقش میکند.
علاوه بر این، لوری چهار بازماندهی واقعی جنگ «کمدِش» (Kamdesh) را نیز بازیگران فیلم خود میکند تا به آنها افتخار دهد به خدمتشان بپردازند و در این فیلم واقعی، نقشی داشته باشند.
نیمهی اول فیلم از لحاظ فنی بسیار جذاب و چشمگیر است. لوری با دوربین خود، از فضای تنگ اردوگاه عبور میکند و سربازان را نشان میدهد که برای یکدیگر قیافه میگیرند. دیالوگهای بسیار کم این فیلم، با آنکه بسیار طبیعیست، انگاری که خشک و اجباری است.
اما یکدفعه، جنگی با وحشت هرچه تمامتر رخ میدهد.
پیشینهی کارگردان
لوری، فارغالتحصیل سال 1984 از وست پوینت (West Point) که قبل از اینکه روزنامهنگار محقق در بخش داستانهای سرگرمی بشود، چهار سال هم در ارتش خدمت کرد، سپس به صنعت فیلمسازی روی آورد و کارگردان فیلمهای مشهوری چون فیلم «رقیب» (The Contender) در سال 2000 شد.
با توجه به شرایط انتشار این فیلم و اینکه به دلیل کرونا اکثر سینماها بسته است، بعید است که این فیلم سابقهی لوری را میان عموم مخاطبان خیلی بالا ببرد.
اما بیشک این یکی از بهترین فیلمهای آمریکایی است که در این سال سخت و عجیب، منتشر شد. این فیلم، یک کار میهنپرستانه است که نشان میدهد چگونه مردم عادی به مأموریتهای غیرعادی میروند، آن هم در حالی که نمیتوانند حسهای غیر انسانی خود را بپذیرند، اما تعصبهای خود را کنار میگذارند و منتظر میمانند تا رؤسای پیر، جوانان را در راه ایدهآلهای بزرگشان، به مناطق سنگی و تنها بفرستند و آنها را فدا کنند.
«پاسگاه»، فیلمی است که سربازان باتجربه را به گریه میاندازد.
برای تماشا و دانلود فیلم سینمایی جدید دوبله/ زیرنویس میتوانید به «گپ فیلم: مرجع دانلود فیلم و سریال» سر بزنید.
منبع: ArkansasOnline