خشم همیشه به عنوان یک عامل منفی و بازدارنده برای ما تلقی میشود اما میتوان با بهرهگیری صحیح از آن، با جنبههای مثبت آن نیز روبهرو شد. برای آشنایی با روشهای استفاده درست از خشم در ادامه با یوکن همراه باشید.
خشم یک نیروی قدرتمند به حساب میآید و مردم به روشهای مختلفی به آن پاسخ میدهند. بعضی با رفتارهای خشونتآمیز و یا با مشت زدن، فریاد زدن، ناسزا گفتن، چیزی را شکستن، کسی را سرزنش کردن یا اوقاتتلخی کردن به آن پاسخ میدهند. دیگران سعی میکنند خشم خود را سرکوب کنند، آنها به خودشان میگویند که افراد نجیبی هستند و به روشهای مختلف مانند؛ تا ده شمردن، انکار کردن، نادیده گرفتن یا با تسکین بخشیدن آن احساساتشان را کنترل میکنند. هیچکدام از این گزینهها منجر به یک نتیجه سالم نخواهد شد.
"به نظر من خشم رادار یابنده احساسات ما، یک صدا، یک سیگنال خطر، یک درخواست برای کمک است که به ما میگوید چیزی در جهان ما درست نیست."
چرا به خشم خود گوش نکنید؟ درست است، به آن گوش فرا دهید. به طور قطع توجه شما را جلب کرده است. درواقع توجه شما را میخواهد. اگر از خشم به درستی استفاده شود، میتواند یکی از بهترین معلمهای شما باشد. به نظر من خشم رادار یابنده احساسات ما، یک صدا، یک سیگنال خطر، یک درخواست برای کمک است که به ما میگوید چیزی در جهان ما درست نیست؛ این بدین معنی است که ما در حال قدم برداشتن در جهت اشتباهی هستیم. اجازه دهید تا توضیح بدهم.
هنگام بزرگ شدن من ترسها و اعتقادات محدودی دربارهی خودم و دنیا به دست آوردم. در بخش بزرگی از زندگیام، بر این باور بودم که شرایط سرنوشت من را تعیین میکنند. متوجه این امر که میتوانستم راه بهتری را انتخاب کنم نبودم. تجربههای من با بزرگسالان، معلمها و همسن و سالانم من را بر این باور واداشت که به اندازه کافی خوب و یا باهوش نیستم. بعد از تحمیل لقب "کمترین احتمال موفقیت" در دبیرستان و بعد از اینکه مشاور تحصیلی به من گفت که هوش کافی برای ورود به دانشگاه را ندارم، لباس "بازنده" برخود پوشیدم.
سالها احساس ناپسند از تفکر منفی همیشگی، در نهایت تفکری را در من ایجادکرد که آرزوها فقط نصیب افراد خوشبخت که من جزوی از آنها نیستم میشود. هرروز که بیدار میشدم منتظر بودم تا زندگی من خود به خود اتفاق بیفتد. تنها کسی که به تغییر نگرش نیاز داشت، من بودم.
خطر واقعی وقتی بود که خانه را به قصد مستقل شدن، ترک کردم. حال که به گذشته نگاه میکنم، میتوانم ببینم که چرا و چگونه فرصتهای زیادی را از دست دادم. بدون اطلاع داشتن، من با خودم تفکرات منفی حلنشده و اعتقادات محدودکننده را حمل میکردم؛ در نتیجه، مجددا همان اشتباهات و شکستها را تکرار میکردم. من میدانستم که استعداد دارم، اما متوجه نمیشدم چرا به پیروزی بزرگ خودم دست پیدا نمیکنم.
درک محدودم مرا گیج کرده بود. ترسهایم من را فلج کرده بودند. درواقع، من متوجه شده بودم که از شکست و موفقیت میترسم و توانایی تصمیمگیری نداشتم. به نظر دیوانهوار میآید، اما من هرگز نگفتم که عادی بودم.
در نهایت من به ترس خود با خشونت و خشم سرکوبشده جواب دادم. صرف نظر از شکلی که به خود گرفته بود، خشم درحال کنترل زندگی من بود. در آن زمان نمیدانستم که چه گزینههایی برای پاسخ دادن به خشم دارم یا اینکه میتوانستم به راحتی با تغییر مداوم تمرکز و طرز تفکر، سیستم اعتقادی سالمتر بسازم. من صادقانه چیزی که درحال حاضر میدانم را نمیدانستم که شما وقتی خود را توانمند میکنید که متوجه شوید خشم برای بروز دادن نیست، بلکه برای کار کردن بر روی آن است. خشم نباید سرکوب شود، بلکه باید نشان داده شود. شما باید به پیام اساسی ترس و خشمی که مرتبط به آن است گوش فرادهید
"من به برچسبهای سمی بر روی خودم که محوری برای من شده بودند اجازه میدادم که داستان زندگیام را به من دیکته کنند"
وقتی به این فهم رسیدم که خشم اطلاعات ارزشمندی برای من دارد، شروع به استفاده از آن به عنوان ابزاری متحول کننده، کردم. خشم به من فهماند که فرصتها همیشه بودهاند، من فقط میترسیدم که به سمتشان بروم. من به برچسبهای سمی بر روی خودم که محوری برای من شده بودند اجازه میدادم که داستان زندگیام را به من دیکته کنند. این خشم بود که به من فهماند که باید احساس ترس خود را توانمند کرده و به جلو حرکت کنم. خشم قطبنمای احساسی من است؛ و تا به امروز، همیشه من را به سمتی که نیاز دارم هدایت میکند. به خشم باید احترام گذاشتهشود. خشم به ما یادآوری میکند که ما در مسیر درستی نیستیم و به ما نشان میدهد که به چه مکانی میخواهیم برویم و اینکه مرزهای ما کجا هستند. خشم وقتی میتواند زندگی ما را تغییر بدهد که به عنوان یک دوست و معلمی که ما را در مسیر پیشرفت راهنمایی میکند دیده شود. با کمی تغییر در تفکر، ما میتوانیم پیامی که خشم به ما ارسال میکند را کشف کرده، تصمیم درست را گرفته زندگی خود را زیر و رو کنیم و با اعتماد به نفس به جلو حرکت کنیم. انتخاب با ماست همانطور که همیشه بوده است.
منبع: Success