در این ویدئو بنیانگذاران کاجایی که یه پلتفرم آموزشی آنلاین هستش به ما میگن که در مسیر موفق شدن و رسیدن به اهداف شون چه گامهای اشتباهی برداشتن و چه اشتباهاتی انجام دادن. اگر شما هم کارآفرین هستید و کسب و کار و ایدههای خودتون رو دارید یا میخواهید در این باره بیشتر بدانید با یوکن همراه باشید.
-کاجابی نِکست (Kajabi Next) سومین نرمافزاریه که ساختیم. اولیش، کاجابیِ اصلی بود و من فکر میکنم یکی از بزرگترین اشتباهاتی که کردیم این بود که قابلیتهای زیادی بهش اضافه کردیم. درگیر این شدیم که باید اینکار رو بکنه، باید اینکار رو بکنه، باید اینکار رو بکنه و حالا چهار سال بعد با هزاران مشتری ، به این نتیجه رسیدیم که سازماندهی اینها مهمتره. باید تعیین کنیم که آیا این ویژگی واقعاً لازمه؟ آیا این واقعاً باعث خوشحالتر شدن مشتری میشه؟ آیا باعث موفقتر شدنش میشه؟ این کار رو با مگافون (Megaphone) هم انجام دادیم که یکی دیگه از نرمافزارهامونه. با کاجابی نِکست (Kajabi Next)، فکر میکنم واقعاً رفتیم سراغ چیزهای ساده و ضروریای که دقیقاً کاری رو انجام میدن که ازشون انتظار داری.
- ویژگیهایی که اکثریت کاربرامون ازمون میخواستن. تیم ما، توی نرمافزارهای قبلی ماهها وقتش رو صرف ویژگیهای خاصی کرد که متوجه شدیم تنها بعضیها ازش استفاده میکنن. این باعث پیچیده شدنش برای بقیهی کاربرهایی میشد که حتی این ویژگی رو نمیخواستن.
- به نظرم مهمترین مشکل ما اون ابتدا فقط بیتجربگی بود. هیچ ایده ای نداشتیم چند نفر قراره توی زمانی انقدر کوتاه بیان سراغ کاجابی. راستش ما چند نفر رو توی فلیپین استخدام کردیم تا به سوالات و مشکلاتی که ثبت میشدن جواب بدن، اولش بامزه بود. پنجشنبه شروع به کار کردیم، اونها یه روز از ما جلوتر بودن و ما واقعاً متوجه این مساله نشدیم. وقتی سوالات سرازیر شدن، توی فلیپین شنبه صبح یا یه محدوده زمانیای بود که کار نمیکردن. ما فکر کنم توی مسابقهی فوتبال بچههامون بودیم، به همدیگه زنگ زدیم و گفتیم هزار تا سوال وجود داره.
- ما میخواستیم پشتیبانی خوبی ارائه بدیم، میخواستیم جواب تکتک افراد رو بدیم. برای همین شروع کردیم به کمک گرفتن. از افرادی که هیچ ایدهای نداشتن ما چیکار میکنیم کمک گرفتیم، میدونی دوست و همسایه و پدرزنم و افرادی مثل این اومدن خونهی ما، دور میز ناهارخوری نشستیم و شروع کردیم به جواب دادن به سوالها.
- خیلی بیتجربه بودیم. میدونستیم که میخوایم این نرمافزار رو بسازیم، همهی ارتباطات لازم رو ایجاد کرده بودیم، تمام کار بازاریابی رو انجام داده بودیم ولی توی اون نقطه یادمه به این فکر میکردم که این چه کاری بود که ما کردیم؟ حالا همهی این افراد به ما وابستهان و ما باید ادامه بدیم. اضطراب زیادی وجود داشت من روزهای خیلی پراضطرابی داشتم، حتی یه بار احساس میکردم از شدت اضطراب دارم سکته میکنم. ولی خیلی سریع رشد کردیم.