زندگینامۀ تصویری غلامحسین بنان استاد آواز ایران

امتیاز مطلب: 94%

در طول تاریخ همواره آثار هنری که از عمق روح و جان هنرمند نشات گرفتن ماندگار شدن. هنرمندی که از الهامات درونی خودش غافل نیست میتونه با اثرش روی مخاطبش هم تاثیر عمیقی بگذاره. استاد غلامحسین بنان هم از زمره ی چنین هنرمندانیست که همچنان با تصنیف هاش مخاطب رو تحت تاثیر قرار میده. او که در 15 اردیبهشت 1290 در تهران و در خانواده ای متمول به دنیا آمد به واسطه ی اینکه مادرش شرف السلطنه برادرزاده ی ناصرالدین شاه نوازنده ی پیانو بود باعث شد او از کودکی گوشش با موسیقی آشنا بشه و بعد از تعلیم دستگاه ها و ردیف های موسیقی ایرانی نزد چند معلم خوب اما گمنام سرانجام در 16 سالگی خواندن رو آغاز کرد. او ابتدا فقط در جلسات خصوصی و در حضور آشنایان آواز میخوند تا جایی که حتی در عروسی یکی از آشناها آوازی رو زمزمه کرد که آنچنان جمع رو آرام کرد و تاثیرگذاشت که پرویز خطیبی که آنجا مهمان بود فکر کرده بود اقبال السلطان اونجاست اما با پرس و جو متوجه شد خواننده ی جوان نامش غلامحسین بنانه و نتیجه محمدشاه قاجاره . هر چند در سی سالگی او خواننده ی کلاسیک قابلی شده بود اما اصرار کلنل علی نقی باعث شد تا او در سن 31 سالگی سرانجام وارد رادیو بشه و همه بتونن صدای او رو بشنون. با یوکن همراه باشید.

بعد از ورود بنان به رادیو او بیش از هر کس با روح الله خالقی ارتباط برقرار کرد. هر چند در کنار ادیب خوانساری آثاری از ابوالحسن صبا و مرتضی محجوبی را نیز اجرا میکرد.در 42 سالگی او در سمت استادی آواز شروع به تدریس در هنرستان ملی موسیقی نمود و دو سال بعد رییس شورای موسیقی رادیو شد. او در طول فعالیتش در برنامه هایی همچون گلهای جاویدان/ گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشت و ترانه های بسیاری از جمله بهار دلنشین/ توشه ی عمر/ الهه ی ناز/یار رمیده/ می ناب/ أمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا /من از روز ازل و سرود ای ایران را اجرا کرد که سالهاست مردم با آنها پیوندی ناگسستنی دارند. اما به گواه همسرش او تصنیف های حالا چرا و کاروان را بهترین آثار خود میدانست. طوری که میگفت کاروان را برای بعد از مرگم خوانده ام.

اگه برای شما هم این سوال وجود داره که چرا بنان اغلب عینک دودی به چشم داشت باید بگم ماجرای عینکی که او 28 سال به چشم داشت برمیگرده به تصادف او با یک تانکر نفتکش در 27 دی 1336. یعنی زمانی که او در تاریکی شب از میهمانی برمیگشت و تاریکی و پوشیده بودن چراغ های عقب تانکر از گل و لای باعث شد دیده نشه و در این تصادف صورت و چشم بنان آسیب دید. حجم جمعیتی که برای ملاقات او به بیمارستان میرفتن به حدی نظم بیمارستان رو به هم زده بود که ناچار دفتری در اونجا گذاشتن که هر کسی به جای ملاقات فقط در اون یادداشتی برای بنان بنویسه و بره. بنان برای ادامه ی معالجه به خارج از کشور رفت و وقتی برگشت تصمیم گرفت از اون به بعد کارهایی شاد و امیدوار کننده اجرا کنه و از اجراهایی شبیه به مرثیه خوانی دوری کنه. او در طول زندگیش دوبار ازدواج کرد یکبار با خواهر کلنل علی نقی وزیری که حاصلش دو فرزند به نامهای بیژن و گیتی بود و بار دیگه در 54 سالگی با پری دخت آور که تا پایان عمر کنار او و پسرش هومن صدر زندگی کرد.

در سال 1397 زهره محقق فیلم مستندی به مدت 87 دقیقه راجع به زندگی استاد بنان ساخت که در آن افرادی همچون پری دخت آور / هومن صدر / حریر شریعت زاده / گروه دنگ شو/ ایرج خواجه امیری و استاد شجریان راجع به وی صحبت کردند. به گفته ی همسرش مهمترین عامل محبوبیت بنان عشق او به مردم بود و از زمزمه شدن ترانه هایش در کوچه و بازار لذت میبرد و همین دلیل ادامه ی کارش بود. علی شیرازی موسیقی پژوه معاصر راجع به بنان اینطور میگه: بنان از تیزهوش‌ترین آوازخوانان ایرانی بوده است. او با درک درستی از زمانۀ خویش و صد البته درکی دقیق از خویشتنِ هنریِ خویش پا به عرصۀ هنرنمایی در آواز و تصنیف خوانی می‌گذارد. او وجه جدیدی همچون بم‌خوانی را وارد آواز و تصنیف ایرانی می‌کند تا پیش از آن خواندن آواز و ضربی در موسیقی ما همانا معنایی جز بلندخوانی با صدایی رسا و نافذ نداشت. او هر آنچه کرد بر پایه سنت قرار داشت و به خوبی به آیندگان درس نوآوریِ متکی بر سنت‌ها را داد. با تحریرهای مخملینش نوع دیگری از تحریر دادن را به عاشقان و تشنگان هنر ملی آواز عرضه داشت و با ویبراسیون‌های زیبا و شمرده‌اش روح و لطافتی از جنس دیگر را وارد خوانندگی کرد. بنان بی‌شک همان کاری را با این هنر کرد که نیما یوشیج با شعر. پس به یک معنا بنان، نیمای آواز ایرانی بود. او بود که به گلپایگانی، شجریان، نادر گلچین و ایرج قدرت و جسارت پرواز و پریدن در آسمان هنر آواز را ارزانی داشت. اگر بنان نمی‌بود، شک نباید کرد که این هنرمندان یا در آواز ظهور نمی‌کردند یا اینکه دست کم به گونه‌ای دیگر در این عرصه هنرنمایی می‌کردند. بنان صدای آواز مدرن ایرانی بود.

بنان که از ناراحتی گوارشی و افسردگی رنج میبرد سرانجام در غروب 8 اسفندماه 1364 خورشیدی، در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و بر خلاف وصیتش که مایل بود در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شود، در دهم اسفند، در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. به گفته ی همسرش درمیان چند صد ترانه ای که خوانده بود در سالهای واپسین عمرش او مدام تصنیف رویای هستی را زمزمه میکرد. هنرمندی بی نظیر که هفتاد و چهار سال هستی مخملین صدایش در زیر و بم تحریرهاش رویاها/ اندوه و امیدهای بی شماری در گوش شنوندگانش آفریده بود.

  • نظرات
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
امتیاز مطلب: 92%

در طول تاریخ همواره آثار هنری که از عمق روح و جان هنرمند نشات گرفتن ماندگار شدن. هنرمندی که از الهامات درونی خودش غافل نیست میتونه با اثرش روی مخاطبش هم تاثیر عمیقی بگذاره. استاد غلامحسین بنان هم از زمره ی چنین هنرمندانیست که همچنان با تصنیف هاش مخاطب رو تحت تاثیر قرار میده. او که در 15 اردیبهشت 1290 در تهران و در خانواده ای متمول به دنیا آمد به واسطه ی اینکه مادرش شرف السلطنه برادرزاده ی ناصرالدین شاه نوازنده ی پیانو بود باعث شد او از کودکی گوشش با موسیقی آشنا بشه و بعد از تعلیم دستگاه ها و ردیف های موسیقی ایرانی نزد چند معلم خوب اما گمنام سرانجام در 16 سالگی خواندن رو آغاز کرد. او ابتدا فقط در جلسات خصوصی و در حضور آشنایان آواز میخوند تا جایی که حتی در عروسی یکی از آشناها آوازی رو زمزمه کرد که آنچنان جمع رو آرام کرد و تاثیرگذاشت که پرویز خطیبی که آنجا مهمان بود فکر کرده بود اقبال السلطان اونجاست اما با پرس و جو متوجه شد خواننده ی جوان نامش غلامحسین بنانه و نتیجه محمدشاه قاجاره . هر چند در سی سالگی او خواننده ی کلاسیک قابلی شده بود اما اصرار کلنل علی نقی باعث شد تا او در سن 31 سالگی سرانجام وارد رادیو بشه و همه بتونن صدای او رو بشنون. با یوکن همراه باشید.

بعد از ورود بنان به رادیو او بیش از هر کس با روح الله خالقی ارتباط برقرار کرد. هر چند در کنار ادیب خوانساری آثاری از ابوالحسن صبا و مرتضی محجوبی را نیز اجرا میکرد.در 42 سالگی او در سمت استادی آواز شروع به تدریس در هنرستان ملی موسیقی نمود و دو سال بعد رییس شورای موسیقی رادیو شد. او در طول فعالیتش در برنامه هایی همچون گلهای جاویدان/ گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشت و ترانه های بسیاری از جمله بهار دلنشین/ توشه ی عمر/ الهه ی ناز/یار رمیده/ می ناب/ أمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا /من از روز ازل و سرود ای ایران را اجرا کرد که سالهاست مردم با آنها پیوندی ناگسستنی دارند. اما به گواه همسرش او تصنیف های حالا چرا و کاروان را بهترین آثار خود میدانست. طوری که میگفت کاروان را برای بعد از مرگم خوانده ام.

اگه برای شما هم این سوال وجود داره که چرا بنان اغلب عینک دودی به چشم داشت باید بگم ماجرای عینکی که او 28 سال به چشم داشت برمیگرده به تصادف او با یک تانکر نفتکش در 27 دی 1336. یعنی زمانی که او در تاریکی شب از میهمانی برمیگشت و تاریکی و پوشیده بودن چراغ های عقب تانکر از گل و لای باعث شد دیده نشه و در این تصادف صورت و چشم بنان آسیب دید. حجم جمعیتی که برای ملاقات او به بیمارستان میرفتن به حدی نظم بیمارستان رو به هم زده بود که ناچار دفتری در اونجا گذاشتن که هر کسی به جای ملاقات فقط در اون یادداشتی برای بنان بنویسه و بره. بنان برای ادامه ی معالجه به خارج از کشور رفت و وقتی برگشت تصمیم گرفت از اون به بعد کارهایی شاد و امیدوار کننده اجرا کنه و از اجراهایی شبیه به مرثیه خوانی دوری کنه. او در طول زندگیش دوبار ازدواج کرد یکبار با خواهر کلنل علی نقی وزیری که حاصلش دو فرزند به نامهای بیژن و گیتی بود و بار دیگه در 54 سالگی با پری دخت آور که تا پایان عمر کنار او و پسرش هومن صدر زندگی کرد.

در سال 1397 زهره محقق فیلم مستندی به مدت 87 دقیقه راجع به زندگی استاد بنان ساخت که در آن افرادی همچون پری دخت آور / هومن صدر / حریر شریعت زاده / گروه دنگ شو/ ایرج خواجه امیری و استاد شجریان راجع به وی صحبت کردند. به گفته ی همسرش مهمترین عامل محبوبیت بنان عشق او به مردم بود و از زمزمه شدن ترانه هایش در کوچه و بازار لذت میبرد و همین دلیل ادامه ی کارش بود. علی شیرازی موسیقی پژوه معاصر راجع به بنان اینطور میگه: بنان از تیزهوش‌ترین آوازخوانان ایرانی بوده است. او با درک درستی از زمانۀ خویش و صد البته درکی دقیق از خویشتنِ هنریِ خویش پا به عرصۀ هنرنمایی در آواز و تصنیف خوانی می‌گذارد. او وجه جدیدی همچون بم‌خوانی را وارد آواز و تصنیف ایرانی می‌کند تا پیش از آن خواندن آواز و ضربی در موسیقی ما همانا معنایی جز بلندخوانی با صدایی رسا و نافذ نداشت. او هر آنچه کرد بر پایه سنت قرار داشت و به خوبی به آیندگان درس نوآوریِ متکی بر سنت‌ها را داد. با تحریرهای مخملینش نوع دیگری از تحریر دادن را به عاشقان و تشنگان هنر ملی آواز عرضه داشت و با ویبراسیون‌های زیبا و شمرده‌اش روح و لطافتی از جنس دیگر را وارد خوانندگی کرد. بنان بی‌شک همان کاری را با این هنر کرد که نیما یوشیج با شعر. پس به یک معنا بنان، نیمای آواز ایرانی بود. او بود که به گلپایگانی، شجریان، نادر گلچین و ایرج قدرت و جسارت پرواز و پریدن در آسمان هنر آواز را ارزانی داشت. اگر بنان نمی‌بود، شک نباید کرد که این هنرمندان یا در آواز ظهور نمی‌کردند یا اینکه دست کم به گونه‌ای دیگر در این عرصه هنرنمایی می‌کردند. بنان صدای آواز مدرن ایرانی بود.

بنان که از ناراحتی گوارشی و افسردگی رنج میبرد سرانجام در غروب 8 اسفندماه 1364 خورشیدی، در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و بر خلاف وصیتش که مایل بود در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شود، در دهم اسفند، در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. به گفته ی همسرش درمیان چند صد ترانه ای که خوانده بود در سالهای واپسین عمرش او مدام تصنیف رویای هستی را زمزمه میکرد. هنرمندی بی نظیر که هفتاد و چهار سال هستی مخملین صدایش در زیر و بم تحریرهاش رویاها/ اندوه و امیدهای بی شماری در گوش شنوندگانش آفریده بود.

آیا به نظر شما این مطلب مفید بود؟

خیر
2021-06-07 00:52:43
  • نظرات
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
دسته بندی ها