امروز میخوایم درمورد کسی حرف بزنیم که بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما از او به عنوان استاد نام بردند، آکیرا کوروساوا؛ کسی که عملاً معرف سینمای ژاپن به جهان است، با این ویدیو یوکن همراه باشید.
او در طول پنجاه و هفت سال کار در صنعت سینما سی فیلم ساخت، اودر سال 1936 وارد این کار شد و بهعنوان نقاش، دستیار کارگردان و فیلمنامهنویس شروع به کار کرد و اولین فیلمش را با عنوان ساشیرو سوگاتا که یک فیلم اکشن محبوب در زمانه خود بود را ساخت.
کوروساوا در 23 مارچ 1910 درتوکیو به دنیا آمد، او هم مانند خیلی از کارگردانان بزرگ از همان کودکی با پدر و مادر خود به سینما میرفت و از همانجا عاشق سینما شد، او در هفده سالگی خانه پدر را ترک کرد تا به دنبال رویاهای خود برود و با برادرش هیگو همخانه شد، هیگو عاشق هنر بود و زندگی بی قیدی داشت، او در سینماهای ژاپن راوی بود، در آن زمان راوی کسی بود که که در سینما دیالوگها و صحنههای فیلمهای صامت را برای تماشاچیان تعریف میکرد، بعد از مصوت شدن فیلمها هیگو بیکار شد و بعد گذراندن دوره سخت افسردگی شدید، خودکشی کرد.
در سال 1948 کوروساوا ششمین فیلمش را که نامش فرشتههای مست است را ساخت، و خود را بهعنوان کارگردانی مستعد معرفی کرد؛ فیلمی که نه تنها در کارنامه کوروساوا اهمیت زیادی دارد بلکه شروع کار بازیگر افسانهای سینمای ژاپن توشیرو میفونه بود؛ موفینه بعد از این فیلم 15 همکاری دیگر با کوروساوا داشت ولی بعد از فیلم ریش قرمز گفت دیگر حاضر نیست با این کارگردان کار کند.
فیلم یازدهم کارنامه کوروساوا، راشومون، فیلمی بود که نه تنها اسم او را در جهان بر سر زبانها انداخت، بلکه توجه سینمادوستان جهان را به سمت سینمای ژاپن جلب کرد سینمایی که از نظر بصری و داستانی بینهایت زیبا و منسجم است، راشومون برنده شیر طلایی جشنواره ونیز شد، قدرت روایی و همبستگی صدا و تصویر، این فیلم را از نظر فنی، بسیار منسجم کرد؛ و باعث شد که از این فیلم به بعد مردم جهان هر سال برای فیلمهای جدید استاد بزرگ سینما انتظار بکشند.
برخی از منتقدین فیلمهای کوروساوا را فیلمهایی بیش از حد متأثر از ادبیات و سینمای غرب میدانستند، البته که فیلمهای وسترن و غربی تأثیر زیادی روی او گذاشتند و از طرفی دیگر او عاشق نویسندگانی چون شکسپیر و داستایفسکی بود، ولی تأثیر زندگی در شرق و علاقه بیش از حد او به فرهنگ و تاریخ ژاپن را هم نمیشود در فیلمهایش نادیده گرفت، به طوریکه یکی از شاهکارهایش بنام هفت سامورایی از نظر منتقدان فقط از عهده یک ژاپنی که به فرهنگ خود اشراف کامل دارد برمیآید.
فیلمهای کوروساوا جوایز متعددی را برایش به ارمغان آورد، جوایز داخلی زیادی مثل جوایز ربان آبی ژاپن و آکادمی فیلم ژاپن و جوایز متعدد بینالمللی مثل دو جایزه بفتا، دو جایزه آکادمی، و یک جایزه آکادمی برای یک عمر دستاورد هنری، شیر طلایی و نقرهای جشنواره ونیز، سه جایزه از جشنواره برلین، یک نخل طلا و دریافت نشان ارزشمند لزیون دو اونور فرانسه.
او برخلاف دیگر کارگردانان تأثیرگذار دوره طلایی سینمای ژاپن مثل اوزو و میزوگوشی، همه ژانرها را در فیلمهایش تجربه کرد و از فیلمهای کمدی سرگرمکننده و اکشنهای هیجانانگیز تا درامهای رئالیستی عمیق را در کارنامه هنری خود دارد.
کوروساوا از کارگردانان کمالگرای سینما بود، و برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن بود یک صحنه را بارها و بارها تکرار کند تا به نتیجه دلخواه خود برسد، این ممکن بود که تیم فنی و بازیگران فیلم را بهشدت خسته و کلافه کند ولی او همیشه با گروهی کار میکرد که از سلایق و شیوه کار او مطلع بودند و او هم از ظرفیتها و تواناییهای آنها اطلاع کافی داشت.
کارنامه هنری کوروساوا در سال 1970 هفتاد با شکست های نسبی تجاری و نقد رو به رو شد ولی او با فیلم درسو اوزالا توانست دوباره جوایز متعدد را از جمله جایزه آکادمی از آن خود کند و بازگشتی شکوهمند به قله سینما داشته باشد، روایت آخرین فیلم او مادادیو در سال 1993 خیلی نزدیک به زندگی شخصی او است چون این فیلم قصه استاد پیری است که شاگردان سابقش سعی میکنند، پیوند او با زندگی را نگه دارند، متاسفانه او در ششم سپتامبر 1998 این دنیا را ترک کرد ولی هنوز هم با فیلمهایش میتواند به علاقهمندان سینما، فیلم ساختن را یاد دهد.