اغلب کارآفرینان به خاطر ترسی که از شکست دارند، در کسبوکار خود زمین میخورند. دلیل مهمی که باعث شکست در کسبوکارهای کوچک و بزرگ میشود، نگرش منفی نسبت به شکست است. با یوکن همراه باشید.
افراد موفق بارها با شکست مواجه شدهاند و مقابله با شکست تجربهای است که بارها در زندگی آنها اتفاق افتاده است.
در ادامهی مقاله، تد لئون هارد، نویسنده، طراح و مدیر سابق مجموعهی بینالمللی Fitch که اکنون ناشر و صاحب امتیاز nail است (معتبرترین نشریهی محبوب افراد خلاق)، از تجربیات و چالشهای خود در محیط کار میگوید.
تصور کنید یک روز کاری سخت و پرمشغله دارید. ناگهان نگاهتان به تقویم روی میز میافتد و به یاد میآورید که فردا جلسهی کاری مهمی دارید و مجبور هستید در مدت زمانی محدود برای حضور در این جلسه آماده شوید. با به خاطر آوردن این مساله، موجی از احساسات منفی و استرسزا وارد ذهنتان میشود. اما این احساسات هیچ کمکی به برپایی موفقیتآمیز جلسهی پیشرو نخواهد کرد.
مشکل نقدینگی و کمبود بودجه از چالشهایی است که صاحبان کسبوکار با آن مواجه میشوند. شاید هیچ بدهی نداشته باشید، اما در سالهای ابتدایی راهاندازی کسبوکار، سودآوری چندانی ندارید و تقریبا درآمد و خروجی مالی سازمان در یک کفه ترازو قرار دارند.
برای کاهش استرسهای مالی و ترسی که از شکست دارید، اولین راه حلی که به ذهنتان میرسد، عدم تمرکز روی این موضوع است و سعی میکنید به هر طریقی مشکلات مالی را مهم جلوه ندهید. واکنش شما به این خاطر است که فکر میکنید با تمرکز روی ترسها، ناخودآگاه آنها را وارد زندگیتان میکنید. واکنش شما به جایی میرسد که با فرار از ترسها و تعلل کردن، تمام فرصتهای خوب را از دست میدهید.
در این لحظه برای برگزاری جلسهی فردا دچار استرس شدهاید اما سعی میکنید ترس خود را پنهان کنید و به جای رویارویی با افکارتان، ظاهر آرامی داشته باشید و جلسه را با لبخند، اعتماد به نفس و سخنرانی مناسب به پایان برسانید.
بدون شک، این روش بهترین راهکار برای مقابله با ترسهای درونی نیست. اما ذهن ناخودآگاهی که مدت زیادی تحت نفوذ این افکار بوده است رهایتان نمیکند و باعث بروز این نوع رفتارها میشود.
ترس از شکست را عاملی برای موفقیت خود بدانید
تد پیشنهاد مدیریت پروژه یک مزرعه بزرگ مرغ داری را از سوی یکی از مشتریان قدیمی خود دریافت کرد. هدف آنها توسعه دادن به تنوع کالای هدفشان از طریق راهاندازی خط تولیدی جدید با کیفیت بالا در حوزهی پرورش دام بود. این سازمان از تد و تیم کاریاش خواستند طراحی پکیج و دستهبندی محصول را انجام دهند.
فکر میکنید تد در مقابل این پیشنهاد چه واکنشی از خود نشان داد؟
بله درست فکر میکنید. تد با این پیشنهاد دچار ترس و نگرانی شد. او می توانست با جستجو در بین موضوعات بازاریابی محصول، بستهبندی محصولات گوشتی و غیره اطلاعات خوبی به دست آورد و با اطمینان پذیرای این پیشنهاد باشد. اما تسلیم افکارش میشود و این عبارت به ذهنش خطور میکند «در این زمینه اطلاعات کافی نداری. پس به احتمال زیاد نمیتوانی این پروژه را با موفقیت به انجام برسانی و با رقبای بزرگ مواجه شوی.»
تد میتوانست با ترسهای خود مقابله کند و به افکار منفی اجازه ندهد روی تصمیم او سایه بیندازد، اما متاسفانه واکنش او اینگونه نبود. او بلیط هواپیما به مقصد واشنگتن دی سی (D.C) را تهیه کرد و با پروازی دیگر به مقصد پروژهی پیشنهادی خود در کوههای آلاچیا رسید.
در این شهر صنعت پرورش دام پررونق بود و تد با بستری مناسب برای صنعت پرورش دام مواجه شد. او وارد مغازهای در یکی از خیابانهای اصلی شهر شد و به نکات مهمی درمورد بستهبندی محصول دست یافت. کارکنانی که در این مغازه بودند با اشتیاق فراوان اطلاعاتی در مورد پرورش دام و بستهبندی صنایع گوشتی به تد انتقال دادند.
این اطلاعات برای تد هیجانآور بود و او را به این فکر واداشت که «شاید من هم بتوانم چنین کاری انجام دهم.» او چندین ساعت روی منابع اطلاعاتی خود تمرکز کرد و با کمک و تشویق کارکنان خیلی خوب پیش رفت.
تد برای ارائهی موفقیتآمیز اطلاعاتی که در مورد پرورش دام و بستهبندی صنایع گوشتی دریافت کرده بود، در مزرعهی پرورش طیور حاضر شد. اما برخلاف تصورش جلسه خوب نبود و با تلفظ اشتباه نام مدیرعامل اخطار گرفت.
تد دربارهی طراحی بستهبندیهای مختلف سخنرانی کرد، اما تعدادی از مدیران ارشد از کیفیت پروژه اظهار نارضایتی کردند و از جلسه خارج شدند. تد هم با ناراحتی جلسه را ترک کرد.
تد لئونارد چگونه با ترسهای خود مقابله کرد؟
تد قبلا هم تجربهی ناکامی داشت و این اولین باری نبود که یک جلسهی کاری را به خاطر عدم آمادگی کافی با شکست پشتسر میگذاشت و به نتیجهی مطلوب دست نمیافت.
تد به پروژهی پرورشدام علاقهمند شده بود و تصمیم گرفت روش همیشگی خود برای حضور در جلسات را تغییر دهد. برای تد حضور در جمع پرسنل حرفهای آن مغازه تجربهی گوهرباری بود که توانست نگرش او را برای آمادهسازی جلسات کاری تغییر دهد. بدین ترتیب، تد توانست در کنار استرسهای همیشگی که قبل از ارائه کار با آنها مواجه میشد، از دریافت اطلاعات و تبادل بینشهای مختلف با یک تیم حرفهای لذت ببرد.
به نظر شما اگر تد از چند هفته قبل روی پروژهی بستهبندی پرورش دام کار میکرد و اطلاعات کافی به دست میآورد، نتیجهی متفاوتی از برپایی جلسه میگرفت؟
از همان زمان بود که تد روش فکری خود را تغییر داد
خیلی از ما بهجای مقابله با ترسهای درونی از آنها فرار و سعی میکنیم ترسهایمان را نادیده بگیریم؛ زیرا این افکار سبب ایجاد احساس ضعف و ناکارآمدی میشود.
تد به این نتیجه رسید که برای گذر از افکار منفی که مانع حرکت میشود نباید تنها به خودمان توجه کنیم. هر وقت با چنین چالشی مواجه شدید ذهن خود را روی نیازها و خواستههای مشتری و مسائل مهم معطوف کنید و با تمرکز روی تخصص و دانش خود به احساس ارزشمندی و اعتماد به نفسی که نیازمند آن هستید، دست یابید.
اینجاست که این عبارت ارزشمند بیان میشود:
هر چقدر بتوانید به دیگران کمک کنید، احساس اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.
تد با داشتن چنین تفکری سعی کرد روش همیشگی خود را تغییر دهد و هیچگاه ترسهای خود را پنهان نکرد. او با تکیه بر قدرت خلاقیت خود به دنبال راهکارهایی برای حل چالشهای کاری رفت.
ترسها باعث بروز رفتارهای خودتخریبی میشود. اما این بدین معنا نیست که تسلیم ترسهای خود شوید. این شما هستید که میتوانید داستان ذهنی خود را همانطور که دلتان میخواهد روایت کنید. در هنگام مواجهه با ترسها، دو راه خواهید داشت: یا کنترل افکارتان را به دست بگیرید و گامهای مثبت بردارید یا با همین افکار ناامیدکننده ذهن باقی بمانید.
برای پذیرش شکست زمان لازم است. تد لئونارد توانست با تغییر تفکر و نگرش ذهنی خود از ترسهای درونیش گذر کند و به این نتیجه دست یافت که مسالهی مهم برد یا شکست نیست. جستجوی اطلاعاتی که برای انجام پروسهی کاری نیاز داریم و آشنایی با نگرشهایی که در خودمان پیدا نکردیم، یک دستاورد ارزشمند و چالشی لذت بخش است.
منبع: fastcompany
مقاله کاربردی، ساده و عالی بود دمتون گرم برای من که خیلی همزمانی داشت