در یک جمله خودشیفتگی به معنای خودبزرگبینی شدید، خودمحوری و یا خودخواهی، تمایل برای اداره و کنترل دیگران و ناتوانی در دیدن جهان از دریچه نگاه دیگران است. این ویژگیها و افرادی که این گرایشهای خودشیفتگی درونی را در خود میپرورانند، در ارتباط با افراد دیگر ناراحتکننده و اغلب اوقات اذیت کننده هستند، اما گاهی اوقات انتخاب دیگری به جز برقراری ارتباط با فرد خودشیفته ندارید. در یوکن، نحوه رفتار با شخص خودشیفته را آموزش میبینید.
شاید برای مثال یکی از همکاران شما، رئیستان و یا یکی از اعضای خانواده و فامیل شما با خودبزرگبینیاش شما را خشمگین و ناراحت میکند. با این حال، به احتمال زیاد یک روز صبح از خواب بیدار میشوید و تصمیم میگیرید تا این ارتباط را تغییر دهید. در اصل به نحوی بهتر با آن روبهرو میشوید و حداقل به خاطر اینکه شغل خود را از دست ندهید دست به چنین تغییراتی میزنید. زمانی که این فرد را میبینید، به جای اینکه طبق معمول از او فرار کنید و کاری کنید که متوجه حضور شما نشود؛ به او نزدیک شده و او را مورد تعریف و تمجید قرار میدهید. در نهایت این حرکت منجر به گفتوگویی در بین شما خواهد شد.
با این حال باز هم واکنشهایی خواهید دید، که به شما احساس بد را در مقابل حس خوبی که میخواستید بهدست بیاورید، منتقل میکند.
مواجهه با خودشیفتهها در محیط کار
بی پارکر الن سوم از دانشگاه شمال شرقی و همکاران، با تمرکز بر داشتن یک سرپرست خودشیفته، معتقد است که یک سوپروایزر خودشیفته فشار زیادی را بر روی کارکنان زیردست خود وارد میکند. در محیطهای کاری، کارکنان نمیتوانند از سرپرست خود دوری کنند و در هر حال در جلسات اجباری یا نشستهای نظارتی با او مواجه میشوند. آنها مجبورند که این شخص غیرقابل تحمل و بدعنق را تحمل کنند. علاوه بر همه اینها، خودشیفتگی یک سرپرست، امری ذاتی است. زیرا همانطوری که نویسنده به آن اشاره میکند، سرپرستها از این ویژگی، یعنی همان خودبزرگبینی و خودخواهی خود، برای بهتر دیده شدن در سازمان استفاده میکنند.
به همان اندازه که کارکنان تلاش میکنند تا با رئیسهای بد اخلاق و بدعنق خود کنار بیایند، نتیجه برعکس از این همه تلاش دریافت میکنند. اما از آنجایی که آنها انتخاب دیگری برای گذراندن زندگی ندارند، باید روشهایی را برای کنار آمدن با رئیسهای بداخلاق خود پیدا کنند. از نظر الن و همکارانش، توانایی کنار آمدن با رئیس بداخلاق، یک نوع از مدیریت منبع به حساب میآید؛ که به کارمندان پادزهری در مقابل استرس حاصل از داشتن رئیسی، که از بیارزش کردن دیگران لذت میبرد خواهد داد.
ممکن است تنها داشتن منابع برای کمک به شما در گذراندن و تحمل کردن این استرس کافی نباشد. باید سعی کنید تا از منابعتان استفاده کنید. اگر به اندازهای تحت فشار و استرس هستید، که حتی نمیتوانید استراتژی کنار آمدن با رئیس خود را پیدا کنید، به هر میزان هم که توانایی کسب کنید، فایدهای برای شما نخواهد داشت.
زمانی که از رفتار خوب با خودشیفتهها ناامید شدیم چه کنیم
وقتی که شما تلاش میکنید تا با یک فرد خودشیفته خوشرفتاری کنید، از روش خوشبینانهای توأم با احساسات استفاده میکنید. همچنین سعی میکنید بهترین ویژگی و مثبتترین حالت آن شخص را در آن موقعیت ببینید. با اینکه این روش ممکن است در مورد افراد عادی که با آنها سروکار دارید مؤثر باشد، اما ممکن است از این که تلاشتان در رابطه با مدیرتان بیثمر بوده ناامید و ناراحت شوید.
زیرا او به احتمال زیاد از نظر دوستانه و صمیمی شما، علیه خودتان استفاده خواهد کرد. بهعلاوه، زمانی که بحث قدرت است و این قدرت در دستان سرپرستی که خودشیفته و بداخلاق است قرار گرفته، راهی بهجز اینکه به درون خودتان رجوع کنید و خودتان را در مقابل آن شخص محافظت کنید، نخواهید داشت.
مدیریت کردن رابطه با فرد خودشیفته
سوالی که پیش میآید این است که، چه گزینهای برای کنار آمدن با این افراد کنترلگرا و آزاردهنده وجود دارد، که میتواند برای شما کمکی باشد؟ با توجه به نوشتههای قبلی منتشر شده از دانشگاه شمال شرقی، در مورد مدیریت منبع، معیارهای زیر را مورد بررسی قرار دادیم:
1) هنگامی که شرایط کاری استرسآور و پرفشار است، من توانایی ذخیره انرژی خود را دارم.
2) زمانی که همهچیز استرسآور میشود، تجهیزات و کارکنان کافی برای جایگزینی من وجود دارد که بتوانم غیبت کنم.
3) وقتی که احساس میکنم کم انرژی شدهام، میتوانم مقدار زیادی از باری که روی دوش من است را به دیگران محول کنم.
4) وقتی که کار طاقت فرسا میشود، میتوانم تا هراندازه که خودم میخواهم از محیط دور باشم و جان دوبارهای بگیرم.
5) میتوانم زمانهایی که همهچیز گنگ و گیجکننده میشود به کارهایم سرعت ببخشم.
6) توانایی این را دارم که رفتارم را تغییر دهم تا به خودم این اطمینان را بدهم که یک طبل توخالی نیستم.
همه این روشها میتواند روشهای عالی برای جنگیدن با هرگونه رفتار مغرورانه و خودخواهانه، حتی خارج از محیط کاری، باشد. اما زمانی نتیجه بهتری میدهد که این نوع رفتار در محیط کاری اتفاق بیفتد. وقتی در محیط کاری خود، شخصی رفتار خودخواهانه و وقیحانهای با شما دارد، از خودتان بپرسید که چگونه و با کدام یک از روشها توانایی خود را در مقابله با این افراد بسنجید.
با مدیر خودشیفته چگونه کنار بیاییم؟
نویسندگان در مطالعات خود در حوزه مدیران خودشیفته و بدعنق، روش مدیریت منابع را در سه سری نمونه به دست آمده از 187 کارگر شهرداری، 199 برنامهریز مالی و 147 کارمند فروش دارو مورد آزمایش قرار دادند. فرضیه مورد استفاده در این تحلیلها به این شکل بود، که بهدست آوردن نمره بالا در معیار مدیریت منابع، نمایانگر تأثیرات منفی مدیر خودشیفته میشد. این تأثیرات شامل خستگی روحی، تنش شغلی، احساس افسردگی، عملکرد بد شغلی و رفتار «شهروندی» ضعیف، مانند عدم کمک داوطلبانه به دیگر کارکنان میشود. بهعلاوه آلن و همکارانش عوامل کنترلی مانند سن، جنسیت، طول مدت استخدام و صفات شخصی مانند برونگرایی و عصبی بودن را نیز به آن لیست اضافه کردهاند.
یافتهها با پیشبینیهای مطالعه مطابق بودند و نشان دادند که کارکنانی که دارای مهارت کمتری در مدیریت منابع هستند، اگر رئیس خودشیفتهای داشته باشند، فشار بیشتری از لحاظ خستگی روحی و حس افسردگی تجربه خواهند کرد. همچنین آنها رفتارهای شهروندی کمتری دارند. با این حال به نظر میرسد کارکنانی که مدیریت منابع بالاتری دارند، تأثیرات مثبتی روی کارآمدی کارهایشان در مقابل سرپرست خودشیفته خود نشان دهند.
این کارکنان به جای اینکه سرپرست خود را تهدیدی برای منابع خود ببینند، آنها را به صورت یک چالش در نظر میگرفتند، که به قول نویسندگان یک «مارپیچ مفید» را ایجاد میکنند. در این جا شاید بتوانید راه حلی کلیدی برای رویارویی با کسی که در زندگی شخصی خود از او بهعنوان یک خودشیفته تلقی میکنید، بیابید. تلاش کنید تا راههایی را برای استخراج منابع خود و پس از آن تغییر دیدگاه خود نسبت به آن شخص پیدا کنید. اگرچه ممکن است در ابتدا از جواب تند آن شخص ناراحت شوید و یا با عکسالعملهای بد و دلسردکننده آن شخص مواجه شوید، اما کوتاه نیایید و به این زودی تسلیم نشوید.
محدودیت و مشکل مقاله آلن و همکاران، این بود که معیارهای کلیدی درک سرپرست و رئیس خودشیفته، شامل مواردی مثل «رئیسم طبل توخالیای بیش نیست.» مطرح میشد. هیچگونه شاهد و مدرک واقعی برای اینکه متوجه بشویم این تصورات درست هستند یا نه وجود ندارد. به راستی که برخی اوقات این زنجیره علت و معلولی میتواند برعکس بشود و از حالت خودشیفتگی مدیر به خودشیفتگی کارکنان تغییر حالت بدهد. افرادی که عذاب میبینند و ناراحت هستند و از کارشان خسته شدهاند، ممکن است بیشتر از هر شخص دیگری نسبت به سرپرست خود دیدگاه بد داشته باشند.
کلام آخر
با این تفاسیر شما همچنان میتوانید در رویارویی با یک فرد خودشیفته، کنترل اوضاع را به دست بگیرید. از دیگران کمک بگیرید و بر روی ویژگیهای مثبت خود تمرکز کنید. سعی کنید یک استراحت روحی به خودتان بدهید و راههای دیگری را برای کسب حس ارزشمندی و صلاحیت پیدا کنید.
به طور خلاصه، مدارا و خوب رفتار کردن با یک فرد خودشیفته وقتی که میدانید تلاشهایتان نتیجه نخواهند داد، کار بسیار سختی است. با بهکارگیری برخی از استراتژیهایی که در مقاله آلن و همکاران ذکر شده، میتوانید با حل این مشکل روبهرو شوید. به این شکل که در هنگام مواجهه با اینگونه افراد، نه تنها آنها را بهعنوان تهدید نبینید، بلکه چالش و فرصتی برای ارتقای شما باشند.
منبع: psychologytoday