به نظرتان اگر یک نفر در 20 سالگی متوجه شود به یک بیماری نورون حرکتی (ALS) مبتلاست و تنها چند سال دیگر فرصت زندگی کردن دارد با این اتفاق چگونه برخورد میکند؟ احتمالا شما هم حدس میزنید که او حتما دست از کار میکشد و افسرده میشود. اما این همان اتفاق تلخی است که در سال 1963 میلادی برای استیون هاوکینگ رخ داد؛ و استیون در مواجهه با این حقیقت نهتنها دست از فعالیت نکشید بلکه سال ها زنده ماند و توانست انقلابی در فیزیک ایجاد کند. با یوکن همراه باشید تا درباره استیون هاوکینگ و زندگی او بیشتر بدانید.
استیون هاوکینگ با وجود معلولیتی که داشت، فردی الهامبخش بود و توانست درک ما را از جهان تغییر دهد. او به خاطر کارهای پیشتازش درمورد سیاهچالهها و نظریهی نسبیت شهرت دارد و استقبال چشمگیر مردم از پرفروش ترین کتاب او یعنی "تاریخچه ی مختصر زمان" شاهدی بر این ادعاست.
زندگی و دستاوردهای فوقالعاده استیون هاوکینگ او را به انسانی خاص و تاثیرگذار تبدیل کرده که درسهای زیادی به ما آموخت. در ادامهی مقاله، زندگی شخصی، آثار و دیدگاههای استیون هاوکینگ را بررسی میکنیم.
زندگی شخصی استیون هاوکینگ
استیون ویلیام هاوکینگ در روز 8 ژانویه 1942 میلادی، همزمان با سیصدمین سالگرد مرگ گالیله در آکسفورد انگلستان به دنیا آمد. این دانشمند بزرگ بریتانیایی، کارهای خارقالعاده ای در علم فیزیک و کیهان شناسی انجام داد و با کتابهای خود علم را در دسترس همگان قرار داد. استیون هاوکینگ در 21 سالگی و وقتی در دانشگاه کمبریج در رشته کیهانشناسی تحصیل می کرد، به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) مبتلا شد. داستان زندگی سخت و پرچالش او در فیلم تئوری همه چیز (The Theory of Everything) در سال 2014 به تصویر درآمده است.
خانوادهی استیون هاوکینگ و سالهای ابتدایی زندگی او
استیون هاوکینگ فرزند ارشد خانواده 4 فرزندی فرانک و ایزابل هاوکینگ بود. او در خانوادهای تحصیلکرده بزرگ شد. مادرش اهل اسکاتلند بود و توانست در دهه ی 1930 وارد دانشگاه آکسفورد شود؛ همان زمانی که زنان محدودی میتوانستند وارد دانشگاه شوند. پدرش هم از دانشگاه آکسفورد فارغالتحصیل شد و به عنوان محقق فعالیت میکرد و در حوزهی بیماری های مناطق گرمسیری تخصص داشت.
استیون هاوکینگ در زمانی به دنیا آمد که خانوادهاش از لحاظ مالی شرایط خوبی نداشتند. البته شرایط سیاسی هم چندان بسامان نبود چون انگلیس وارد جنگ جهانی دوم شده بود و با حملات خونبار بمبهای آلمانی مواجه بود. ایزابل در آن برهه برای یافتن جایی امنتر به آکسفورد آمدهبود تا اولین فرزندش را به دنیا آورد. والدین هاوکینگ دو فرزند دیگر با نام مری (1943) و فیلیپا (1947) به دنیا آوردند و در سال 1956 هم دومین پسرشان به نام ادوارد را به فرزندی قبول کردند.
یکی از دوستان خانوادگی نزدیک آنها، خانوادهی هاوکینگ را افراد عجیبی می داند. آنها شام را در سکوت مطلق میخوردند، درحالیکه تمام اعضای خانواده به دقت مشغول مطالعهی کتاب بودند. خودروی خانواده، یک تاکسی لندن قدیمی بود و خانهی آنها در شهر سنت آلبنز (St.Albans)، خانهای سه طبقه بود که هیچوقت تعمیر نشد. زیرزمین خانهی هاوکینگ به نگهداری زنبورعسل اختصاص داشت و در گلخانهی آن هم وسایل آتش بازی تولید میشد.
پدر استیون هاوکینگ در سال 1950 مدیریت بخش انگلشناسی سازمان ملی تحقیقات پزشکی را به عهده گرفت و تمام زمستان را در آفریقا به تحقیق و تفحص سپری کرد. او دوست داشت فرزند ارشدش در رشتهی پزشکی درس بخواند، اما استیون از همان سنین پایین علاقهی به آسمان و نجوم علاقه داشت. او و مادرش شبهای تابستان به حیاط پشتی میرفتند تا ستارگان را نگاه کنند. مادر استیون درباره علاقهی وافر پسرش به آسمان می گوید: «پسرم همیشه با دیدن ستارهها شگفتزده میشد و من شاهد بودم چطور ستارهها او را به خود جلب می کنند.»
استیون هاوکینگ همواره در جنب و جوش بود و به همراه خواهرش مری، راههای مختلفی برای ورود به خانه پیدا کرده بود. او عاشق رقص بود و به قایقرانی هم علاقه داشت؛ به طوری که در تیم قایقرانی کالج هدایتکنندهی قایق شد.
زندگی خانوادگی استیون هاوکینگ
استیون هاوکینگ در سال 1963، پیش از اینکه متوجه بیماریاش شود، در مهمانی سال نو میلادی با جین والد (Jane Wilde) که دختری جوان و دانشجوی زبان بود آشنا شد. استیون و جین دو سال بعد با هم ازدواج کردند. ثمرهی زندگی آنها پسری به نام رابرت و دختری به نام لوسی بود که به ترتیب در سالهای 1967 و 1970 به دنیا آمدند. فرزند سوم آنها هم به نام تیموتی در سال 1979 زاده شد.
استیون هاوکینگ زندگی موفقی نداشت و در سال 1990 با داشتن سه فرزند، به خاطر یکی از پرستارانش به نام الین میسن (Elaine Mason) از همسرش جین جدا شد. استیون و الین در سال 1995 با هم ازدواج کردند اما این ازدواج نتیجهای جز جدایی استیون از سه فرزندش نداشت، چون فرزندانش فکر می کردند الین پدرشان را از آنها دزدیده است. در سال 2003 پرستارانی که مسئولیت مراقبت از استیون را به عهده داشتند، به پلیس اطلاع دادند الین با شوهرش بدرفتاری می کند و او را کتک می زند؛ اما استیون این اتهام را نپذیرفت و تحقیقات پلیس هم بینتیجه ماند. در نهایت، در سال 2006 استیون هاوکینگ از همسر دومش هم جدا شد.
این فیزیکدان بیمار بعد از جدایی از الین، به خانوادهاش نزدیکتر شد و دوباره با مادر فرزندانش جین ازدواج کرد. استیون به همراه دخترش لوسی، 5 رمان با مضمون علمی برای کودکان منتشر کرد.
تحصیلات استیون هاوکینگ
او در سالهای ابتدایی دوران تحصیلش، بسیار باهوش بود اما کودکی استثنایی به حساب نمیآمد. جالب است بدانید، در اولین سال تحصیل در مدرسهی سنت آلبنز، در کلاس خود سومین نفر از آخر بود. شاید در درس خواندن خیلی تمرکز نداشت اما تمام حواسش روی چیزهایی بیرون از مدرسه بود. او عاشق بازی روی تخته (مانند تخته نرد و شطرنج) بود و موفق شد با همراهی چند نفر از دوستان صمیمیاش بازیهای جدیدی ابداع کند. او در سن نوجوانی هم به همراه چند نفر از دوستانش، با قطعات بازیافتی رایانهای را برای حل معادلات ریاضی ابتدایی ساختند.
استیون هاوکینگ در 17 سالگی به کالج دانشگاه آکسفورد راه یافت. با اینکه علاقهمند به تحصیل در رشته ی ریاضیات بود، اما به این خاطر که دانشگاه آکسفورد در این رشته تخصصی مدرکی نمیداد، به رشتهی فیزیک و به طور اختصاصی رشتهی کیهانشناسی روی آورد.
استیون زمان زیادی را صرف مطالعه نمیکرد. او بعدها اظهار کرد هر روز بهطور میانگین تنها یک ساعت صرف مطالعهی درسهای دانشگاه می کرده است. البته روش او درست بوده و بیش از یک ساعت هم نباید وقت می گذاشت. او در سال 1962 با درجه ی عالی در رشتهی علوم طبیعی فارغالتحصیل شد و پس از آن، به دانشکدهی ترینیتی هال (Trinity Hall) کمبریج رفت تا مدرک دکترایش را در رشتهی کیهانشناسی بگیرد.
استیون هاوکینگ در سال 1968 بهعنوان یکی از اعضای موسسهی ستارهشناسی دانشگاه کمبریج معرفی شد. سالهای بعدی، زمان طلایی برای استیون هاوکینگ و پژوهشهای او بود. او در سال 1973 اولین کتاب تخصصی خود، با نام ساختار مقیاس بزرگ فضا- زمان (The Large Scale Structure of Space-Time) را با همراهی جی اف آر الیس (G.F.R.Ellis) به چاپ رساند.
استیون هاوکینگ در سال 1979 به دانشگاه کمبریج برگشت و توانست یکی از بهترین جایگاههای تدریس یعنی پروفسور لوکاسی ریاضیات را که به سال 1663 برمی گردد، کسب کند.
از کار افتادن سرور دانشگاه
پایاننامهی دکترای استیون هاوکینگ در سال 1965 با نام «خصوصیات گسترش جهانها» (Properties of Expanding Universes)، در اکتبر 2017 روی وب سایت دانشگاه کمبریج منتشر شد. به قدری تقاضا برای دسترسی سریع به پایان نامه دکتر هاوکینگ بالا بود که باعث از کار افتادن سرور دانشگاه کمبریج شد؛ با این حال، این پایان نامه به رقم فوقالعاده 60 هزار بازدید قبل از پایان اولین روز نمایش آنلاین خود دست یافت.
بیماری استیون هاوکینگ
استیون هاوکینگ در 21 سالگی به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) خود پی برد. در این بیماری، تمام عصبهایی که ماهیچههای بدن را کنترل می کنند، به مرور زمان از کار میافتند. بعد از تشخیص بیماری، تمام پزشکان به او گفتند تنها دو سال و نیم دیگر زندگی خواهد کرد.
او وقتی به بیماری و نقص جسمانی خود پی برد که در دانشگاه آکسفورد مشغول تحصیل بود، قبل از آن هرازگاهی سکندری میخورد و میافتاد یا در حرف زدن دچار مشکل میشد؛ اما تا سال 1963 و زمانی که اولین سال تحصیل خود را در دانشگاه کمبریج می گذراند، به دنبال بیماری خود نرفت. استیون بیشتر مواقع علائم بیماریاش را پنهان میکرد و اصلا بروز نمیداد؛ اما وقتی پدرش متوجه شرایط بد جسمانیاش شد، به دنبال درمان او رفت. دانشجوی نخبهی 21 ساله به مدت دو هفته در کلینیک پزشکی تحت درمان قرار گرفت و آزمایشات پزشکی زیادی روی او انجام شد.
استیون یک بار گفت: «پزشکان نمونهی ماهیچه از روی بازویم برداشتند، الکترودهایی به من وصل کردند و مایع پرتونارسانی (radio-opaque fluid) را در ستون فقراتم تزریق کردند و در حالیکه تخت خواب را کج و راست میکردند، حرکت آن مایع با پرتوهای ایکس را نگاه می کردند. بعد از انجام آزمایشات به من نگفتند دقیقا چه مشکلی دارم و تنها گفتند مشکل من فلج چندگانه (multiple sclerosis) نیست و یک بیماری نادر و خاص است.
در نهایت پزشکان با انجام آزمایشات مختلف تشخیص دادند استیون هاوکینگ در مرحله ی ابتدایی بیماری ALS قرار دارد. خبر این بیماری برای استیون و خانوادهاش دردناک بود و بروز چند اتفاق مانع دلسردی و ناامیدی کامل او شد. اولین اتفاق زمانی رخ داد که استیون در بیمارستان تحت درمان قرار داشت. او در بیمارستان با پسری مبتلا به سرطان خون هم اتاق بود و به این نتیجه رسید که بیماریاش در مقایسه با بیماری آن پسر، قابل کنترلتر است. استیون مدتی بعد از مرخص شدن از بیمارستان، رویایی در سر داشت و به دنبال تحقق بخشیدن به آن بود. او در این باره گفت؛ این رویا باعث شد به این درک برسم هنوز هم کارهایی هست که باید در زندگیاش انجام دهد.
بیماری استیون هاوکینگ باعث ناامیدی و عقبنشینی او نشد، بلکه کمک کرد به دانشمند بزرگی تبدیل شود. او قبل از تشخیص بیماری خیلی روی مطالعاتش تمرکز نمی کرد. استیون در این باره گفت: «قبل از اینکه از بیماریام مطلع شوم، خیلی از زندگی خسته و درمانده شده بود. فکر میکردم هیچ کار ارزشمندی برای انجام دادن وجود ندارد.»
او بعد از پذیرش این حقیقت که شاید آنقدر فرصت زندگی ندارد که حتی بتواند مدرک دکتری خود را بگیرد، خودش را وقف کار و پژوهش کرد.
درحالیکه هر روز کنترل کمتری روی بدنش داشت، در سال 1969 مجبور شد روی صندلی چرخدار بنشیند. به مرور زمان، شرایط جسمانی استیون همراه با موفقیتهای حرفهای روزافزونش حادتر و بدتر میشد. خانواده ی هاوکینگ در اوایل دهه ی 1970 از یکی از دانشجویان فارغالتحصیل او تقاضا کردند در انجام کارها به استیون کمک کند. او میتوانست غذا بخورد و از تخت خواب بلند شود اما برای انجام دیگر کارهای روزمره نیاز به کمک داشت. حتی صحبتهایش هم نامفهوم بود، به طوری که تنها افرادی که او را میشناختند، میتوانستند حرفهایش را بفهمند. سرانجام در سال 1985 تحت عمل جراحی نای (تراکئوتومی) قرار گرفت و برای همیشه صدایش را از دست داد. پس از آن فیزیکدان و دانشمند بزرگ نیاز به مراقبت و پرستاری 24 ساعته پیدا کرد.
پروژههای استیون بعد از، از دست دادن صدایش رو به کندی رفت؛ اما اختراع یک نرمافزار کامپیوتری توسط یک برنامهنویس در کالیفرنیا که با حرکات سر یا چشم عمل میکرد به او کمک زیادی کرد. استیون هاوکینگ با استفاده از این اختراع می توانست کلمات را روی صفحهی مانیتور انتخاب کند و کلمات انتخاب شده را با استفاده از دستگاه صداساز بیان کند. در آن زمان، استیون هنوز میتوانست از انگشتان دستش استفاده کند و کلمات را از طریق کلیککنندهی دستی انتخاب کند؛ اما وقتی تمام کنترل جسمانیاش را از دست داد، این برنامه را از طریق یکی از عضلههای گونهاش که به سنسوری متصل بود، هدایت میکرد.
استیون هاوکینگ با استفاده از این برنامه و کمک دستیارانش به نوشتن کتاب و مقاله با سرعت بیشتری پرداخت. آثار او شامل مقالات علمی و نشریاتی برای جامعهی غیرعلمی و مردم عادی بود.
هر روز سلامتی استیون هاوکینگ بیشتر در معرض آسیب قرار می گرفت. او در سال 2009 به خاطر عفونت قفسهی سینه نتوانست در کنفرانسی در آریزونا شرکت کند. در آن زمان، استیون هاوکینگ اعلام کرد بعد از 30 سال از جایگاه پروفسور لوکاسی ریاضیات (Lucasian Professor of Mathematics) دانشگاه کمبریج کنارهگیری میکند و فورا به بیمارستان منتقل شد، اما بعد از مدتی بهبود یافت.
مرگ استیون هاوکینگ
استیون هاوکینگ بعد از 50 سال مقابله با بیماری جسمانیاش، در 14 مارس 2018 در خانه ی خود در کمبریج انگلیس درگذشت.
خبر درگذشت استیون باعث تاثر دانشمندان و افراد فعال در رشتهی فیزیک شد. لارنس کراوس (Lawrence Krauss)، فیزیک دان نظری و مولف همکار استیون درباره مرگ هاوکینگ در صفحهی توییترش نوشت: «ستارهای در کیهان خاموش شد. ما دانشمند بزرگی را از دست دادیم. استیون هاوکینگ به مدت 76 سال نهتنها با شجاعت تمام با کیهان جنگید و آن را رام کرد بلکه به ما آموخت چرا باید به انسان بودن خود افتخار کنیم.»
فرزندان استیون هاوکینگ در بیانیهای اعلام کردند: «امروز با تمام وجود از درگذشت پدرمان متاثر شدیم. او دانشمند بزرگی بود و آثار و میراثش سالیان سال باقی خواهد ماند. شجاعت و ایستادگی او همراه با استعداد و شوخطبعیاش الهامبخش مردمان زیادی در سراسر دنیا بوده است. او می گفت دنیا اگر خانهی کسانی که دوستشان داری نباشد، دنیا نیست. ما همیشه دلمان برایش تنگ میشود.»
خاکستر استیون هاوکینگ در کلیسای وست مینستر (Westminster Abbey) لندن در کنار دیگر شخصیتهای بزرگ علمی چون نیوتن و چارلز داروین به خاک سپرده شد.
درسهایی که میتوانیم از زندگی استیون هاوکینگ بیاموزیم
او از فناوری برای مقابله با ناتوانیهایش استفاده کرد
استیون هاوکینگ معتقد بود: «هوش توانایی سازگار شدن با تغییرات است.»
به عقیدهی پروفسور استیون هاوکینگ، فناوری قدرت بینظیری دارد و باعث دگرگونی زندگی و انتقال ایدههایی میشود که به کشفهای بزرگ میانجامد. بیماری استیون هاوکینگ به جایی رسید که این نابغه علم فیزیک صدایی برای حرف زدن و بیان دانشی که به آن دست پیدا میکرد نداشت اما او دست از تلاش برنداشت و با استفاده از دستگاه صداساز این نقص را جبران میکرد. او در پژوهشهایش از فناوری رایانهای و اینترنت به طور گستردهای استفاده می کرد.
بیماری بر او غلبه نکرد و ناتوانی جسمی مانع از پژوهشهایش نشد
استیون هاوکینگ به افرادی که دارای ناتوانی جسمی هستند نصیحتی کرد: «روی چیزهایی تمرکز کنید که ناتوانی جسمیتان مانع از انجام دادن آنها نمیشود و درمورد چیزهایی که به خاطر ناتوانیتان نمیتوانید انجام دهید، غصه نخورید. اجازه ندهید روحتان هم در کنار جسمتان دچار ضعف و ناتوانی شود.»
استیون هاوکینگ بعد از اینکه به بیماریاش پی برد و پزشکان گفتند تنها چند سال دیگر زنده خواهد ماند، دست از زندگی نکشید و با عشق خود، جین وایلد ازدواج کرد. آنها سه فرزند به دنیا آوردند. بیماری استیون روی کارش هم تاثیر نگذاشت و او خود را در اختیار کار و پژوهش قرار داد. هدفش اصلی استیون این بود که اجازه ندهد ناتوانی جسمی به مانعی برای پیشرفت او تبدیل شود.
استیون هاوکینگ معتقد بود: «فیزیک نظری از جمله رشتههایی است که در آن ناتوانی جسمی نقص به حساب نمیآید، زیرا همه چیز در ذهن شماست.»
در هر شرایطی کنجکاو بود
استیون هاوکینگ میگفت: «به آسمان و ستارهها نگاه کنید، نه به زمین و پاهایتان. سعی کنید تمام چیزهایی را که می بینید درک کنید و از خود بپرسید چه چیزی سبب شده جهان به وجود بیاید. کنجکاو باشید.»
استیون هاوکینگ کنجکاوی کودکانه داشت و این مساله سبب میشد همیشه سوالات خود را با چرا و چگونه بپرسد. او اشتیاق زیادی برای سفر به فضا داشت که کنجکاوی بیمثال او را نشان میدهد.
همواره شوخ طبع بود
استیون هاوکینگ میگفت: «داشتن ذهنی فعال برای بقای من همچنین حفظ حس شوخ طبعیام لازم بوده است.»
او همیشه به چهرههای مسخرهای که در مجموعهی تلویزیونی سیمپسونها، مجموعهی کمدی فیوچراما، برنامهی تلویزیونی دروازهی آتلانتیس، برنامهی تلویزیونی والدین نسبتا عجیب و غریب و مجموعهی تلویزیونی پیشتازان فضا، از او به تصویر کشیده میشد، میخندید.
به اصول و عقاید خود پایبند بود
استیون هاوکینگ معتقد بود: «هیچ کسی با هدف بردن جایزه دست به پژوهش در فیزیک نمیزند، بلکه این کار را به خاطر لذت کشف چیزی که قبلا هیچکس نمیدانسته انجام میدهد.»
استیون هاوکینگ در طول زندگی خود همیشه نگران نبود بودجه و مدیریت نادرست منابع مالی پژوهشهای علمی و تحصیلات در بریتانیا بود و زمانی که نشان شوالیه به او داده شد، به خاطر اصول و عقایدش آن را نپذیرفت.
او هیچوقت تسلیم نمیشد
استیون هاوکینگ میگفت: «اصلا جالب نیست هنگامی که متوقف میشوید، عصبانی شوید. کاری که من انجام میدهم این است که همچنان در مورد آن مسئله فکر میکنم و همزمان روی چیز دیگری کار میکنم. گاهی چندین سال طول میکشد تا بالاخره راه درست را پیدا می کنم. در مورد از دست رفتن اطلاعات و سیاهچالهها، 29 سال زمان نیاز بود تا به نتیجه برسم.»
استیون هاوکینگ در ژانویه سال 2014 میلادی پژوهشهای خود را درمورد ماهیت سیاهچالهها که از اوایل قرن بیستم باعث سردرگمی دانشمندان شده است، به چاپ رساند. او عزم خود را جزم کرده بود که با وجود انتقادات و بحث و جدلهای فراوان تسلیم نشود. هیچیک از این مسائل نمیتواند او را متوقف کند و این برای هر کسی که برای رسیدن به موفقیت سخت تلاش میکند، الهامبخش است.
او به ارزش زمان پی برده بود
استیون هاوکینگ همیشه میگفت:
کارهای زیادی وجود دارد که قصد دارم انجام بدهم و از هدر رفتن زمان متنفرم.
استیون هاوکینگ به پژوهش در مورد ماهیت زمان و اینکه زمان چطور آغاز شده، شهرت دارد. او مطالعات خود را درمورد زمان با این نتیجه که به عقب برگرداندن ساعت، غیرممکن است به پایان میرساند. پیام او کاملا شفاف است. ما می توانیم به ثروت برسیم، اما هرگز نمیتوانیم زمان را به عقب برگردانیم، پس باید استفادهی درستی از آن داشته باشیم.
دانش خود را به دیگران منتقل می کرد
استیون هاوکینگ آرزو میکرد:
امیدوار هستم به ترفیع جایگاه علم و اثبات این حقیقت کمک کرده باشم که فیزیک معما نیست و افراد عادی هم میتوانند آن را درک کنند.
استیون هاوکینگ اعتقاد داشت باید دانش را با دیگران به اشتراک گذاشت. او آرزو داشت کتابهایش به دست مردم برسد و در کتابفروشیهای فرودگاهها در دسترس همگان قرار بگیرد. موفقیت بزرگ کتابهای استیون هاوکینگ حاکی از آن است که آرزوی او به تحقق پیوسته است. تمام اعتبار این موفقیت متعلق به اوست، چون استیون با به اشتراک گذاشتن مفاهیم فیزیک کیهانی (astrophysics) و هوش مصنوعی برای همه و نهتنها دانشمندان و روشنفکران، به موفقیت دست یافته است. ناشر کتابهایش همیشه به او میگفت استفاده از معادله و فرمول در کتابها باعث بیزاری مردم میشود و به ازای هر یک معادلهای که استفاده میکند، خوانندگان کتابهایش 50 درصد کاهش پیدا می کند. به همین خاطر است که در کتاب تاریخچهی مختصر زمان او تنها یک معادله (E=mc2) وجود دارد و این یک معادله از خرید این کتاب توسط 10 میلیون خواننده جلوگیری نکرد. مقصود اصلی این است اگر دانش خود را به طور واضح و روشن با دیگران به اشتراک نگذاریم، فرصت طلایی را از دست خواهیم داد.
شما از زندگی استیون هاوکینگ چه نتیجهای میگیرید؟ کدام خصوصیت استیون هاوکینگ بیش از همه نظرتان را جلب کرده است؟
او در جنگ جهانی دوم بدنیا امد .مادرش در بحرانهای متعدد باردار و زایمان کرد احتمالا مریضی او از جهت مادر نا آرام است بعد در زمان رشد تا جوانی اروپا مادیگری شدید قالب بود می توان گفت ارزش واقعی در جهان امروز ایجاد نکرد .ودر آینده بیشتر نظریات زیر سوال خواهد رفت .ولی در کل انسان مثبتی بود.