همه ما درک میکنیم چه احساسی دارد زمانی که هیچچیزی نمیتوانیم بگوییم. همه ما این تجربه را داشتیم. شاید یک دوستی بوده که در مورد سریالی بسیار با هیجان صحبت میکرده اما ما یک ثانیه از آن را تماشا نکردهایم. یا میتواند یک همکار باشد که در مورد سفر اخیرش به برلین صحبت میکرده و ما نمیتوانستیم به چیز جالبتوجهی فکر کنیم، چون قبلا هرگز به اروپا نرفتیم. شما ممکن است در مورد خودتان در این شرایط احساس بدی داشته باشید. اما خبر خوب این است که راهحلی ساده دارد. با یوکن همراه باشید.
ترفند شماره 1: پاسخهای کوتاه و ساده بدهید. (قدرت آن را نادیده نگیرید!)
حقیقت این است که ما هر روز در مورد چیزهای متفاوت با بسیاری از افراد مختلف صحبت میکنیم، اکثر مردم حتی به یاد نمیاورند چه چیزی گفتهاند. بیشتر گفتگوها نیازی نیست که در وهله اول معنیدار باشند. به همین دلیل است که ندانستن اینکه چه باید بگویم مهم نیست. چرا که به احتمال زیاد، آنچه میگویید یا اگر در کل چیزی نگویید اهمیتی ندارد. فرد دیگر احتمالا آن را به زودی فراموش خواهد کرد.
بنابراین، چرا ما خیلی صحبت میکنیم اگر گفتگوهایمان مهم نیست؟ دلیل این است که ما دوست داریم با یکدیگر احساس ارتباط داشته باشیم و صحبت با مردم به ما کمک میکند یکدیگر را درک کنیم. هدف مکالمه صرفا ادامهی گفتگو است. شما واقعا مجبور نیستید که پاسخهای جالب یا هوشمندانه بدهید.
به عنوان مثال، اگر دوست شما مدام در مورد سریال مورد علاقهاش صحبت میکند و هیچ نظری در مورد آن ندارید، میتوانید بگویید شما نیز دوست دارید آن را تماشا کنید ولی هنوز ندیدهاید (و میتوانید شما نیز سریال مورد علاقه خود را معرفی کنید). شما منتقد سریالهای تلویزیونی نیستید، بنابراین اهمیتی ندارد اگر نظرات مفیدی نداشته باشید. در مورد نظرات خود نگران نباشید و از اینکه با دوست خود وقت میگذرانید خوشحال باشید.
ترفند شماره 2: به آنچه دیگری میگوید گوش کنید و سعی کنید آن را به چیز دیگری ربط دهید
یک ترفند دیگر این است که ارتباط برقرار کنید. برای الهام گرفتن به مکالمه فعلی نگاه کنید و به جای آن از چیزی دیگری صحبت کنید. میتواند چیزی باشد که فکر میکنید جالب است و یا در مورد آن میدانید، اما لازم نیست به آنچه که در مورد آن صحبت میکردید مربوط باشد. از تخیلات خود استفاده کنید.
به عنوان مثال، اگر همکار شما تجربه سفر خود را در برلین به اشتراک میگذارد و شما نمیدانید که چگونه به آن پاسخ دهید، سعی کنید در مورد چیزی که خیلی کم مرتبط است صحبت کنید. میتوانید چیزی شبیه به این بگویید: برلین به نظر شگفتانگیز میآید! من شنیدم که نمیتوانید به برلین بروید و کاری وارست نخورید. اما به نظر من همان سوسیس است. راستی در مورد مغازه هاتداگ که تازه باز شده شنیدهاید؟...
ترفند شماره 3: سؤال بپرسید و بگذارید شخص دیگر بیشتر صحبت کند
میتوانید صحبت کردن را بر عهدهی شخص دیگر بگذارید. به عنوان مثال، زمانی که کسی درباره معماری گاتیک با شما صحبت میکند، اما شما چیزی در مورد آن نمیدانید، سعی کنید با «جالب است» پاسخ دهید. با سوال پرسیدن اطلاعات بیشتر درخواست کنید. به عنوان مثال بپرسید: پس در مورد ساختمان فیزیک دانشگاه چه فکری میکنی؟ به نظر خیلی قدیمی میآید، اما من مطمئن نیستم که چگونه آن را میتوان با سبک گاتیک کلیسای کلن مقایسه کرد...
این نه تنها نشان میدهد که شما به شخص دیگر احترام میگذارید، بلکه همچنین از صحبت با او لذت میبرید. مردم معمولا از این امر خوشحال میشوند که شما به آنچه که میگویند علاقهمند هستند و میخواهید بیشتر بدانید. به یاد داشته باشید، هدف شما در اینجا فقط ادامه مکالمه است.
ترفند شماره 4: داستان های کوچک خود را با دیگران به اشتراک بگذارید
اگر واقعا با تمام موارد بالا مشکل داشتید و در سکوت گیر افتادید، نگران نباشید: شما همیشه میتوانید چیزی درباره خودتان را به اشتراک بگذارید. لازم نیست که در مورد قضاوت شدن یا هر چیز دیگر نگران باشید. تا زمانیکه بیش از حد از خود به اشتراک نگذارید یا بیش از حد از خودتان تعریف نکنید. مردم معمولا مایل به گوش دادن به شما هستند و به آنچه میگویید علاقهمندند. به اشتراکگذاری برخی از جزئیات در مورد خودتان باعث میشود شخص دیگر احساس کند شما به آنها اعتماد دارید و گفتگو را برای هر دوی شما دلپذیرتر میکند.
به عنوان مثال، در مورد حیوان خانگی خود، یا آخرین باری که غذا درست کردید یا هر چیز تصادفی صحبت کنید. سپس میتوانید یک جزئیات بیشتر در مورد آن بگویید، برای مثال ماهی خانگی شما چه رنگی است، چقدر طول کشید تا همه سبزیجات را ریز ریز کنید و غیره. شاید آنها بتوانند با داستانهای شما ارتباط برقرار کنند و داستان های خود را نیز به اشتراک بگذارند.
منبع: Lifehack