گاهی از برخی افراد خوشمان نمیآید اما مجبوریم با آنها مواجه شویم و ساعاتی کنار هم باشیم. تصور کنید با فردی که از همنشینی و همکلامی با او عصبانی میشوید، همکار باشید، در این صورت چارهی کار چیست؟ با یوکن همراه باشید تا ببینیم چطور با کسی که دوستش نداریم کار کنیم.
دنیل گلمن، روانشناس و نویسندی کتاب «هوش هیجانی» میگوید:
چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، همیشه افرادی که از آنها تنفر داریم کنارمان هستند.
در واقع همیشه کسانی هستند که ممکن است با آنها به مشکل بربخوریم. دوری کردن از این افراد گاهی ممکن است، اما هیچوقت نمیتوانید از این افراد منفور در محیط کارتان اجتناب کنید.
حتما برای شما هم پیش آمده که میخواهید از آسانسور استفاده کنید اما برای برخورد نکردن با همکاری که دوستش ندارید راهتان را کج میکنید و پلهها را پیش میگیرید. اگر شاغل هستید احتمالا با چنین تجربهای مواجه شدهاید.
همانطور که نمیتوانیم خانوادهی خود را انتخاب کنیم، انتخاب همکارانمان نیز با ما نیست. گاهی این تنفر به قدری حاد میشود که به دنبال شغلی جدید میرویم تا شرایط برایمان قابل تحمل شود، یا سعی میکنیم هرطور شده سر راه او قرار نگیریم!
راههای زیادی برای مواجه نشدن با کسی که دوستش ندارید وجود دارد. اما با این کار تنها صورت مساله را پاک میکنید و هیچ مشکلی حل نخواهد شد. اگر به دنبال پیشرفت هستید، باید راهی برای کار کردن با تمام افراد پیدا کنید.
از هیچکسی فرار نکنید، زیرا با این کار چیزی به دست نمیآورید
گاهی شرایطی بوجود میآید که میخواهید زندگیتان را بگذارید و از مشکلات فرار کنید، اما این درست همان زمانی است که باید محکم بایستید و با شرایط کنار بیایید. این همان کاری است که باعث پیشرفتتان خواهد شد.
همیشه به یاد داشته باشید چیزی که شما را از پا در نیاورد، باعث پیشرفت و قدرت گرفتنتان میشود. انتخاب با شماست، میتوانید در امواج غرق شوید یا برای رسیدن به منافع خود سوار بر امواج شوید.
باید قادر باشید با تمام تیپهای شخصیتی کنار بیایید و راه و روش برخورد هوشمندانه با انواع افراد را یاد بگیرید، بدین ترتیب فرصتی برای محک زدن قابلیتهای درونی و تقویت قدرت سازگارپذیریتان در اختیارتان قرار میگیرید، همان چیزی که شما را به پیشرفت خواهد رساند.
افرادی که سازگاری بیشتری با شرایط زندگی دارند و میتوانند با افراد سرسخت و بدقلق نیز کار کنند، جذابیت بیشتری دارند و در نتیجه مردم بسیاری را به خود جذب میکنند. این ویژگی باعث میشود اثرگذاری و قدرت نفوذ آنها افزایش یابد و به پیشرفت بیشتری برسند.
تاثیرگذاری و قدرت نفوذ باعث میشود ایدههایتان بهتر پذیرفته شود و باورهای درونیتان الهامبخش دیگران و هدایت گرشان باشد. این قدرت نفوذ سبب دستیابی به حال و احساس خوب میشود.
پس پیش از اینکه از مشکلات فرار کنید از خودتان بپرسید:
«آیا از آنها بیزارم یا چیزی درونم هست که بازتابش در آنها، باعث اذیتم میشود؟»
قطعا بلافاصله میگویید بله از آنها بیزارم و تحمل دیدنشان را ندارم!
اما پاسخ واقعیتر این است: هر دو. این سختترین بخش ماجراست، با این حال خیلی از ما چنین واقعیتی را نمیپذیریم.
به عقیدهی روانشناسان، رفتارهایی از دیگران که ممکن است سبب آزارتان شود، ریشه در خصوصیات و رفتارهای خودتان دارد. اینکه نمیتوانیم برخی افراد را تحمل کنیم بدین معنا نیست که آنها خصوصیات بدی دارند و هیچکسی از آنها خوشش نمیآید، بلکه باید به درون خودمان رجوع کنیم و ببینیم سهم ما از این همه نفرت و کینه چیست.
پس اولین قدم این است که نسبت به جهتگیریها خصوصا جهتگیری اسنادی، اطلاعات لازم را به دست آوریم. مقصود از جهتگیری اسنادی، میل ذاتی ما به نسبت دادن خطاها یا نقایص خود به عوامل بیرونی و مقصر دانستن آنها و از سوی دیگر، نسبت دادن اشتباهات یا نقاط ضعف دیگران به شخصی واقعی آنهاست.
برای مثال، فرض کنید در یک روز کاری کمی دیرتر به محل کارتان میرسید. جهتگیری اسنادی شما را مجاب میکند که ترافیک سنگین را عامل کمی تاخیر خود بدانید. اما اگر همکارتان دیر به اداره برسد، از نظر شما فردی تنبل و بیاهمیت است.
مغز انسان به این نوع جهتگیری تمایل بیشتری دارد. اما باید قبول کنیم اشتباه دیگران، لزوما به معنای وجود نقص در شخصیت آنها نیست. بلکه ممکن است این رفتار را به خاطر شرایط محیط مرتکب شده باشند.
اگر مدام سعی کنید دلیلی برای تایید تنفر و بیعلاقگی خود به همکارتان پیدا کنید، قطعا دلایل لازم را پیدا خواهید کرد. اما داشتن چنین رویکردی سبب متشنج شدن محیط کار و نادیده گرفتن فرهنگ سازمانی میشود.
شما نمیتوانید کسی را تغییر دهید، اما میتوانید نحوه واکنش خود نسبت به آنها را عوض کنید
نیاز نیست همه را دوست داشته باشید، این بدین خاطر است که افراد موفق حتی از کسانی که از آنها خوششان نمیآید هم بیشترین بهره را میبرند. این جمله بسیار ارزشمند است:
تا زمانی که صبرتان را نسنجیده باشید، بردباری کردن را یاد نخواهید گرفت.
پس تا وقتی توانایی تحمل دیگران را نیازمایید، تحمل کردن و صبوری را نخواهید آموخت.
هر موقعیتی، بازتابی از شرایط احساسی و درونی شماست. اگر از رفتار طرف مقابلتان عصبانی میشوید و تحملتان را از دست میدهید، شاید به این خاطر است که رفتاری که از آنها میبینید به خاطر خشم و کمتحملی درونیتان است. اگر بتوانید چنین نگرشی را در خود بوجود آورید، واکنش بهتری نسبت به دیگران خواهید داشت و سوگیریها و نفرت خود را بهتر کنترل خواهید کرد.
این نگرش به شما کمک میکند با کسی که دوستش ندارید بهتر مواجه شوید. به سادگی میتوانیم با جملاتی مانند «تو این کار را عمدا انجام دادی»، شرایط را پیچیدهتر کنیم. اما بهتر است قبل از هر واکنشی، به درونمان رجوع کنیم و به پاسخ این سوال بیاندیشیم که «چرا من چنین واکنشی نشان میدهم و علت این همه نفرت و کینه از رفتار طرف مقابلم چیست؟»
پس وقتی نفرتتان از دیگری سر به فلک میزند، کمی دورتر بایستید و با خود فکر کنید که این همه نفرت از کجا ریشه گرفته و چرا نمیتوانید احساسات خود را کنترل کنید. آگاهی از چرایی و چگونگی نفرت به شما کمک میکند آن را بهتر مدیریت کنید.
برای اینکه بتوانید تنفرتان به دیگران را کنترل کنید قبل از هر کاری باید به درون خودتان برگردید
پیش از هر کاری ابتدا خود را قضاوت کنید و براساس قضاوتتان از خود، دنیای پیرامونتان را مورد قضاوت قرار دهید.
اگر از فردی خوشتان نمیآید و از نظر شما غیرقابل تحمل است، سعی کنید در درون خود به دنبال آن خصوصیات نامطلوب بگردید. شاید همان ویژگیها را درون خود پیدا کنید.
حتی گاهی پیش میآید که از رفتار کسی خوشتان نمیآید چون برخورد او یادآور برخورد کسی است که دوستش ندارید. در این شرایط، احساسات خود را به طرف مقابل نیز تعمیم میدهید. پس بیشتر احساس نفرت ما، به خاطر تداعی خاطراتمان با دیگری است. پس اگر به نفرتهای خود توجه بیشتری داشته باشیم، بهتر میتوانیم روی رفتارمان با دیگران و افکارمان دربارهی آنها کنترل داشته باشیم.
اگر از همکارتان خوشتان نمیآید ...
اگر ناچار به کار کردن با همکاری با خصوصیات غیرقابل تحمل بودید، باز هم سعی کنید کنترل اوضاع را به دست گرفته و شرایط را به نفع خود تغییر دهید. باید از این فرصت، به عنوان راهی برای ارتقای مهارتهای رهبری و مدیریتی خود استفاده کنید. همچنین، با خود و همکارتان صادق باشید و بکوشید در فضایی تعاملی، با او به گفتوگو بنشینید:
ما آنقدرها که باید با هم کنار نمیآییم و این اصلا خوب نیست. در این شرایط تکلیف چیست و باید چه کار کنیم؟ بیایید کمی فکر کنیم و به راهحلی مشترک برسیم.
اگر نتوانستید روشی برای حل مسئله پیدا کنید، موضوعات مشخصی که باعث عصبانیت هر دویتان میشوند را شناسایی کنید. در چه موقعیتی هر دوی شما بداخلاقی میکنید و صبرتان لبریز میشود؟ با شناسایی این مسائل و دوری از آنها میتوانید از ایجاد کینه و نفرت بین خود و طرف مقابلتان جلوگیری کنید.
این همه نفرت و تنفر بهدست هر دوی شما رفع میشود و یکطرفه نمیتوان مساله را حل کرد
اگر طرف مقابل هیچ تمایلی به تعامل و گفتوگو از خود نشان نمیدهد یا اصلا به دنبال صلح نیست، بدون شک مقصر خود اوست. اکنون می توانید آسوده باشید. زیرا تمام تلاشتان را برای حل مساله کردهاید. اگر به هیچ طریقی نتوانستید با طرف مقابل کنار بیایید، خودتان را اذیت نکنید و اصلا سماجت نشان ندهید.
این فرصتی برای همدلی است
شما میتوانید از هر اختلاف و تعارضی، یک فرصت پدید آورید. سعی کنید به انگیزهی طرف مقابل پیببرید، زیرا با این کار میتوانید تمرین همدلی کنید. همدلی، مهارت خوبی است که باعث پیشرفت و موفقیت شما میشود.
باید این حقیقت را بپذیرید که در زندگی هر فردی اختلاف وجود دارد و تعارض طبیعیترین بخش زندگی است. حتی گاهی ممکن است بین دوستان صمیمی نیز اختلاف و ناراحتی پیش بیاید، زن و شوهرها همدیگر را آزار دهند و خواهر و برادرها نیز باعث دلخوری همشوند.
در این شرایط از خود بپرسید که کنترل تعارض و مدیریت ارتباطات فردی، چه دستاوردی خواهد داشت که باعث پیشرفت شما شود؟ با پاسخ به این سوال میتوانید نیمهی پر لیوان را ببینید و از موقعیتهای نابههنجار در جهت پیشرفت و موفقیت خود بهره ببرید.
با این تغییر نگرش، زندگی بهتر و آرامتری دارید و باعث تغییر شرایط نامساعد به موقعیتی سازنده خواهید شد.
تمام انسانها به طور ذاتی تمایل دارند از هر کس و هر چیزی که از آن خوششان نمیآید دوری کنند. اما اگر آن را فرصتی برای پیشرفت خود بدانند، شرایط به نفع آنها تغییر خواهد کرد.
منبع: forbes
کاملا موافقم وضعیت مشابه برایم پیش آمده و مطالب مفید شما راهکار خوبیست.
کاملا موافقم وضعیت مشابه برایم پیش آمده و مطالب مفید شما راهکار خوبیست.