با شیوع ویروس کرونا در نیویورک در ماه مارس، تعداد فوت شدگان به سرعت افزایش یافت و خانوادهها و جوامع برای برپایی عزاداری سنتی برای عزیزانشان شانس کمی داشتند. خبرنگار مجلهی تایم (Time Magazine) توضیح داد که چطور اجساد را اول روی یک سطح شیبدار قرار داده و در اسکله بارگیری میکنند و بعد روی قفسههای چوبی میگذارند. سردخانههای اضطراری برای رسیدگی به تعداد زیادی از فوت شدگان ایجاد شدند. طبق آمار رسمی، نیویورک خودش به تنهایی در طی دو ماه 20 هزار فوتی داشته است. با یوکن همراه باشید.
ماهها بعد، به خاطر ترس از ویروس کرونا و رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، توان عزاداری در ما کم شد. به عنوان یک محقق در زمینهی ادبیات باستانی، دوست دارم برای درک حال حاضر، به گذشته نگاه کنم. ادبیات باستانی، به ویژه حماسههای یونان باستان، معنای انسانیت و بخشی از یک جامعه بودن را بررسی میکند. در ادبیات باستانی یونان، «ایلیاد» (The Iliad) (یعنی داستان حماسی منسوب به هومر) هومر (Homer) به تعدادی از حقوق جهانی اشاره میکند، اما یکی از مواردی که به وضوح به آن اشاره شده؛ حق عزاداری، دفن و یادبود مناسب است.
ارزشمندی زندگی در مرگ
«ایلیاد» هومر، موضوعات 10 سال جنگ تروا (Trojan War) را در روایتی که حدود 50 روز طول میکشد، بررسی میکند. این کتاب، اختلافات داخلی و مبارزات یونانیان را در برابر ترواییها نشان میدهد و شهر تروا را با تاکید روی تعداد از دسترفتگان و میزان رنج آنها، شهری مردمی نشان میدهد، نه شهری بر اساس پادشاهان و فرماندهان خودستا و متظاهرشان. این حماسه با خشم شخصیت اصلی آن، آشیل (Achilles)، برای به دست آوردن کمی افتخار شروع میشود و «غم زیادی» برای یونانیان به بار میآورد و «قهرمانان نیرومند زیادی را هم به جهان زیرین میفرستد.»
درگیری از آنجا شروع میشود که پادشاه آگاممنون (Agamemnon)، رهبر ارتش یونان، آشیل که قهرمان نیمهالهی است را از داشتن بریسئیس (Briseis)، زن بردهای که در اوایل جنگ به عنوان جایزه به آشیل تعلق گرفته بود، محروم میکند. گفته میشود که بریسئیس ژیراسِ (Geras) آشیل است که نشانی فیزیکی به عنوان احترامی است که هموطنان یونانی برای او قائل هستند. همانطورکه شعر ادامه پیدا میکند، معنای ژیراس هم گسترش مییابد. خواننده همراه با آشیل در طی داستان یاد میگیرد که آن شیء فیزیکی برای کسانی که در هر حال قرار است بمیرند، اساسا بیمعناست.
در آخر حماسه، نشانهای فیزیکی برای احترام با اهمیت به آیین تدفین تعویض میشوند. زئوس (Zeus) قبول میکند که پسر فانی او، سارپیدِن (Sarpedon)، میتواند در بهترین حالت «ژیراسِ مردگان» را به هنگام دفن شدن داشته باشد. آشیل هم وقتی یونانیان را برای ادای احترام به همرزم از دست رفتهاش، پاتروکلوس (Patroklos)، جمع میکند، میگوید که عزاداری، ژیراسِ مردگان است.
حماسه با ارائه توجیهی برای خاکسپاری حریف آشیل یعنی هکتور (Hector)، بزرگترین جنگجوی تروا و یکی از قربانیان خشم آشیل، پایان مییابد. برای مراسم تشیع جنازهی هکتور، یونانیها و ترواییها به آتشبس موافقت میکنند. ترواییها جسد هکتور را تحویل گرفته و تمیز میکنند. سپس او را سوزانده و بقایایش را در زیر یک مقبره دفن میکنند. زنان شهر در مرثیههای خود، داستان قهرمان شجاع را تعریف میکنند.
اساس این روایت این است که مراسم تدفین در جوامع ضروری است. در صورت انجام ندادن این مراسم، بحران ایجاد میشود. در ایلیاد، خدایان برای حل مشکل بدن دفن نشدهی هکتور، باهم دیدار میکنند. آنها میگویند آشیل باید خشم خود را ترک کند و جسد هکتور را به خانوادهاش تحویل دهد.
یک حق الهی
این روایت در افسانههای دیگر یونان باستان هم تکرار شده است. شاید معروفترین آن «آنتیگونِ» (Antigone) سوفوکلس (Sophocles) باشد که تراژدیای یونانی، مربوط به دههی 440 قبل از میلاد است. در این نمایشنامه، دو برادر به نامهای اتئوکلوس (Eteocles) و پولینیسس (Polynices)، در مبارزه برای به دست آوردن کنترل شهر کشته میشوند.
کرئون (Creon)، عموی آنها، شهر را تصرف کرده و دفن یکی از آنها را ممنوع میکند. نکتهی مهم در این درگیری آنجاست که خواهر آنها یعنی آنتیگون (Antigone)، برادرش را خلاف دستور پادشاه جدید دفن میکند و خودش نیز به کام مرگ میرود. در مخالفت با این حق اساسی، کرئون (Creon) هم همسر و پسرش را به خاطر خودکشی از دست داده و از این ماجرا رنج میبرد. پسرش هیمون (Haemon) به خاطر اعدام شدن آنتیگون برای دفن برادرش، جان خودش را میگیرد و مادر هیمون، اورییدیس (Eurydice) هم خودکشی میکند.
تکریم درست مردگان، به خصوص کسانی که در راه خدمت به مردم جان خود را از دست دادهاند، از این نظر دارای حقوق الهی است. به علاوه، بدرفتاری با مردگان باعث بدنامی شهر و به بار آمدن انواع خسارتها به آن میشود. طاعون غالباً به سراغ شهرها و مردمی که عزاداری مناسب برای رفتگانشان انجام نمیدهند، میآید.
موضوع اصلی در نمایشنامهی یونانی دیگر به نام «متقاضیان» (The Suppliants) هم داستان درگیری بین دو پسر اودیپوس (Oedipus)، پادشاه شهر تبس (Thebes) یونان است. این نمایشنامه که توسط اوریپید (Euripides) نوشته شده، مردم شهر تبس از دفن هر جنگجویی که علیه شهرشان جنگیده خودداری میکنند. این بحران تنها زمانی حل میشود که قهرمان آتن (Athen)، تیسئوس (Theseus)، ارتشی را هدایت میکند تا آنها را مجبور به دفن و تکریم مردگان کند.
مشهورترین نمونههای شعارهای کلاسیک، سنت تکریم مردگان را به عنوان یک وظیفهی عمومی معرفی میکنند. توکیدیدس (Thucydides)، مورخ یونانی، در مورد سخنرانی تشییع جنازه پریکلس (Pericles) که در دههی 430 قبل از میلاد، یک رهبر محبوب در آتن بود، مینویسد.
به مناسبت سخنرانی اِفیتافیوس (epitaphios) که دربارهی کشتهشدگان است، پریکلس دیدگاه خود را درباره آتنیها به عنوان نماد ایستادگی در برابر تهدیدهای خارجی در گذشته بیان میکند. خاطرات گذشته راهنمای مهمی برای آینده بود و همین مسئله تا حدی باعث شد که مراسم خاکسپاری در زندگی آتنیها بسیار مهم شود. با این کار، فرصتی فراهم شد تا توضیحی دربارهی علت فدا شدن زندگی تعدادی از افراد در جهت ارائه خدمات مدنی داده شود.
جوامع یادگار
حتی امروزه هم خاطرات با داستانها شکل میگیرند. از جوامع محلی گرفته تا ملتها، داستانهایی که میگوییم، آنچه که از گذشته به یاد میآوریم را شکل خواهد داد. محققان موسسهی سنجش و ارزیابی سلامت، پیشبینی میکنند که حدود 200 هزار نفر در ایالات متحده تا 26 سپتامبر، و 400 هزار نفر هم تا پایان سال به خاطر ویروس کرونا جان خود را از دست خواهند داد.
بسیاری از افرادی که شاهد مرگ عزیزانشان هستند، با فقدانی غیرقابل جبران یا به عبارتی با «غم و اندوه پیچیده و شدیدی» روبهرو میشوند، آن هم غم و اندوهی که نتیجهی ندانستن و بیخبری از سرنوشت عزیزانشان افتاده، ایجاد شده است. انزوای کنونی و قرنطینه هم این غم و اندوه را شدیدتر میکند. این وضعیت باعث شده تا آداب و رسوم تدفین که در واقع به ما کمک میکند تا کمی غم و اندوهمان را کمتر کنیم، انجام نگیرد.
همین اواخر، مادربزرگ 91 سالهام، بوِرلی مجولزنس (Beverly Mjolsness)، را به علت بیماریای که به کرونا ربطی نداشت، از دست دادم. خانوادهی من تصمیم سخت و بزرگی برای حضور نداشتن در مراسم تدفینش گرفت. در عوض، به مناسبت یادبودش، ویدیویی تهیه کرده و یادش را گرامی داشتیم. همانطور که این کار را انجام میدادیم، میدیدم که خانوادهام چقدر تلاش میکردند بدون تشریفات و حضور در اجتماع، یاد مادربزرگم را زنده نگه دارند.
چنین غم و اندوهی که امکان حضور در جمع را فراهم نمیکند، میتواند ضربهای سخت و غیرقابل جبران به شما وارد کند. هرچند گفتمان عمومی ما سعی در به حداقل رساندن تعداد کشتهشدگان یا ادامهی تهدیدات جانی ندارد، به دنبال ارائهی برنامهای هم برای برگزاری یادبودها، نه الان و نه در آینده نیست.
آنچه هومر و سوفوکل نشان میدهند، این است که مراسمی که برای مردگان برگزار میکنیم، به ما کمک میکند تا بفهمیم برای ادامهی زندگی عادیمان باید چه کار کنیم. من معتقدم که باید کسانی را که جان خود را به دلیل این پاندمی از دست دادهاند، تکریم کنیم. این نه تنها باعث به آرامش رسیدن افراد زنده میشود، بلکه به ما یادآوری میکند که همه متعلق به یک جامعه هستیم و مرگ و زندگی ما، بیمعنی نیست.
منبع: BigThink