آیا حاضر هستید از لاک قدیمی خود خارج شوید و تغییر کنید؟ با یوکن همراه باشید.
به گفتهی لئو تولستوی (Leo Tolstoy):
همه به فکر تغییر جهاناند، اما هیچکس به فکر تغییر خودش نیست.
آلبرت انیشتین (Albert Einstein) میگوید:
جهانی که ما ساختهایم، فرآیند تفکر ما است. بدون تغییر تفکر، نمیتوان جهان را تغییر داد.
نورمن وینسنت پیل (Norman Vincent Peale) میگوید:
افکار خود را تغییر دهید تا دنیای شما تغییر کند.
بیایید امسال تغییر کنیم؛ ما همیشه به خودمان و دیگران وعده و وعیدهای زیادی میدهیم اما اغلب آنها را نصفهکاره ول میکنیم. یکی از دلایلی که ما به تصمیمات هر سال خود خیلی کم عمل میکنیم، این است که علیرغم بهترین تصمیمات، آمادهی تغییر نیستیم.
اگر قرار است تغییری رخ میدهد، تنها در حال حاضر رخ میدهد. همیشه شنیدهایم که میگویند گذشته مرده است و آینده هنوز نوشته نشده است. اما گذشته همیشه روی دوش ما سنگینی میکند و نمیشود عادتهای گذشته را به راحتی پاک کرد. آینده نیز پر از فکرهای آشفته است؛ فکرهایی مانند ترس از اشتباه کردن، احمقانه به نظر رسیدن یا شکست خوردن. ما همچنین شنیدهایم که سختترین چیزی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم، این است که طرز فکر و رفتار خود را تغییر دهیم. همانطور که نویسنده جیمز بالدوین(James Baldwin) دربارهی این موضوع میگوید:
مردم بیشتر از اینکه تغییر کنند، بهانهگیری میکنند و کاری از پیش نمیبرند.
یک گام مهم در فرآیند تغییر، شناسایی چیزهایی است که تحت کنترل ما هستند. سپس باید از بقیهی چیزها بگذریم. این اصل اساسی در درمان رفتاری شناختی، بیانگر حکمت فلاسفه رواقی یونان باستان و رم باستان است. مارکوس آورلیوس (Marcus Aurelius)، فیلسوف رواقی برجستهای که همچنین امپراتور روم بود، میگوید:
شما فقط قدرت کنترل ذهن خود را دارید، نه وقایعی که در بیرون اتفاق میافتند. اگر این را درک کنید، به قدرت بزرگی دست خواهید یافت.
او همچنین اظهار داشت که:
برای ایجاد یک زندگی شاد ، چیز زیادی لازم نیست؛ همه چیز به خودتان و طرز تفکرتان بستگی دارد.
ما نباید خودمان را بر اساس دستآوردها و تلاشهای خود در راستای رسیدن به اهدافمان بسنجیم. ما نمیتوانیم هر چیزی که در زندگی برای ما اتفاق میافتد را کنترل کنیم، چرا که ما حتی اگر نهایت تلاشمان را هم بکنیم، باز هم شکست و نا امیدی را تجربه خواهیم کرد. اما ما میتوانیم نحوه پاسخ و واکنش خود را به رویدادهایی که تجربه میکنیم، کنترل کنیم. ما قدرت این را داریم که دربارهی افکار خود تجدید نظر کنیم، عقاید و تصورات خود را آزمایش کنیم و روشهای جدید تفکر کردن را امتحان کنیم.
امتحان یک تست
من در مطب بالینی خودم، سعی میکنم شیوههای جدید تفکر و ارتباط با دیگران را روی مشتریانم امتحان کنم تا آنها قدرت ارتباط و تفکر را به دست آورند. آنها در زندگی خود یک سری آزمایشات کوچک انجام میدهند و نتیجه را به من گزارش میکنند. گاهی اوقات، این تغییرات به موفقیت تبدیل میشوند و جزئی از رفتار مشتریهایم میشوند و گاهی اوقات هم خوب عمل نمیکنند و ما دوباره روی راهحلهایمان فکر میکنیم، در نتیجه هم با یک راهکار متفاوت کارمان را تکرار میکنیم.
شنیدهام که دیگران هم همین کار را میکنند و اعتقاد دارند که شکست چیز ترسناکی نیست، بلکه بازخورد ما است. ما میتوانیم بیشتر از ناامیدی خود درس عبرت بگیریم تا پیروزیهایمان. اما باید در مواجهه با ناامیدیها، طرز فکر درستی داشته باشیم. اینگونه میتوانیم هر وقت که نیاز بود، خودمان را جمع و جور کنیم، از بعضی چیزها بگذریم و به راه خود ادامه دهیم.
به عنوان مثال، نویسندگان مشهور هزاران بار رد شدند و با شکست مواجه شدند، اما اراده و خوشبینی آنها باعث شد به راه خود ادامه دهند. رمان «بر باد رفته» (Gone with the Wind) مارگارت میشل (Margaret Mitchell) ، 38 بار رد شد، اما در نهایت 30 میلیون نسخه از آن به فروش رفت. اولین کتاب دکتر زئوس (Dr. Seuss)، 27 بار قبل از پیدا کردن یک ناشر خوب، رد شد. اگر این نویسندگان ناامید میشدند، این رمانهای جذاب هیچگاه وجود نداشتند. رمان «زمان قتل» (A Time to Kill) نویسندهی حرفهای، جان گریشام (John Grisham)، 12 بار رد شد، اما در نهایت به فروش حدود 250 میلیون نسخهای رسید.
تغییر یک فرآیند است، نه یک حادثه
تغییر یک پروسه است و یک دفعهای اتفاق نمیافتد. برای تغییر باید آمادگی خود را توسعه داد و در ذهن خود، تواناییهایمان برای ایجاد تغییر را شناسایی کرد.
افرادی که در مقابل تغییرات مقاومت میکنند، احتمالا ترجیح میدهند کارها را از همان روش همیشگیشان انجام دهند. آنها میگویند میخواهند سیگار را ترک کنند، شغل دیگری پیدا کنند یا وزن کم کنند، اما سر سوزنی حاضر نیستند به خود زحمت دهند.
یا فکر میکنند چون چیزی خیلی وقت است همینطور بوده، دیگر تغییر نمیکند و هیچ چیز تغییرپذیر نیست. آنها ممکن است به خودشان بگویند که میخواهند تغییر کنند، اما وقتی باید به خودشان کمی سختی دهند، با یکی دو بار شکست ، ناامید میشوند.
اگر متوجه شویم که تغییر، پروسه و فرآیندی است که به زمان احتیاج دارد، احتمالا وقتی به مشکل بر میخوریم، به این راحتیها پا پس نمیکشیم. پس…
آمادهی تغییر هستید؟
اول اینکه، آیا آماده هستید تا ببینید که چقدر برای تغییر آمادگی دارید؟ اگر اینطور است، لطفا به این 10 جمله، با صحیح و غلط پاسخ دهید:
1. وقتی دیگران تغییر کنند، من هم تغییر میکنم. (صحیح یا غلط؟)
2. مردم نمیفهمند که زندگی من چقدر دشوار شده است. (صحیح یا غلط؟)
3. من واقعا سخت تلاش میکنم که زندگیام را بهتر از چیزی که هست کنم. (صحیح یا غلط؟)
4. من کامل نیستم، اما نیازی هم نیست که خودم را تغییر دهم. (صحیح یا غلط؟)
5. احساس میکنم آمادهام تا در زندگیام تغییراتی ایجاد کنم. (صحیح یا غلط؟)
6. هرگاه به تغییر کردن فکر میکنم، همیشه چیزی سر راه من قرار میگیرد. (صحیح یا غلط؟)
7. فکر میکنم میتوانم کاری را که باید، به اتمام برسانم. (صحیح یا غلط؟)
8. به نظر من آنچه در زندگی اتفاق میافتد، نتیجهی بخت و اقبال است. (صحیح یا غلط؟)
9. وقتی همه چیز درست پیش نرود، حاضرم دوباره سعی کنم. (صحیح یا غلط؟)
10. دوست دارم تغییر کنم، اما نیاز است که از جایی شروع کنم. (صحیح یا غلط؟)
این یک معیار استاندارد نیست، بنابراین نمیتوانیم هیچ جواب استانداردی به شما دهیم. اما پاسخهای شما، اگر به جملههای 3،5،7،9 و 10 صحیح باشد و به جملههای 1،2،4،6 و 8 غلط باشد، خودتان متوجه میشوید که تا چه حد برای تغییر آمادگی دارید.
اگر پاسخهای شما نشان میدهد که علاقهی چندانی به تغییر ندارید، بهتر است با یک روانشناس صحبت کنید و ببینید موانع روانشناختی که جلوی تغییر شما را میگیرند، چه چیزهایی هستند. اگر به جملهی شماره 10 جوابتان صحیح بود، احتمالا برای تغییر آماده هستید، اما به خودتان اعتماد ندارید. ملاقات با یک روانشناس یا مشاور، میتواند به شما کمک کند تا استراتژیهای عملی مورد نیاز برای ایجاد تغییرات مورد نظرتان در زندگی خود را عملی کنید.
به خاطر داشته باشید که هیچکس نمیتواند شما را تغییر دهد؛ نه درمانگر، نه پزشک و نه مربی. فقط خودتان میتوانید خودتان را تغییر بدهید. با این حال کمک گرفتن و راهنمایی گرفتن از یک پزشک یا درمانگر، کار بسیار خوب و مفیدی است. اجازه دهید سخن خود را با این جملهی روانشناس معروف، جوزف کمپبل (Joseph Campbell)، تنها بگذارم:
قبل از اینکه پوست جدیدی در بیاورید، باید پوست قدیمی خود را بریزید.
حالا سوال اینجاست: آیا حاضرید پوست قدیمی خود را بریزید؟
منبع: PsychologyToday