تو کتاب آقای «نایس گای دیگه بسه»، دکتر رابرت گلاور تشخیص داد که بعضی از این دوستان، به سندروم آدمهای خوب مبتلا هستن. حالا فردی که سندروم آدم خوب رو داره، دوست داره ببخشه. دوست داره همه چیز رو درست کنه. دوست داره سرپرستی کنه. بین سرپرستی و اهمیت قائل شدن تفاوت وجود داره. میگه دوست داره از تناقض جلوگیری کنه و احساساتش رو سرکوب کنه. دوست نداره در مورد احساساتش صحبت کنه. حتی بعضی اوقات متقلب و مرموز به نظر میان.
خب، پس بذارین کمی راجع به بچههای کوچیک صحبت کنیم. یه بچهی کوچیک، خودپسنده. یعنی، فکر میکنه دنیا حول اون میچرخه. انسانها از سنین جوانی، خیلی خود محورن. هر کسی زیر سن 6 سالگی، فکر میکنه دنیا حول اون میچرخه. همچنین، ترس بزرگی از رها گذاشتهشدن و بیکمک ماندن دارن، چون بچهها نمیتونن خیلی از کارها رو خودشون انجام بدن. پس، اگه اتفاقی مثل گرسنگی بیفته و مادرشون بهشون که معمولاً بهشون غذا میده اینکار رو نکنه، اینطوری فکر میکنن که، هی مادرم بهم غذا نمیده پس باید من مقصر باشم، چون خود محورن. اگه گریه کنن و کسی بقلشون نکنه، فکر میکنن تقصیر خودشونه. اگه کسی ازشون عصبانی بشه یا والدین ترکشون کنن، فکر میکنن تقصیر خودشونه.
و انباشت اینها در طول زمان، یه شرمندگی سمی ایجاد میکنه. اونها فکر میکنن هر چیزی اتفاق میفته تقصیر اونهاست. و کسی که سندروم آدم خوب رو داره، فکر میکنه، دوست داشتنی نیست. اونها باید کاری انجام بدن که دوست داشتنی بهنظر برسن.
همچنین، این توضیح رو میده که بین پرستاری و مهربانی، تفاوت وجود داره. با پرستاری، به دیگران چیزی رو میدی که طرف مقابل احتیاج داره. شما کمک میکنین، چون کمک رو دوست دارین. مهربانی، چیزیه که دیگران نیاز به دریافتش دارن. چیزی که نیاز دارن بهشون میدی، به این میگن مهربانی. پرستاری از مکانی مثل پوچی تو بخشش میاد. اونهایی که میبخشن، میگن اگه میخواین من خوشحال باشم، بذارین کمکی به شما بکنم. مهربانی، از طرف دیگه، از فراوانی میاد. میگه من خیلی از اینها دارم، به همشون نیاز ندارم. بیا این چند تا هم برای تو. سرپرستی، رشتههای ناخودآگاه هم تو خودش داره. که به این معنیه که سطح ناخودآگاه سرپرستی، میگه من پشتت رو میخارونم، تو هم پشت من رو بخارون. مهربانی، اما، بی قید و شرطه.
با یوکن همراه باشید و دیدن این ویدئو را از دست ندهید تا در این باره بیشتر بدانید.