ناپلئون بناپارت ، رهبری سیاسی و یک نظامی بانفوذ و موفق بود . او یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی تاریخ و امپراتور فرانسه بود که بیشتر اروپا را فتح کرد . در این برنامه به بررسی زندگی او میپردازیم. ناپلئون در 15 اوت 1769 در جزیره « کُرس » فرانسه متولد شد و به عنوان افسر توپخانه تعلیم دید. در وقایع بعد از انقلاب کبیر فرانسه به تدریج رشد کرد و در جنگهای مختلف فرماندهی نیروهای فرانسوی را برعهده داشت. در سال 1799، ناپلئون طی کودتای 18 برومر خود را به عنوان کنسول اول منصوب کرد و عملاً قدرتمندترین فرد فرانسه شد تا آن که پنج سال بعد به مقام امپراتوری فرانسه رسید. او در نخستین دهه سده 19 میلادی ارتش فرانسه را علیه اکثر قدرتهای اروپایی هدایت کرد و پس از رشتهای از پیروزیها موقعیت فرانسه را به عنوان یکی از قدرتهای غالب قاره اروپا تثبیت کرد. در این دوره حوزه نفوذ فرانسه از طریق اتحادهای متعدد با سایر کشورها و انتصاب دوستان و اعضای خانواده ناپلئون به رهبری دیگر کشورهای تصرف شده توسط فرانسه، گسترش یافت. با یوکن همراه باشید.
تولد او یک سال بعد از آن اتفاق افتاد که جزیره کرس توسط فرانسه از کنترل جمهوری جنوا خارج شده بود. خانواده او اصالتاً از نجیبزادگان نه چندان بلندپایه ایتالیایی بودند که در قرن شانزدهم به جزیره کرس آمده بودند. تربیت سختگیرانه مادر ناپلئون تأثیر عمدهای بر شخصیت او در سالهای کودکی داشت. او اندکی قبل از تولد دو سالگی در کلیسای جامع آژاکسیو به عنوان کاتولیک تعمید داده شد. به دلیل موقعیت و روابط مناسب خانواده بناپارت، وی نسبت به ساکنین کرس در آن زمان از موقعیتهای تحصیلی بهتری برخوردار بود. ناپلئون در ابتدای سال 1779 برای یادگیری زبان فرانسوی به یک مدرسه مذهبی در فرانسه رفت و چند ماه بعد در یک مدرسه نظامی در فرانسه پذیرفته شد. وی زبان فرانسوی را با لهجه کرسی قابل توجهی صحبت میکرد و هرگز قادر به هجی صحیح کلمات فرانسوی نشد، به همین دلیل در طول تحصیل بارها توسط دیگر دانش آموزان مورد استهزا واقع میشد. پس از اتمام تحصیل در آن مدرسه در سال 1784 در مدرسه نظامی معتبر پاریس پذیرفته شد. او در این مدرسه تحصیلات خود را در آموزش توپخانه ادامه داد. پس از فوت پدرش و کاهش درآمد وی، دروس مربوط به دو سال را در یک سال به اتمام رساند. ممتحن وی در این مدرسه دانشمند معروف لاپلاس بود که بعدها توسط ناپلئون به عضویت مجلس سنا درآمد.
پس از فارغالتحصیلی در سال 1785 با درجه ستوان دوم توپخانه به ارتش پیوست. پس از انقلاب فرانسه در سال 1789 او به مدت دو سال از خدمت نظامی کنارهگیری کرد و اوقات خود را در پاریس و کرس سپری نمود. او در این زمان به شدت طرفدار تحرکات ملی گرایانه در کرس بود بهطوریکه در نامهای مربوط به ماه مه سال 1789 به پاسکوآل پاولی از رهبران جامعه کورسیکا به شدت از فرانسویان و تصرف کرس توسط آنان انتقاد و بدگویی کرد. در سال 1793 در شهر تولون در جنوب فرانسه یک شورش ضدانقلابی برپا شد و این شهر به اشغال سلطنت طلبان و نیروهای انگلیسی درآمد. ارتش انقلابی فرانسه، تولون را از راه خشکی محاصره کرد. محاصره به کُندی و بینتیجه پیش میرفت تا اینکه بناپارت به معاونت فرماندهی توپخانه منصوب شد. او پس از استقرار توپهای خود به آرایشی که از مدتها پیش در نظر داشت و پس از یک گلولهباران شدید تپهٔ اگیت راکه بر خلیج مشرف بود به تصرف درآورد و از روی آن آتش توپخانه را به روی کشتیهای انگلیسی گشود. این اقدام موجب فرار کشتیها شد. دو روز بعد در هفدهم دسامبر جمهوری خواهان به استحکامات شهر حمله بردند و به عقب رانده شدند اما بناپارت با یک ستون ذخیره به کمک شتافت و در جریان این حمله مجروح شد. این اقدام موجب پیروزی جمهوری خواهان شد و در پی آن شهر به تصرف آنها درآمد. این پیروزی موجب ارتقاء درجهٔ بناپارت شد.
تهاجم فرانسه به روسیه در سال 1812 میلادی، سبب تغییر ناگهانی آیندهٔ ناپلئون شد. تهاجم او خرابیهایی را به بار آورد که هرگز بهبود نیافت. در سال 1813 میلادی، ائتلاف ششم او را در نبرد لایپزیگ شکست داد. پس از این شکست، ناپلئون از قدرت خلع و به جزیرهٔ البا تبعید شد. کمتر از یک سال بعد او بازگشت و سرانجام در جنگ واترلو در ژوئن سال 1815 مغلوب شد. ناپلئون 6 سال آخر زندگی خود را تحت نظارت بریتانیا در جزیرهٔ سنت هلن سپری کرد. در فوریه 1821 بناپارت سلامتی خود را به سرعت از دست میداد و در 3 می، دو پزشک انگلیسی که تازه آمده بودند برای معالجهٔ بناپارت فقط توانستند برای او مقداری آرامبخش توصیه کنند. ناپلئون دو روز بعد از اعترافات به گناهانش مرد و آخرین کلمات او در لحظه مرگ از این قرار بود، فرانسه، راس ارتش، ژوزفین، او وصیت کرده بود که در کنار رود سن به خاک سپرده شود اما انگلیسیها اجازه ندادند و او را در سنت هلن در یک مکان بینام و نشان دفن کردند، بی هیچ آرامگاهی
تشریح بدن او نشان داد که به دلیل وجود سرطان معده جان سپرد. دیگر دانشمندان در سال 1960 حدس زدند که او توسط آرسنیک مسموم شدهاست. شایعاتی نیز وجود دارد که بیان میکند ناپلئون از سنت هلن نیز فرار کرد و در میان مردم بهطور مخفی زندگی کرده و در صدد بود تا پسرش را به قدرت برساند که بر اثر گلوله نگهبانی که او را نمیشناخت کشته شد.