گابریل بونوِر شنل که بعدها نام «کوکو شنل» را برای خود انتخاب کرد در سال 1883 در شهر کوچکی در غرب فرانسه متولد شد. بعد از آن که در دوازده سالگی برونشیت مادرش را از او گرفت، پدرش او و خواهرش را به نوانخانه سپرد. پس از خروج از آنجا، ابتدا مدتی در کافهها آواز میخواند؛ اما خیلی زود فهمید که استعداد بسیاری در طراحی و دوخت لباس دارد. شغلی که در آن زمان در انحصار مردان بود. در یوکن با این برند و موسس آن بیشتر آشنا شوید.
بسیاری معتقد هستند که کوکو شنل شخصیتی مردانه داشت. هم در کلام که گاهی تهاجمی و گزنده بود و رقیب بزرگش «کریستین دیور» را «بیسلیقهای که زنان را مانند مبل لباس میپوشاند» خطاب میکرد، هم در طرحهایش که لباسهای زنانه را بر خلاف عرف جامعه و نزدیک به لباس مردانه طراحی میکرد. اما او بر این باور بود که زنان را از میراث دوره ویکتوریایی یعنی دامنهای پفدار و گشاد دست و پا گیر و میان تنههای تنگ، که امکان هر فعالیتی را از زنان میگرفت، راحت کرده است.
هرچه مقاومتها و حرف و حدیثها در برابر او بیشتر میشد، در محقق کردن هدف خود تلاش بیشتری میکرد و تهور و بی باکی بیشتری به خرج میداد. شاید بتوان به میان آوردن دوباره و کار بر روی شلوار زنانه که قبلا بازخورد بسیار منفیای از جامعه فرانسه گرفته بود و بعد از آن معرفی کت و دامن که اوج طراحی او بود را محصول همین درگیریها و نزاعها دانست. بلوز و دامن و به خصوص پیراهن کوتاه مشکی شنل به محض عرضه، همه گیر شدند.
اولین تجربه کوکو شنل از دنیای حرفهای مد در سال 1910 اتفاق افتاد. زمانی که کمتر از سی سال داشت و به کمک آرتور بوی کپل بازیکن انگلیسی چوگان، توانست یک کلاه فروشی کوچک در خیابان کمبون پاریس باز کند. شنل در ابتدای پرش به سمت موفقیت های بعدی خود بود که اتفاقی تلخ ضربه بزرگی به او وارد کرد. بوی کپل در یک سانحه رانندگی کشته شد و کوکوشنل معشوقه، پشتیبان مالی و الهام دهنده خود را از دست داد.
در کنار ذوق و استعداد طراحی، بخت هم در موفقیتهای کوکو شنل بیتأثیر نبود. ورود پارچههای کشبافت به طرحهای شنل از روزی آغاز شد که میخواست به خاطر سردی هوا یک زیر پیراهن مردانه را به پیراهن زنانه تبدیل کند. با اندکی تغییرات این کار میسر شد. او در سفرهای خود به اسکاتلند با تویید، پارچهای که در لباس های مردانه مورد استفاده قرار میگرفت، آشنا شد و با آن لباسهای زنانهای را تولید کرد که بعدها تبدیل به یکی از نمادهای شنل شد.
در کنار رنگهای طلایی، قرمز و سفید که شنل از آنها در طرحهای خود استفاده سمبلیک میکرد، رنگ مشکی بیش از هر رنگ دیگر مورد علاقه شنل بود. رنگی که از دید او سادگی، وقار و جذابیت زنانه را همزمان در خود داشت. البته برخی معتقد هستند که رنگ سیاه لباس راهبههای نوانخانه دوران کودکیاش، در این انتخاب بیتأثیر نبوده است. زمینه عطر و ادکلن چیزی نبود که شنل بتواند از آن چشمپوشی کند. او در کنار طراحی لباس چندین عطر از خود به جا گذاشت که در بین آنها شنل شماره پنج بیش از دیگران مورد توجه قرار گرفت.
سختترین روزهای زندگی کوکوشنل با جنگ جهانی دوم آغاز شد. او که توانسته بود دوران رکود اقتصادی را پشت سر بگذارد مجبور شد به خاطر جنگ، فروشگاههایش را ببند و کارمندان خود را اخراج کند. اما اوضاع از این هم بدتر شد. بعد از اشغال فرانسه وقتی از ترس جانش به یک افسر آلمانی نزدیک شد و مدتی در آپارتمان او اقامت کرد. بعد از پایان جنگ به خاطر رابطهاش با آن افسر آلمانی بازجویی شد.
این پایان کار کوکوشنل نبود. او در هفتاد سالگی باز هم به عرصه مد بازگشت و با مقاومت و سختکوشی که هرکسی از او انتظار داشت توانست ابتدا در میان خریداران آمریکایی و پس از آن در سراسر دنیا جای خود را باز کند. امپراطوری شنل را از نو بسازد. کوکو شنل نزدیک به سه دهه در هتل زندگی کرد، با وجود ارتباط با چندین معشوقه هرگز ازدواج نکرد و زندگی خود را به تنهایی ساخت. شنل به زیبایی ناب و اصیل اعتقاد داشت و آن را با اعتماد به نفس پیوند می زد.