{ "title": "زندگینامه تصویری ژوزف استالین، مرد پولادین", "media": { "type": "mp4", "link": { "720p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/18005", "640p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/18004", "480p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/18003", "320p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/18002" } }, "subtitles": [], "info": { "target": "#" } }

زندگینامه تصویری ژوزف استالین، مرد پولادین

امتیاز مطلب: 62%

شاید خیلی سخت باشه بخوایم کسی که خیلیا به چشم یه جنایتکار بهش نگاه می‌کنن رو به عنوان یه آدم موفق معرفی کنیم. کسی که بعضی معتقدن مسئول مرگ میلیونها انسان بوده. اما در نظر بگیرید که همین جنایتکار تونست کشورشو به دومین قدرت بزرگ دنیا بعد از ایالات متحده تبدیل کنه و نقش بسیار بزرگی در شکست هیتلر داشته باشه... بله ژوزف استالین، دومین رهبر سیاسی شوروی سابق که به مدت 30 سال شخص اول کشور شوروی بود و در این مدت کارهایی کرد که خیلی از سیاستمدارا و رهبران دنیا حتی توی خواب هم نمی بینن. جالبه بدونید زندگی استالین به معنی واقعی از صفر شروع شد. اون از هیچ به همه چیز رسید. بیاید استالین رو بیشتر بشناسیم.

یسب بسارینیس جوغاشویلی که بعد ها به ژوزف استالین (به معنی مرد پولادین) معروف شد، 18 ام دسامبر 1878 در شهر گوری گرجستان متولد شد. او رهبر حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. پدربزرگ او زازا جوغاشویلی در شورشی که علیه امپراطوری شوروی در سال 1801 رخ داد فعالیت هایی داشت و مجبور شد برای حفظ جانش به تفلیس بگریزد. زازا نسبی آسی داشت، قومی که ریشه آریایی داشتند و به گرجستان مهاجرت کرده بودند. حکومت او اثرات ماندگاری بر روی دولت شوروی بر جای گذاشت. مائوئیست‌ها، آنتی رویزیونیست‌ها و خوجه ئیست‌ها و بسیاری دیگر استالین را آخرین رهبر سوسیالیست می‌خواندند. بنابراین مخالفت با خروشچف و استالین‌زدایی را «رویزیونیسم» نامیده بودند.

 پدر استالین بسارین جوغاشویلی مرد فقیری بود که بعد از ورشکستگی مغازه خیاطی اش در یک کارخانه کفاشی کار میکرد. او مرد بی موالات و خشنی بود که هر شب مست به خانه می آمد و زن و فرزندش را به باد کتک می گرفت. ژوزف 10 سال بیشتر نداشت که پدر، خانواده را رها کرد و هرگز باز نگشت. در کودکی، استالین را با نام «سوسو» صدا می‌کردند که نام مستعار ژوزف بود. مادر ژوزف برای گذراندن زندگی در خانه مردم رخت شویی و نظافت می‌کرد. یکی از مشتری‌های مادرش به نام دیوید پاپسیمدوف که از یهودیان گوری بود، به او کتاب و پول می‌داد. این فرد استالین را برای پیشرفت تشویق می‌کرد و به اوبرای رشد کمک بسیاری کرد. شاید این موضوع بیش از هر چیز دیگر استالین جوان را می آزرد. تمام سختی های زندگی، ژوزف را از همان ابتدا به فردی سرسخت تبدیل کرد که با احساسات انسانی بیگانه بود. او سیاست نوین اقتصادی را که به نپ خوانده می‌شد و در دهه 20 بر زندگی مردم تحمیل شده بود با «برنامه‌های پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» معاوضه کرد. با یکی از دوستان کودکی او گفته است:

"هرگز ندیدم که ژوزف گریه کند، حتی وقتی که پدرش آنطور او را کتک میزد"

ژوزف از هوش بسیاری برخوردار بود، او با وجود محدودیت هایی که در مدرسه روس ها به خاطر لهجه گرجی اش داشت توانست شاگرد اول شود و بورسیه تحصیل در مدرسه مدرسه علوم دینی تفلیس را از آن خود کند. این اتفاق مادر ژوزف را بسیار خوشحال کرد چرا که همیشه دلش میخواست او کشیش شود، اما ژوزف گرایشی به مذهب نداشت و تنها دلیلش برای رفتن به مدرسه دینی، تحصیل مجانی بود.

با ورود به مدرسه دینی درهای جدید از شناخت جامعه و ارتباطات اجتماعی به روی استالین باز شد. او کم کم با "سازمان‌های سوسیال دموکرات گرجستان" آشنا شد و آمال خود را در مارکسیسم یافت. او شروع به تبلیغ تفکرات چپ کرد و به همین دلیل در حالی که 5 سال از تحصیلات دینی را پشت سر گذاشته بود از مدرسه علوم دینی اخراج شد. پس از آن فعالیت های خود را جدی تر کرد و عملا تبدیل به یکی از اعضای فعال سازمان های انقلابی شد. او که طرفدار سرسخت تفکرات لنین شده بود در فعالیت های گسترده ای از گرد همایی هایی برای گفتگو تا سرقت از بانک برای تامین بوجه سازمان شرکت می کرد و بارها بازداشت و به سیبری تبعید شد.

انقلاب شوروی در دو مرحله رخ داد. در فوریه 1917 مردم روسیه به رهبری حزب سوسیال دموکرات توانستند حکومت تزارها را سرنگون و دولت موقت را بر سر کار بیاورند، اما در اکتبر همان سال حزب بولشویک (که شاخه رادیکال حزب سوسیال دموکرات بود) به رهبری لنین طی یک کودتا دولت موقت را سرنگون کرد و خود قدرت را در دست گرفت. این کودتا کشته های بسیاری به جای گذاشت و چهره انقلاب را از همان ابتدا خونین کرد. استالین در آن دوره سردبیر روزنامه "پراودا" بود و با تصمیم لنین برای کودتا علیه انقلاب مخالت میکرد، اما در نهایت با آن همراه شد.

با مرگ لنین در سال 1924 به نظر میرسید فرد بعدی لئون تروتسکی باشد. چرا هم به لحاظ تئوریک نظریه پرداز بسیار شناخته شده ای در انقلاب بود و هم یک مهره عملیاتی بسیار فعال در به ثمر رسیدن انقلاب به شمار میرفت. اما مرد آهنین نقشه های دیگری در سر داشت. او پروپگاندای وسیعی به راه انداخت که نشان دهد او در قلب انقلاب قرار داشته و نه تروتسکی. او که میدانست وفاداری به لنین یکی از نکات کلیدی برای رسیدن به جانشینی اوست، در مراسم خاکسپاری لنین را تا حد یک قدیس بالا برد و خود را فرزند راستین انقلاب و لنین معرفی کرد، همچنین تا جایی که توانست اختلافاتی که تروتسکی در پیش از انقلاب با لنین داشت را بزرگنمایی کرد. در این حین تروتسکی در خانه و در بستر بیماری بود و بسیار ساده لوحانه حرف استالین که مراسم چند روز بعد برگزار میشود را باور کرده بود.

ازدواج او بعد از یک سال به تنها شدن دوباره‌اش انجامید. چراکه همسر او اکاترینا سوانیدزه در مدت کوتاهی از دنیا رفت. استالین ادعا می‌کرد که با مرگ همسرش آخرین نشانه‌های احساس نیز در او کشته شده است. او از این ازدواج یک فرزند پسر داشت ولی رابطه خوبی با او نداشت. او به قدری به پسر خود سختگیری می‌کرد که او را به حد خودکشی رساند. اما در نهایت توانست از این اتفاق جان سالم به در ببرد. جالب این جاست که استالین به جای نگرانی، در مورد این موضوع گفت:

« او حتی عرضه این را ندارد که به خودش شلیک کند و مثل یک مرد بمیرد.»

استالین بعد از تلاش‌های بسیار به خواسته دیرینه خود رسید و قدرتمند ترین فرد اتحاد جماهیر شوروی شد. جالب اینکه زمانی که حزب او را به عنوان دبیر کل انتخاب کرد، استالین ابتدا نمی‌پذیرفت، ظاهرا دلش میخواست تمام حزب یا تمام شوروی برای نشستن بر مسند قدرت به پای او بیافتند. به هر ترتیب  استالین زمانی که وضعیت خود را تثبیت شده یافت شروع به حذف تمام کسانی کرد که گمان میکرد برای او یا به قول خودش برای انقلاب خطرناک هستند، از ژنرال های ارتش سرخ و اعضای حزب که به او ابراز سرسپردگی نمیکردند گرفته تا هرکسی که با طرح او برای اشتراکی کردن زمین های کشاورزی مخالفت می کرد، دهقان های ثروتمند که استالین به آنها گولاک میگفت، دسته دسته در دادگاه های فرمایشی به اعدام یا تبعید محکوم میشدند. حتی تبعید تروتسکی خیال او را آسوده نکرد و دستور داد تا او را در مکزیک به قتل برسانند.

از بزرگترین جنایت های استالین باید به ایجاد قحطی با مصادره بیش از حد محصولات کشاورزی در اوکراین، قفقاز و قزاقستان اشاره کرد. چرا که خبر میرسید جنبش هایی در این مناطق علیه او در حال شکلگیری ست. گفته میشود در جریان این قحطی بین 2 تا 10 میلیون نفر کشته شدند. تعداد زیادی از مردم حکومتی که استالین به آن حکومت می‌کرد را به نام «کیش شخصیت پرستی» می‌شناختند.

ژوزف استالین در 5 ام مارس 1953 به علت سکته مغزی درگذشت.

  • نظرات
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
امتیاز مطلب: 73%

شاید خیلی سخت باشه بخوایم کسی که خیلیا به چشم یه جنایتکار بهش نگاه می‌کنن رو به عنوان یه آدم موفق معرفی کنیم. کسی که بعضی معتقدن مسئول مرگ میلیونها انسان بوده. اما در نظر بگیرید که همین جنایتکار تونست کشورشو به دومین قدرت بزرگ دنیا بعد از ایالات متحده تبدیل کنه و نقش بسیار بزرگی در شکست هیتلر داشته باشه... بله ژوزف استالین، دومین رهبر سیاسی شوروی سابق که به مدت 30 سال شخص اول کشور شوروی بود و در این مدت کارهایی کرد که خیلی از سیاستمدارا و رهبران دنیا حتی توی خواب هم نمی بینن. جالبه بدونید زندگی استالین به معنی واقعی از صفر شروع شد. اون از هیچ به همه چیز رسید. بیاید استالین رو بیشتر بشناسیم.

یسب بسارینیس جوغاشویلی که بعد ها به ژوزف استالین (به معنی مرد پولادین) معروف شد، 18 ام دسامبر 1878 در شهر گوری گرجستان متولد شد. او رهبر حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. پدربزرگ او زازا جوغاشویلی در شورشی که علیه امپراطوری شوروی در سال 1801 رخ داد فعالیت هایی داشت و مجبور شد برای حفظ جانش به تفلیس بگریزد. زازا نسبی آسی داشت، قومی که ریشه آریایی داشتند و به گرجستان مهاجرت کرده بودند. حکومت او اثرات ماندگاری بر روی دولت شوروی بر جای گذاشت. مائوئیست‌ها، آنتی رویزیونیست‌ها و خوجه ئیست‌ها و بسیاری دیگر استالین را آخرین رهبر سوسیالیست می‌خواندند. بنابراین مخالفت با خروشچف و استالین‌زدایی را «رویزیونیسم» نامیده بودند.

 پدر استالین بسارین جوغاشویلی مرد فقیری بود که بعد از ورشکستگی مغازه خیاطی اش در یک کارخانه کفاشی کار میکرد. او مرد بی موالات و خشنی بود که هر شب مست به خانه می آمد و زن و فرزندش را به باد کتک می گرفت. ژوزف 10 سال بیشتر نداشت که پدر، خانواده را رها کرد و هرگز باز نگشت. در کودکی، استالین را با نام «سوسو» صدا می‌کردند که نام مستعار ژوزف بود. مادر ژوزف برای گذراندن زندگی در خانه مردم رخت شویی و نظافت می‌کرد. یکی از مشتری‌های مادرش به نام دیوید پاپسیمدوف که از یهودیان گوری بود، به او کتاب و پول می‌داد. این فرد استالین را برای پیشرفت تشویق می‌کرد و به اوبرای رشد کمک بسیاری کرد. شاید این موضوع بیش از هر چیز دیگر استالین جوان را می آزرد. تمام سختی های زندگی، ژوزف را از همان ابتدا به فردی سرسخت تبدیل کرد که با احساسات انسانی بیگانه بود. او سیاست نوین اقتصادی را که به نپ خوانده می‌شد و در دهه 20 بر زندگی مردم تحمیل شده بود با «برنامه‌های پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» معاوضه کرد. با یکی از دوستان کودکی او گفته است:

"هرگز ندیدم که ژوزف گریه کند، حتی وقتی که پدرش آنطور او را کتک میزد"

ژوزف از هوش بسیاری برخوردار بود، او با وجود محدودیت هایی که در مدرسه روس ها به خاطر لهجه گرجی اش داشت توانست شاگرد اول شود و بورسیه تحصیل در مدرسه مدرسه علوم دینی تفلیس را از آن خود کند. این اتفاق مادر ژوزف را بسیار خوشحال کرد چرا که همیشه دلش میخواست او کشیش شود، اما ژوزف گرایشی به مذهب نداشت و تنها دلیلش برای رفتن به مدرسه دینی، تحصیل مجانی بود.

با ورود به مدرسه دینی درهای جدید از شناخت جامعه و ارتباطات اجتماعی به روی استالین باز شد. او کم کم با "سازمان‌های سوسیال دموکرات گرجستان" آشنا شد و آمال خود را در مارکسیسم یافت. او شروع به تبلیغ تفکرات چپ کرد و به همین دلیل در حالی که 5 سال از تحصیلات دینی را پشت سر گذاشته بود از مدرسه علوم دینی اخراج شد. پس از آن فعالیت های خود را جدی تر کرد و عملا تبدیل به یکی از اعضای فعال سازمان های انقلابی شد. او که طرفدار سرسخت تفکرات لنین شده بود در فعالیت های گسترده ای از گرد همایی هایی برای گفتگو تا سرقت از بانک برای تامین بوجه سازمان شرکت می کرد و بارها بازداشت و به سیبری تبعید شد.

انقلاب شوروی در دو مرحله رخ داد. در فوریه 1917 مردم روسیه به رهبری حزب سوسیال دموکرات توانستند حکومت تزارها را سرنگون و دولت موقت را بر سر کار بیاورند، اما در اکتبر همان سال حزب بولشویک (که شاخه رادیکال حزب سوسیال دموکرات بود) به رهبری لنین طی یک کودتا دولت موقت را سرنگون کرد و خود قدرت را در دست گرفت. این کودتا کشته های بسیاری به جای گذاشت و چهره انقلاب را از همان ابتدا خونین کرد. استالین در آن دوره سردبیر روزنامه "پراودا" بود و با تصمیم لنین برای کودتا علیه انقلاب مخالت میکرد، اما در نهایت با آن همراه شد.

با مرگ لنین در سال 1924 به نظر میرسید فرد بعدی لئون تروتسکی باشد. چرا هم به لحاظ تئوریک نظریه پرداز بسیار شناخته شده ای در انقلاب بود و هم یک مهره عملیاتی بسیار فعال در به ثمر رسیدن انقلاب به شمار میرفت. اما مرد آهنین نقشه های دیگری در سر داشت. او پروپگاندای وسیعی به راه انداخت که نشان دهد او در قلب انقلاب قرار داشته و نه تروتسکی. او که میدانست وفاداری به لنین یکی از نکات کلیدی برای رسیدن به جانشینی اوست، در مراسم خاکسپاری لنین را تا حد یک قدیس بالا برد و خود را فرزند راستین انقلاب و لنین معرفی کرد، همچنین تا جایی که توانست اختلافاتی که تروتسکی در پیش از انقلاب با لنین داشت را بزرگنمایی کرد. در این حین تروتسکی در خانه و در بستر بیماری بود و بسیار ساده لوحانه حرف استالین که مراسم چند روز بعد برگزار میشود را باور کرده بود.

ازدواج او بعد از یک سال به تنها شدن دوباره‌اش انجامید. چراکه همسر او اکاترینا سوانیدزه در مدت کوتاهی از دنیا رفت. استالین ادعا می‌کرد که با مرگ همسرش آخرین نشانه‌های احساس نیز در او کشته شده است. او از این ازدواج یک فرزند پسر داشت ولی رابطه خوبی با او نداشت. او به قدری به پسر خود سختگیری می‌کرد که او را به حد خودکشی رساند. اما در نهایت توانست از این اتفاق جان سالم به در ببرد. جالب این جاست که استالین به جای نگرانی، در مورد این موضوع گفت:

« او حتی عرضه این را ندارد که به خودش شلیک کند و مثل یک مرد بمیرد.»

استالین بعد از تلاش‌های بسیار به خواسته دیرینه خود رسید و قدرتمند ترین فرد اتحاد جماهیر شوروی شد. جالب اینکه زمانی که حزب او را به عنوان دبیر کل انتخاب کرد، استالین ابتدا نمی‌پذیرفت، ظاهرا دلش میخواست تمام حزب یا تمام شوروی برای نشستن بر مسند قدرت به پای او بیافتند. به هر ترتیب  استالین زمانی که وضعیت خود را تثبیت شده یافت شروع به حذف تمام کسانی کرد که گمان میکرد برای او یا به قول خودش برای انقلاب خطرناک هستند، از ژنرال های ارتش سرخ و اعضای حزب که به او ابراز سرسپردگی نمیکردند گرفته تا هرکسی که با طرح او برای اشتراکی کردن زمین های کشاورزی مخالفت می کرد، دهقان های ثروتمند که استالین به آنها گولاک میگفت، دسته دسته در دادگاه های فرمایشی به اعدام یا تبعید محکوم میشدند. حتی تبعید تروتسکی خیال او را آسوده نکرد و دستور داد تا او را در مکزیک به قتل برسانند.

از بزرگترین جنایت های استالین باید به ایجاد قحطی با مصادره بیش از حد محصولات کشاورزی در اوکراین، قفقاز و قزاقستان اشاره کرد. چرا که خبر میرسید جنبش هایی در این مناطق علیه او در حال شکلگیری ست. گفته میشود در جریان این قحطی بین 2 تا 10 میلیون نفر کشته شدند. تعداد زیادی از مردم حکومتی که استالین به آن حکومت می‌کرد را به نام «کیش شخصیت پرستی» می‌شناختند.

ژوزف استالین در 5 ام مارس 1953 به علت سکته مغزی درگذشت.

آیا به نظر شما این مطلب مفید بود؟

خیر
2021-03-15 08:07:49
  • نظرات
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
دسته بندی ها