در این برنامه، کتاب «قبل از این که بیکار شوید»، نوشتهی «رابرت تی. کیوساکی» را بررسی میکنیم. در آغازِ این کتاب، نویسنده دو نفر را توصیف میکند که یکی کارمند و دیگری کارفرماست. کارمند یک متخصص است. این افراد کسانی هستند که در مورد مسائل اندکی، اطلاعات زیادی دارند. به عبارت دیگر آنها در مورد یک موضوع به خصوص، چیزهای زیادی میدانند. دیگری، کارفرماست. این افراد در مسائل مختلفی سررشته دارند یعنی آنها در مورد مسائل زیادی، اطلاعات کمی دارند. آنها قادرند تصویر کلی را ببینند.
این جا، اغلب افراد گیج میشوند چون تصور میکنند امنیت و چیزی که کارفرما دارد یعنی آزادی و با همدیگر مرتبط هستند. افراد فکر میکنند که امنیت، همون آزادی است ولی درواقع، این دو در مقابل هم قرار دارند. برای مثال، کارمند، با ترس کار میکند، کارمند برای داشتن امنیت، کار میکند یعنی امنیت دریافت مبلغی به عنوان حقوق ماهیانه. و به همین خاطر از آزادی خودش صرف نظر میکند. این فرد، یک یا دو بار در ماه پول دریافت میکند. اما میترسد.
بیشتر مردم به خاطر ترسهایشان دانشگاه میروند. درواقع، اگر این کار را نکند نمیتوانند شغل مناسبی داشته باشند و نمیتوانند پول کافی دربیاورند تا از زندگی خود و خانوادهشان حمایت کنند. این موضوع در اثر ترس اتفاق میافتد. درواقع افراد اندکی هستند که به خاطر علاقه به یادگیری یا به دلیل عشق به کمالات برای تحصیل به دانشگاه میروند.
از طرف دیگر کارفرماها از سر ترس به دانشگاه نمیروند. آنها برای کسب علم تحصیل میکنند و برای کسب آزادی. این افراد خطر میکنند. آنها به خاطر داشتن آزادی از امنیت خودشان و از دریافت حقوق ماهیانه یا هفتگی صرف نظر میکنند. ممکن است که هر ماه یا هر دو هفته یک بار حقوق نگیرند اما نهایتا هر روز پول درمیآورند. پس به خاطر کسب پاداش بزرگتری این کار را میکنند.
در واقع برای بسیاری از افراد، پاداش آنها همان آزادی سپری کردن اوقاتشان و آزادی انتخاب محصولی است که میخواهند بخرند. حالا، «رابرت تی. کیوساکی» میگوید «برای موفق شدن و برای این که بتونین یه کارآفرین موفق باشد باید توانایی این را داشته باشید که از شکستهاتون درس بگیرید. باید قادر باشید که شکستهای بسیار زیادی را برای خودتان ایجاد کنید. برای این که هر شکستی، شما را به موفقیت، نزدیکتر میکند».
با یوکن باشید و خلاصه تصویری این کتاب را در این ویدئو ببینید.
سایت شما فوق العادست