{ "title": "زندگینامۀ تصویری ونسان ونگوگ نقاش نامدار هلندی", "media": { "type": "mp4", "link": { "720p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16880", "640p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16879", "480p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16878", "320p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16877" } }, "subtitles": [], "info": { "target": "#" } }

زندگینامۀ تصویری ونسان ونگوگ نقاش نامدار هلندی

امتیاز مطلب: 96%

ونسان ون‌گوگ یکی از شناخته شده ترین هنرمندان جهان است ، بیشتر از همه به خاطر نقاشی «شب پرستاره» مردم او را به‌خاطر می‌آورند . ون‌گوگ تمایل داشت مکان‌هایی را نقاشی کند که حس آشنایی برای او داشتند . «شب پرستاره » برای ونگوگ یادآور چشم‌اندازی بود که هنگام بستری شدن در تیمارستان دیده‌بود. با یوکن همراه باشید.

ونگوگ در زندگی اش دچار افسردگی و اسکیزوفرنی بود و به عنوان یکی از غمگین ترین نقاشان دنیا شناخته شده. در کودکی بسیار ساکت بود. هنگامی که هشت ساله بود همراه خواهرش در خانه تحت تعلیم معلم خصوصی قرار گرفت ولی در یازده سالگی او را برای تحصیل به مدرسه شبانه روزی فرستادند که این دوری از خانواده او را بسیار افسرده کرد . او مدتی به عنوان فروشنده آثار هنری فعالیت میکرد اما چون از برخورد مصرف گرایانه با آثار هنری به شدت بیزار بود همین باعث شد کارش را از دست بدهد. در همین حین ونگوگ عاشق دختری شد اما از او جواب منفی شنید و به همین دلیل به تدریج منزوی‌تر شد و گرایشات مذهبی اش روز به روز افزایش پیدا کرد تا جایی که  ماه‌ها در مدرسه علوم دینی آمستردام به تحصیل پرداخت و ترجمه ی انجیل یکی از عمده ترین کارهایش در آن زمان بود. ولی مدتی به عنوان مبلغ مسیحیت به معادن زغال سنگ بوریناژ بلژیک رفت. ون‌گوگ که تا سن 27سالگی دست به نقاشی نبرده بود با حمایت برادر کوچکترش تئو در سن 27 سالگی شروع به کشیدن نقاشی کرد.

شاید اگر تئو نبود حالا ما نقاشی به نام ونسان ونگوگ نمیشناختیم. مجموعا ونسان در ده سال فعالیتش در زمینه نقاشی 2100 اثر خلق کرد تا قبل از اینکه برادرش برای بهبود حالش او را به آرل فرانسه بفرستد نقاشی هایش رنگ نداشت و تاریک بود. همانطور که خودش در نامه ای برای برادرش نوشته بود و گفته بود: دوران جوانی من تیره و سرد و بی حاصل بود.

ون‌گوگ پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقاً تحت تأثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آن‌ها قرار گرفت و در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای شروع کرد. ون گوگ در ابتدا تحت تأثیر نقاشی‌های هلندی از رنگ‌های تیره و محزون استفاده می‌کرد تا این‌که برادر جوان‌ترش تئو که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت بعدها باعث آشنایی او با نقاشان دریافتگر شد.
منظور از دریافتگری یا امپرسیونیسم ، جنبش هنری در فرانسه بود که در این شیوه هنرمند تلاش می‌کند با کمک ضربات پیاپی و شکسته قلمو و به کار بردن لخته رنگ های تجزیه شده که ارتعاش تشعشات نور خورشید را در ذهن تداعی می‌کند، دریافت و برداشت مستقیم خود را از دیده‌های زودگذر به شکلی رویاگونه به تصویر کشد .  آشنایی او با جنبش‌های دریافتگری و نودریافتگری در پاریس پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.

ون گوگ شیفته نقاشی از کافه‌های شبانه، مردم طبقه کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتاب‌گردان بود. مجموعه گل‌های آفتابگردان او که تعدادی از آن‌ها از معروف‌ترین نقاشی‌هایش نیز محسوب می‌شوند شامل 11 اثر می‌باشد. خودنگاره‌ها و شب‌های پرستاره او از دیگر نقاشی‌های برجسته او محسوب می‌شوند.

وَنسان وَن گوگ که از بیماری روانی رنج می‌برد، در دسامبر 1888 گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید. درباره اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد و خود نقاش هم در دو خودنگاره تصویر خود را با گوش باند پیچی شده کشیده‌است. ون گوگ تا روز 23 دسامبر دو گوش درست داشت، اما روز بعد که او را در بستر غرق خون یافتند، جای گوش چپ او خالی بود و به یاد نمی‌آورد چه بلایی به سرش آمده‌است. درباره چگونگی ماجرا حرف و حدیث زیاد است و دو روایت بر سر زبان‌ها است:
اول: ون گوگ، که در اوایل سال 1888 به توصیه برادرش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه کوچ کرده بود، چند ماه بعد به ناراحتی روحی و افسردگی شدید دچار شد؛ او در کابوس‌های وحشتناک و هذیان‌آلود دست و پا می‌زد و به جنون نزدیک می‌شد. او که از مدتی پیش در گوش چپ خود صداهایی تحمل‌ناپذیر می‌شنید، تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوش راحت کند.
دوم: روایت دیگر این است که ون گوگ به یک دختری به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالی نداشت به او بدهد، به او قول داده بود که به او یک «هدیه گرانبها» تقدیم کند، و این هدیه گرانبها چیزی نبود جز گوش چپ ونگوگ.

ونسان ونگوگ نقاشی است که در تمام مدت زندگیش فقط یک اثرش رو فروخت که آن هم به یکی از دوستان کلکسیونرش بود و با اینکه در مدت زنده بودنش دیده و شناخته نشد اما بعد از مرگش تا بحال از شهرت جهانی برخوردار شده و نقاشی هایش با قیمت های بالایی توسط گالری داران خریداری شده .

روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون گوگ عمیق‌تر می‌شد با این حال او تنها در 2 ماه پایانی عمرش 90 نقاشی برجای گذاشت. ونسان ون گوگ در 29 ژوئیه 1890 در سن 37 سالگی در شهر اور سور آواز در فرانسه در اثر شلیک گلوله به شکمش زخمی شد و روز بعد در مهمان‌سرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین او آمده بود، این‌گونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند». شش ماه بعد از مرگ ونگوگ برادرش تئو هم درگذشت.

  • نظرات
تصویر آواتار Behzad Mohamadi
   Behzad Mohamadi

فوق العاده بود👌

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
امتیاز مطلب: 93%

ونسان ون‌گوگ یکی از شناخته شده ترین هنرمندان جهان است ، بیشتر از همه به خاطر نقاشی «شب پرستاره» مردم او را به‌خاطر می‌آورند . ون‌گوگ تمایل داشت مکان‌هایی را نقاشی کند که حس آشنایی برای او داشتند . «شب پرستاره » برای ونگوگ یادآور چشم‌اندازی بود که هنگام بستری شدن در تیمارستان دیده‌بود. با یوکن همراه باشید.

ونگوگ در زندگی اش دچار افسردگی و اسکیزوفرنی بود و به عنوان یکی از غمگین ترین نقاشان دنیا شناخته شده. در کودکی بسیار ساکت بود. هنگامی که هشت ساله بود همراه خواهرش در خانه تحت تعلیم معلم خصوصی قرار گرفت ولی در یازده سالگی او را برای تحصیل به مدرسه شبانه روزی فرستادند که این دوری از خانواده او را بسیار افسرده کرد . او مدتی به عنوان فروشنده آثار هنری فعالیت میکرد اما چون از برخورد مصرف گرایانه با آثار هنری به شدت بیزار بود همین باعث شد کارش را از دست بدهد. در همین حین ونگوگ عاشق دختری شد اما از او جواب منفی شنید و به همین دلیل به تدریج منزوی‌تر شد و گرایشات مذهبی اش روز به روز افزایش پیدا کرد تا جایی که  ماه‌ها در مدرسه علوم دینی آمستردام به تحصیل پرداخت و ترجمه ی انجیل یکی از عمده ترین کارهایش در آن زمان بود. ولی مدتی به عنوان مبلغ مسیحیت به معادن زغال سنگ بوریناژ بلژیک رفت. ون‌گوگ که تا سن 27سالگی دست به نقاشی نبرده بود با حمایت برادر کوچکترش تئو در سن 27 سالگی شروع به کشیدن نقاشی کرد.

شاید اگر تئو نبود حالا ما نقاشی به نام ونسان ونگوگ نمیشناختیم. مجموعا ونسان در ده سال فعالیتش در زمینه نقاشی 2100 اثر خلق کرد تا قبل از اینکه برادرش برای بهبود حالش او را به آرل فرانسه بفرستد نقاشی هایش رنگ نداشت و تاریک بود. همانطور که خودش در نامه ای برای برادرش نوشته بود و گفته بود: دوران جوانی من تیره و سرد و بی حاصل بود.

ون‌گوگ پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقاً تحت تأثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آن‌ها قرار گرفت و در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای شروع کرد. ون گوگ در ابتدا تحت تأثیر نقاشی‌های هلندی از رنگ‌های تیره و محزون استفاده می‌کرد تا این‌که برادر جوان‌ترش تئو که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت بعدها باعث آشنایی او با نقاشان دریافتگر شد.
منظور از دریافتگری یا امپرسیونیسم ، جنبش هنری در فرانسه بود که در این شیوه هنرمند تلاش می‌کند با کمک ضربات پیاپی و شکسته قلمو و به کار بردن لخته رنگ های تجزیه شده که ارتعاش تشعشات نور خورشید را در ذهن تداعی می‌کند، دریافت و برداشت مستقیم خود را از دیده‌های زودگذر به شکلی رویاگونه به تصویر کشد .  آشنایی او با جنبش‌های دریافتگری و نودریافتگری در پاریس پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.

ون گوگ شیفته نقاشی از کافه‌های شبانه، مردم طبقه کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتاب‌گردان بود. مجموعه گل‌های آفتابگردان او که تعدادی از آن‌ها از معروف‌ترین نقاشی‌هایش نیز محسوب می‌شوند شامل 11 اثر می‌باشد. خودنگاره‌ها و شب‌های پرستاره او از دیگر نقاشی‌های برجسته او محسوب می‌شوند.

وَنسان وَن گوگ که از بیماری روانی رنج می‌برد، در دسامبر 1888 گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید. درباره اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد و خود نقاش هم در دو خودنگاره تصویر خود را با گوش باند پیچی شده کشیده‌است. ون گوگ تا روز 23 دسامبر دو گوش درست داشت، اما روز بعد که او را در بستر غرق خون یافتند، جای گوش چپ او خالی بود و به یاد نمی‌آورد چه بلایی به سرش آمده‌است. درباره چگونگی ماجرا حرف و حدیث زیاد است و دو روایت بر سر زبان‌ها است:
اول: ون گوگ، که در اوایل سال 1888 به توصیه برادرش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه کوچ کرده بود، چند ماه بعد به ناراحتی روحی و افسردگی شدید دچار شد؛ او در کابوس‌های وحشتناک و هذیان‌آلود دست و پا می‌زد و به جنون نزدیک می‌شد. او که از مدتی پیش در گوش چپ خود صداهایی تحمل‌ناپذیر می‌شنید، تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوش راحت کند.
دوم: روایت دیگر این است که ون گوگ به یک دختری به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالی نداشت به او بدهد، به او قول داده بود که به او یک «هدیه گرانبها» تقدیم کند، و این هدیه گرانبها چیزی نبود جز گوش چپ ونگوگ.

ونسان ونگوگ نقاشی است که در تمام مدت زندگیش فقط یک اثرش رو فروخت که آن هم به یکی از دوستان کلکسیونرش بود و با اینکه در مدت زنده بودنش دیده و شناخته نشد اما بعد از مرگش تا بحال از شهرت جهانی برخوردار شده و نقاشی هایش با قیمت های بالایی توسط گالری داران خریداری شده .

روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون گوگ عمیق‌تر می‌شد با این حال او تنها در 2 ماه پایانی عمرش 90 نقاشی برجای گذاشت. ونسان ون گوگ در 29 ژوئیه 1890 در سن 37 سالگی در شهر اور سور آواز در فرانسه در اثر شلیک گلوله به شکمش زخمی شد و روز بعد در مهمان‌سرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین او آمده بود، این‌گونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند». شش ماه بعد از مرگ ونگوگ برادرش تئو هم درگذشت.

آیا به نظر شما این مطلب مفید بود؟

خیر
2021-02-22 12:31:08
  • نظرات
تصویر آواتار Behzad Mohamadi
   Behzad Mohamadi

فوق العاده بود👌

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
دسته بندی ها