4 عادت که برای مصمم‌تر و قاطع‌تر شدن باید از آن دوری کنید

25 بهمن 1399 - 11:00
مدیریت شخصی - 4 عادت که برای مصمم‌تر و قاطع‌تر شدن باید از آن دوری کنید
4 عادت که برای مصمم‌تر و قاطع‌تر شدن باید از آن دوری کنید
امتیاز مطلب: 88%

به عنوان یک درمانگر، همیشه می‌شنوم که افراد می‌گویند: «ای کاش در تصمیمم قاطع‌تر بودم.»

اما بیشتر مردم از این‌که چرا تا این حد در تصمیم گیری‌‌هایشان سردرگم و حیران‌اند، درک درستی ندارند و معمولا این مشکل را به نداشتن ژن یا شانس خوب نسبت می‌دهند: همسر من خیلی مصمم است. یکی از گزینه‌های ممکن را انتخاب می‌کند و خوب پیش می‌رود. دوست داشتم که من هم فردی مصمم‌تر باشم. با یوکن همراه باشید.

اما موضوع اینجاست که:

دلیل واقعی کشمکش و سردرگمی شما در تصمیم‌گیری با اعتماد به نفس کامل، خودتخریبی است.

(در روانشناسی و مشاوره، به رفتارهایی که ماهیت آسیب رساندن به خود را دارند، خودتخریبی می‌گویند.)

دانسته یا ندانسته، ممکن است درگیر عادات بدی شده باشید که تصمیم‌گیری اشتباه و بدون اعتماد به نفس را در شما نهادینه و همیشگی کرده‌ است. دوری از این عادات و حذف آنها، برای شما حس مصمم‌تر بودن در تصمیم‌گیری را به‌ دنبال دارد.

1. دوری و اجتناب از عدم اطمینان و تردید

یکی از دیدگاه‌هایی که می‌توان در رابطه با مشکل عدم مصمم بودن داشت، ترس بیش از حد از تردید و عدم قاطعیت است. بسیاری از تصمیم‌هایی که در زندگی می‌گیریم، پاسخ و نتیجه‌ی درست یا غلط واضحی ندارند. حداقل در زمانی که سعی در تصمیم‌گیری داریم این‌گونه است:

  • حالا کفش‌های مشکی را بخرم یا قهوه‌ای؟
     
  • از آزاد راه سریع‌تر می‌رسم یا از خیابان‌های فرعی؟
     
  • آیا باید ازدواج کنیم یا جدا شویم؟

صرف ‌نظر از شدت یا تأثیر تصمیم، تردید یکی از ویژگی‌ها و خصایص کلیدی در تصمیم‌گیری است و طبیعت انسان به گونه‌ای است که در رویارویی با تردید، احساس ترس می‌کند. این موضوع از دیدگاه زیست‌شناسی تکاملی نیز منطقی است: هرچه اجداد و پیشینیان ما نسبت به زندگی و محیط اطمینان بیشتری داشتند، احتمال بقای آنها بیشتر بود. از طرفی دیگر، هرچه تردید بیشتر باشد، اتفاقات چالش‌برانگیز بیشتری می‌افتد و با این‌که اوضاع و احوال زندگی ما بسیار بهتر و کم خطرتر از اجداد شکارچی ماست، باز هم نمی‌شود این غریزه‌ی دیرینه را نادیده گرفت.

نکته اینجاست که:

ترس از شک و تردید طبیعی است، اما نباید اجازه دهید که این ترس، روی تصمیم‌های شما تاثیر بگذارد.

متأسفانه، این دقیقا همان بلایی ‌است که بر سر افرادی که می‌خواهند مصمم‌تر باشند، می‌آید؛ فکر می‌کنید که دارید سعی می‌کنید تصمیمات بهتری بگیرید‌، در صورتی که فقط دارید سعی می‌کنید از حس پریشانی و نگرانی خود بکاهید. برای همین هم دل‌دل می‌کنید و نمی‌توانید درست تصمیم‌گیری کنید.

احتمالا اگر منطقی فکر کنید، متوجه نمی‌شوید که واقعا بعضی از تصمیم‌ گیری‌ها (مثل انتخاب بین دو مارک خمیر دندان) آن‌قدرها هم مهم نیست، یا گاهی به این پی می‌برید که هرچقدر هم که درباره‌ی یک موضوعی فکر کنید، در اعتماد به نفستان هیچ تاثیری نمی‌گذارد.

اما موضوع اینجا انتخاب خمیر دندان نیست، بلکه درباره‌ی دوری از احساس نگرانی و پریشانی است.

بنابراین، تنها راهکار این است که بپذیرید بیشتر تصمیمات، قطعا کمی تردید و اضطراب به همراه دارد، اما به این معنا نیست که مشکلی ایجاد شده. آرامش واقعی ذهن وقتی حاصل می‌شود که باور کنید نمی‌توانید به ‌طور کامل از تردید و عدم اطمینان خلاص شوید. زمانی که تردید و اضطراب‌ تصمیماتتان را قبول و باور کنید، تصمیم‌گیری، رد شدن و فکر نکردن درباره‌ی آنها برایتان بسیار آسان‌تر می‌شود.

دفعه‌ی بعدی که خواستید تصمیمی بگیرید، بین تصمیمات مختلف سردرگم بودید و خود را سرزنش می‌کردید، کمی مکث کنید و به خودتان یادآور شوید که عدم اطمینان و کمی اضطراب و پریشانی، هیچ مشکلی ندارد. وقتی با روی باز شک و تردید را قبول کنید، مغز و ذهنتان را تمرین می‌دهید که این شک را به جای خطر یا تهدید، یک چالش بداند. این دقیقا همان کاری است که افراد بااعتماد به نفس انجام می‌دهند.

2. در خواست اطمینان خاطر

اطمینان‌جویی، هم اعتماد به نفس و هم در پی آن تصمیم‌گیری با اعتماد به نفس را کاهش می‌دهد. واکنش‌هایی مثل عدم اطمینان و مضطرب شدن هنگام روبه‌رو شدن با تصمیم‌های بزرگ طبیعی است، هم‌چنین این‌که هر وقت احساس پریشانی و اضطراب می‌کنیم، سعی کنیم طوری از این احساس خلاص شویم، کاملا طبیعی است. مشکل اینجاست که این غریزه و طبیعت ما برای کاهش اضطراب، تمرکزمان را از موضوع اصلی (تصمیم‌گیری) به داشتن احساس بد سوق می‌دهد. وقتی تمرکز و خواسته‌ی اصلی شما کاهش اضطراب باشد، یک راه حل معمول، جستجو‌ی اطمینان مجدد از بقیه‌ی افراد مثل همسر، دوست صمیمی، همکار، یا حتی فرزند است.

متاسفانه مثل تمام مکانیزم‌های کارساز دیگر، این نیز کارساز است. چرا متأسفانه؟ چون این راه‌ها در طولانی‌مدت واقعا کارساز و مفید نیستند. راه‌هایی مثل اطمینان‌جویی، حس اضطراب ما را به طور موقت کاهش می‌دهند و در نتیجه احساس بهتری به ما دست می‌دهد. اما همین راه‌ها در طولانی‌مدت باعث افزایش اضطراب و کاهش اعتماد به نفس ما می‌شوند، چرا که ذهنمان را طوری آموزش و تمرین می‌دهند که باور کند اضطراب و نگرانی به تنهایی خطرناک است.

اگر هر زمان که احساس نگرانی می‌کنید، به ‌سرعت به دنبال راهی برای حذف این حس باشید، مغز شما به ‌طور آگاهانه دفعه‌ی بعدی با این حس مثل یک تهدید رفتار می‌کند. و چه اتفاقی می‌افتد اگر مغز شما این حس را مثل یک تهدید دریافت کند؟ شما دچار اضطراب زیادی می‌شوید و این چرخه‌ی نادرست تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد.

مشکل اطمینان‌جویی این است که به مغز شما فرمان می‌دهد که اضطراب همراه با تصمیم‌گیری، پرخطر است.

یعنی هرگاه با تصمیمی که حتی کمی شما را مضطرب کند روبه‌رو شوید، مغز شما در صدد افزایش اضطراب شما است. و این حس اضطراب، دقیقا مخالف تصمیم‌گیری با اعتماد به نفس است.

نهایتا ذهن شما بیشتر متکی به رفتارتان است تا حرف‌هایتان.

اگر در حالی که با خودتان می‌گویید اعتماد به نفس دارید، با وسواس از دیگران درخواست اطمینان خاطر کنید، ذهنتان مشکوک و دیرباور می‌شود و همچنین هر تصمیمی که می‌گیرید، همراه با اضطراب بیشتری است. از طرف دیگر، اگر قبول کنید که باید با وجود اضطراب، بالاخره تصمیم‌گیری کنید و با همان تصمیمتان هم زندگی کنید، مغزتان را طوری تمرین می‌دهید که نگرانی را مانند همراهی برای تصمیم‌ گیری‌هایتان تلقی کند و این حس را مشکل بزرگی نداند. همین یعنی در تصمیم‌گیری‌های آینده، احساس اعتماد به نفس بسیار بیشتری خواهید داشت.

به طور خلاصه:

اگر می‌خواهید در تصمیم‌هایتان اعتماد به نفس داشته باشید، باید به طور مداوم و همیشگی تلاش کنید. هرچه در کوتاه‌مدت بیشتر بتوانید بدون اطمینان‌جویی از دیگران، تصمیم‌گیری کنید، در طولانی‌مدت اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

3. تلاش بیش از حد برای جلوگیری از اشتباهات

یکی دیگر از مشکلات اصلی که افراد در تصمیم‌گیری با اعتماد به نفس دارند، ترس از اشتباه کردن است. ترس از اشتباه کردن، اغلب از دو منبع نشأت می‌گیرد:

  • خاطره یا پیشینه‌ای از تنبیه شدید یا مورد اذیت قرار گرفتن به خاطر اشتباهاتتان دارید. این ترس با شما عجین شده و این نتیجه‌ی قابل فهم اما غلط را به دنبال دارد که برای جلوگیری از آسیب احتمالی، بهتر است به کل از تصمیم‌گیری دوری کنید.
     
  • آن‌قدر به سمت دست‌یابی به موفقیت سوق داده شده‌اید که توانستید این ‌کار را به خوبی و بدون اشتباهات اساسی و بزرگ انجام دهید. اما از آن‌جایی که هرچه برای عالی بودن بیشتر و بیشتر تلاش می‌کنید، محدودیت‌های موفقیت نیز برایتان بیشتر می‌شود، همواره تلاش می‌کنید تا از هر تصمیم‌گیری‌‌ای دوری کنید؛ مگر این‌که از قبل مطمئن باشید نتیجه‌ی تصمیم‌گیری شما حتما خوب است. وجه مشترک بین هر دو حالت، این است که دانش واقعی و درستی در رابطه با عواقب اشتباهات کوچک و ضعیف در زندگی‌تان را ندارید. تفکر و باور قدیمی شما، ترس از این است که اشتباهات به چیز‌های خیلی بدی ختم می‌شوند. و هر چقدر که شما یا افراد دیگر بخواهید خود را با عکس این موضوع متقاعد کنید، مغز شما تا زمانی که یک اثبات و گواه واقعی نبیند، باور نمی‌کند. این یعنی کلید این کار برای بسیاری از افرادی که به دنبال تصمیم‌گیری با اعتماد به نفس هستند، این است که عمدا و آگاهانه اشتباه کنند.

تنها راهی که می‌توانید مغزتان را متقاعد کنید که اشتباهات خطرناک نیستند، این است که خود را آگاهانه و از عمد در معرض اشتباهات جزئی قرار دهید.

مسلما پیشنهاد نمی‌کنم که عمدا اشتباهاتی مرتکب شوید که خطرات مشکوک و چالش‌برانگیزی را به دنبال دارند. منظور اصلی من، اشتباهاتی است که شما آنها را ترس‌برانگیز می‌دانید، آن هم با این‌که منطقتان به شما می‌گوید جای هیچ ترس یا خطری وجود ندارد. برای مثال:

  • تفکر و ذهنیت قدیمی شما این است که با خریدن ساندویچ اشتباه برای ناهار رئیستان، اخراج می‌شوید. پس می‌خواهید ثابت کنید که این فکر اشتباه است.
     
  • عمدا برای وقت دندان‌پزشکی پنج دقیقه تأخیر داشته‌ باشید. تفکر قدیمی شما می‌گوید که این‌ کار باعث خشمگین شدن دندان‌پزشک می‌شود، او شما را از مطب بیرون می‌کند و باید به دنبال دندانپزشک جدیدی باشید. پس می‌خواهید ثابت کنید که این تفکر اشتباه است.
     
  • ثابت کنید که این تفکر قدیمی اشتباه است که اگر از عمد سیب اشتباهی را از فروشگاه بخرید و به خانه ببرید، همسرتان از کوره در می‌رود و از شما جدا می‌شود.

با انجام عمدی بعضی اشتباهات کوچک، می‌توانید خود را در مقابل ترس غیر منطقی از اشتباه کردن دارید قرار دهید؛ این کار باعث می‌شود که در تصمیم‌ گیری‌های آینده، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.

4. نیاز به کنترل همیشگی بر همه ‌چیز

یکی دیگر از منابع اصلی و بزرگ کمبود اعتماد به نفس در تصمیم‌گیری، نیاز مخرب و نادرست کنترل کردن است. مفهوم «مسائل قابل کنترل» در روانشناسی عمومی، تقریبا به هر چیزی نسبت داده می‌شود و به همان اندازه که به صورت اشتباه از این مفهوم استفاده شده، داشتن مشکلات جدی «کنترل کردن»، یک عارضه‌ به حساب می‌آید. برای این‌که بفهمیم چرا اکثر افراد در تلاش و کشمکش برای تصمیم‌گیری با اعتماد به نفس هستند، همین یک موضوع کافی است. حالا موضوع از این قرار است:

  • در کل کنترل داشتن و استفاده از آن، در زندگی خوب است. از انتخاب لباسی که می‌خواهیم بپوشیم تا انتخاب شریک مناسب برای ازدواج، کنترل داشتن، زندگی‌مان را بهبود می‌بخشد و از آن جایی که استفاده از این کنترل، کار مفیدی است، حس خوبی به ما دست می‌دهد.
     
  • اما قانون زندگی این است که نمی‌توانیم همه‌ چیز را کنترل کنیم. ما در واقع همیشه سعی می‌کنیم ببینیم دقیقا می‌توانیم چه چیزهایی را کنترل کنیم، چون زمانی که حس می‌کنیم می‌توانیم این ‌کار را انجام دهیم، برایمان بسیار ارزشمند است.
     
  • اما چون می‌خواهیم این حس خوب را با کنترل کردن همه چیز به دست آوریم، وقتی روی چیزی کنترل نداشته باشیم، احساس بسیار بدی به ما دست می‌دهد.
     
  • بعضی افراد به جای پذیرفتن این قضیه که نمی‌شود روی همه چیز کنترل داشت، این واقعیت را انکار می‌کنند و کارهایی انجام می‌دهند که به آنها توهم کنترل داشتن را می‌دهد.
     
  • با این‌که این حس، کوتاه‌مدت است، احساس خیلی خوبی به افراد می‌دهد. بنابراین، هرچه هنگام کنترل نداشتن، طوری رفتار کنیم که انگار روی همه چیز کنترل داریم، این حس غیرواقعی قوی و قوی‌تر می‌شود و مواجه شدن ما را با کنترل نداشتن، سخت‌تر می‌کند.
     
  • در واقع شما معتاد توهم زدن می‌شوید و از آن جایی که احساس عقب‌نشینی بسیار بد است، اعتیادتان قوی و قوی‌تر می‌شود و در نتیجه، توانایی شما در مواجهه با واقعیت، کم می‌شود.

این، یک توضیح خلاصه و محدودی در رابطه با روانشناسی کنترل بود. حالا چگونه این موضوع با مصمم‌تر شدن در ارتباط است؟

بسیاری از تصمیمات سخت و دشوار، همراه با کمی درماندگی و عدم کنترل است. برای مثال، رئیستان شما را به اتاقش صدا می‌زند و برایتان خبر بدی دارد: شرکت در حال جمع و جور شدن و تعدیل نیرو است. دو راه دارید، هشتاد درصد از حقوق خود را حفظ کنید یا قسمت کوچکی از حق سنوات خود را دریافت کنید و به دنبال شغل جدیدی باشید.

در این حالت با این‌که تا حدودی کنترل این را دارید که یکی از راه‌ها را انتخاب کنید، اما همراه با این حس کنترل‌، حس درماندگی و بیچار‌گی شدیدی به سراغتان می‌آید. شما کنترل خود را روی حقوق یا شغل‌تان از دست می‌دهید و واقعا هم نمی‌توانید در این باره کاری کنید. بنابراین، طبیعتا احساس درماندگی می‌کنید.

فردی که در تصمیم‌گیری اعتماد به نفس دارد، این واقعیت که در این موضوع چاره‌ای ندارد را می‌پذیرد و قضیه را با به کار بردن و اجرای همان مقدار کنترلی که در دست دارد، پشت‌سر می‌گذارد.

اما فردی که مصمم نیست، چون عادت کرده که کنترل نداشتنش را انکار کند، ساعت‌ها یا روزها را در توهم این‌که اگر به موضوع خوب فکر کند می‌توانند کنترل را درست بگیرد، به سر می‌برد. متأسفانه 99 درصد مواقع، این اتفاق نمی‌افتد و علاوه بر انتخابی سخت و مشکل، ساعت‌ها و روزهای خود را صرف نگرانی، سرزنش کردن، استرس و اضطراب می‌کنند:

افرادی که با اعتماد به نفس تصمیم می‌گیرند، واقعیت را همان‌طور که هست می‌پذیرند

این افراد به جای زندگی با توهمی دائمی، تحمل احساس درماندگی و نداشتن کنترل را در خود ایجاد و تقویت کرده‌اند. این یعنی وقتی روی تصمیماتی آن‌طور که می‌خواستند کنترل ندارند، توانایی این را دارند که به سرعت و با اعتماد به نفس تمام اضطراب و استرسی که همراه این دو دلی و تردید است را پشت سر بگذارند.

اگر می‌خواهید که بیشتر احساس اعتماد به نفس کنید، با این واقعیت که همیشه نمی‌شود آن‌طور که دوست دارید بر موضوعات کنترل داشته باشید، روبه‌رو شوید و بدانید که این موضوع، هیچ مشکلی ندارد.

در برابر درماندگی، تحمل خود را بالا ببرید تا در نتیجه هنگام تصمیم‌ گیری‌های بزرگ و کوچک‌، اعتماد به نفس خیلی بیشتری داشته باشید.

جمع‌بندی

توانایی مصمم بودن و با اعتماد به نفس تصمیم گرفتن، ویژگی و خصیصه‌ایی شخصی یا هدیه‌ای مادرزادی نیست، بلکه مهارتی است که باید ایجاد و پرورش داده شود و بهترین راه برای کسب این مهارت، رها کردن عاداتی است که با آن مداخله دارد:

  1. از تردید و عدم اطمینان دوری کنید.
     
  2. اطمینان‌جویی از دیگران را کنار بگذارید.
     
  3. برای جلوگیری از اشتباه کردن بیش از حد تلاش نکنید.
     
  4. سعی نکنید همه ‌چیز را کنترل کنید.

     

منبع: Medium

نویسنده مطلب
Helia Mahmoodian - هلیا محمودیان
دانشجوی رشته‌ی زبان انگلیسی‌ام، عاشق ادبیات، هنر، روانشناسی و انیمه‌ام. دلم می‌خواد دنیارو دور بزنم.

آیا به نظر شما این مطلب مفید بود؟

2021-02-11 05:44:40
دسته بندی ها