{ "title": "چرا می‌توانید دنیا را تغییر دهید؟", "media": { "type": "mp4", "link": { "720p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16488", "640p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16487", "480p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16486", "320p": "http://core.ucan.ir/api/file/getbyid/16485" } }, "subtitles": [], "info": { "target": "#" } }

چرا می‌توانید دنیا را تغییر دهید؟

امتیاز مطلب: 95%

یکی از چیز‌هایی که آدم‌های با اعتماد به نفس رو از آدم‌های بدون اعتماد به نفس جدا می‌کنه، دیدگاه‌شون نسبت به تاریخه. کلا، آدم‌های بدون اعتماد به نفس باورشون شده که تاریخ تموم شده‌؛ ولی با اعتماد به نفس‌ها، اعتقاد دارن که تاریخ  هنوز هم داره ساخته می‌شه و احتمالا یه روز خودشون این‌کار رو می‌کنن.
وقتی ما وارد دنیا می‌شیم، ذاتا فکر میکنیم که تغییرات تموم شدن و تاریخ حل شده‌ست و همه‌ی چیز‌های اطراف‌مون انگار عهد کردن که بهمون این حس رو بدن که حالت فعلی غیر‌قابل تغییره. آدم بزرگ‌هایِ اطراف‌مون دنباله رو سنت‌هایی هستن که سال‌ها و شاید قرن‌ها وجود داشته. انگار خونه‌مون تغییر‌نکردنی‌ترین معبد دنیاست و مدرسه‌مون انگار از اولی که دنیا به وجود اومده همین کار‌ها توش انجام می‌شده. با یوکن همراه باشید.
مرتب بهمون گفتن که چرا اوضاع این شکلیه و تشویق‌مون کردن که قبول کنیم واقعیت‌ها با آرزو‌هامون همخوونی ندارن. ما  کاملا اطمینان داریم که نقشه‌ی چیز‌هایِ ممکن رو از قبل برامون کشیدن. اگه اتفاقی نیفتاده یا واسه این بوده که نمی‌شده که اتفاق بیفته یا نباید اتفاق میفتاده. نتیجه‌‌ش هم این شده که تصور تغییر دنیای اطراف‌مون رو هم نمیتونیم بکنیم؛ مثلا میگیم: دیگه هیچ بیزنس جدیدی نیست که روش کار کنم؛ همه شون از قبل انجام شده. یا ابداع یه روش جدید توی هنر امکان نداره، چون الگوی همه چی از قبل مشخص شده. پافشاری روی یه ایده جدید دیگه بی معنیه، چون یا قبلا مطرح شده یا خیلی احمقانه‌س.  ولی اگه تاریخ رو یه جور دیگه بخونیم تصورمون خیلی تغییر می‌کنه. اگه سرعت زمان رو بیشتر کنیم و از کوهِ دقیقه‌ها بالا بریم و قرن‌ها رو بررسی کنیم می‌بینیم که تغییر، همیشگی بوده. قاره‌های جدید کشف شدن. راه‌های جدید حکومت کردن ابداع شدن. نظرات مردم در مورد لباس پوشیدن و اینکه کی رو بپرستن تغییر کرده.
یه زمانی آدم‌ها عبا‌های عجیب و غریب می‌پوشیدن و با وسایل زمخت کشاورزی می‌کردن. اون زمانها سر شاه‌ها رو می‌زدن و آدم‌ها سوار کشتی‌های ضغیف می‌شدن، چشم گوسفند می‌خوردن، کاسه‌های دسته دار استفاده می‌کردن و نمی‌دونستن چجوری دندون‌هاشون رو درست کنن. ما همه یِ اینا رو پشت سر گذاشتیم و حداقل توی تئوری می‌دونیم که همه چیز تغییر می‌کنه. ولی توی عمل، خودمون و جامعه‌مون این واقعیت رو فراموش میکنیم که ما هم جز همین داستانیم و الان بازیگر‌های اصلیش محسوب می‌شیم.
احساس می‌کنیم تاریخ چیزیه که اتفاق افتاده و نمی‌تونه اون چیزی باشه که این‌جا و الان داره اتفاق میفته. همه چیز، حداقل در اطراف‌ ما، به  ثبات رسیده. برای اینکه برای تغییر دادن شجاع‌تر بشیم چند خط از شعر‌های (تی اس الیوت) رو می‌خونیم:  وقتی غروب می‌آید، در غروب زمستان، با همان آرامش همیشگی. تاریخ یعنی همین الان یعنی انگلیس
((وقتی غروب می‌آید، در غروب زمستان، با همان آرامش همیشگی. تاریخ یعنی همین الان یعنی انگلیس)) عصر‌های جمعه، ساعت 4، عادت دارم حس کنم همه چیز حل شده و آرومه. مخصوصا توی کلیساهای آروم انگلیس که خیلی‌هاشون به قرون وسطی می‌رسن. چقدر هوا آرومه ، ساکن و پوسیده. سنگ‌های سفت زمین رو قدم‌های آدم‌های وفادار‌ پوسیده کرده. این زمانی نیست که باید در مورد تغییر جهان فکر کرد. 
همه چیز به ما این ایده رو می‌ده که باید همه چیز رو همین جوری که هست قبول کنیم؛ آرام عبور کن و برو خونه ، آتیش روشن کن و توی شب آروم بشین.
توی خط سوم "الیوت" تاکید کرده که "تاریخ یعنی الان و انگلیس" ؛ یعنی هر چیزی که ما به تاریخ ربطش می‌دیم – آدم‌های جسور و بزرگی که تغییر دادن، تغییرِ ارزش‌ها، زیر سوال بردن انقلابیِ باور‌های قدیمی، ترتیبِ اتفاق های قدیم‌، هنوز هم ادامه داره، توی همین لحظه، که خیلی آروم و بدون تغییر به نظر می‌رسه؛ مثل روستای نزدیک (شَملی گرین) توی (ساری) که (الیوت) این شعر رو اونجا نوشته.  ما این تغییر‌ها رو نمی‌بینیم چون خیلی بهمون نزدیک هستن. هر لحظه دنیا داره دوباره و دوباره ساخته می‌شه و به خاطر همین هر کدوم  از ما توی تئوری این فرصت رو داریم که تاریخ رو تغییر بدیم، در ابعاد بزرگ یا کوچیک. همه‌مون این شانس رو داریم که همین الان یه شهر به قشنگی (ونیز) بسازیم، که ایده‌های خشکی مثل رنسانس رو تغییر بدیم و یه حرکت هوشمندانه مثل (بودا) انجام بدیم. 
زمان حال، همه‌ی احتمال‌های گذشته رو داره و خیلی قابل انعطافه. نباید ما رو بترسونه. اینکه چجوری عاشق بشیم، مسافرت بریم، هنر‌ورزی کنیم، حکومت کنیم، آموزش ببینیم، کارمون رو جلو ببریم، عمر کنیم و بمیریم، همه‌شون می‌تونن بهتر باشن.
دیدگاه های الان شاید غیر قابل تغییر به نظر بیان، چون ما در مورد ثابت بودن‌شون اغراق می‌کنیم. بیشتر چیز‌هایی که الان وجود داره قراردادیه؛ نه غیر قابل گریزه و نه درسته، فقط نتیجه یه خرابکاری یا یه شانس هستن. ما باید به قدرت خودمون اعتماد داشته باشیم، حتی توی غروب زمستون، که وارد جریات تاریخ بشیم. هر چند که همین الانم آروم آروم داره مسیرش رو تغییر می‌ده.

  • نظرات
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
امتیاز مطلب: 93%

یکی از چیز‌هایی که آدم‌های با اعتماد به نفس رو از آدم‌های بدون اعتماد به نفس جدا می‌کنه، دیدگاه‌شون نسبت به تاریخه. کلا، آدم‌های بدون اعتماد به نفس باورشون شده که تاریخ تموم شده‌؛ ولی با اعتماد به نفس‌ها، اعتقاد دارن که تاریخ  هنوز هم داره ساخته می‌شه و احتمالا یه روز خودشون این‌کار رو می‌کنن.
وقتی ما وارد دنیا می‌شیم، ذاتا فکر میکنیم که تغییرات تموم شدن و تاریخ حل شده‌ست و همه‌ی چیز‌های اطراف‌مون انگار عهد کردن که بهمون این حس رو بدن که حالت فعلی غیر‌قابل تغییره. آدم بزرگ‌هایِ اطراف‌مون دنباله رو سنت‌هایی هستن که سال‌ها و شاید قرن‌ها وجود داشته. انگار خونه‌مون تغییر‌نکردنی‌ترین معبد دنیاست و مدرسه‌مون انگار از اولی که دنیا به وجود اومده همین کار‌ها توش انجام می‌شده. با یوکن همراه باشید.
مرتب بهمون گفتن که چرا اوضاع این شکلیه و تشویق‌مون کردن که قبول کنیم واقعیت‌ها با آرزو‌هامون همخوونی ندارن. ما  کاملا اطمینان داریم که نقشه‌ی چیز‌هایِ ممکن رو از قبل برامون کشیدن. اگه اتفاقی نیفتاده یا واسه این بوده که نمی‌شده که اتفاق بیفته یا نباید اتفاق میفتاده. نتیجه‌‌ش هم این شده که تصور تغییر دنیای اطراف‌مون رو هم نمیتونیم بکنیم؛ مثلا میگیم: دیگه هیچ بیزنس جدیدی نیست که روش کار کنم؛ همه شون از قبل انجام شده. یا ابداع یه روش جدید توی هنر امکان نداره، چون الگوی همه چی از قبل مشخص شده. پافشاری روی یه ایده جدید دیگه بی معنیه، چون یا قبلا مطرح شده یا خیلی احمقانه‌س.  ولی اگه تاریخ رو یه جور دیگه بخونیم تصورمون خیلی تغییر می‌کنه. اگه سرعت زمان رو بیشتر کنیم و از کوهِ دقیقه‌ها بالا بریم و قرن‌ها رو بررسی کنیم می‌بینیم که تغییر، همیشگی بوده. قاره‌های جدید کشف شدن. راه‌های جدید حکومت کردن ابداع شدن. نظرات مردم در مورد لباس پوشیدن و اینکه کی رو بپرستن تغییر کرده.
یه زمانی آدم‌ها عبا‌های عجیب و غریب می‌پوشیدن و با وسایل زمخت کشاورزی می‌کردن. اون زمانها سر شاه‌ها رو می‌زدن و آدم‌ها سوار کشتی‌های ضغیف می‌شدن، چشم گوسفند می‌خوردن، کاسه‌های دسته دار استفاده می‌کردن و نمی‌دونستن چجوری دندون‌هاشون رو درست کنن. ما همه یِ اینا رو پشت سر گذاشتیم و حداقل توی تئوری می‌دونیم که همه چیز تغییر می‌کنه. ولی توی عمل، خودمون و جامعه‌مون این واقعیت رو فراموش میکنیم که ما هم جز همین داستانیم و الان بازیگر‌های اصلیش محسوب می‌شیم.
احساس می‌کنیم تاریخ چیزیه که اتفاق افتاده و نمی‌تونه اون چیزی باشه که این‌جا و الان داره اتفاق میفته. همه چیز، حداقل در اطراف‌ ما، به  ثبات رسیده. برای اینکه برای تغییر دادن شجاع‌تر بشیم چند خط از شعر‌های (تی اس الیوت) رو می‌خونیم:  وقتی غروب می‌آید، در غروب زمستان، با همان آرامش همیشگی. تاریخ یعنی همین الان یعنی انگلیس
((وقتی غروب می‌آید، در غروب زمستان، با همان آرامش همیشگی. تاریخ یعنی همین الان یعنی انگلیس)) عصر‌های جمعه، ساعت 4، عادت دارم حس کنم همه چیز حل شده و آرومه. مخصوصا توی کلیساهای آروم انگلیس که خیلی‌هاشون به قرون وسطی می‌رسن. چقدر هوا آرومه ، ساکن و پوسیده. سنگ‌های سفت زمین رو قدم‌های آدم‌های وفادار‌ پوسیده کرده. این زمانی نیست که باید در مورد تغییر جهان فکر کرد. 
همه چیز به ما این ایده رو می‌ده که باید همه چیز رو همین جوری که هست قبول کنیم؛ آرام عبور کن و برو خونه ، آتیش روشن کن و توی شب آروم بشین.
توی خط سوم "الیوت" تاکید کرده که "تاریخ یعنی الان و انگلیس" ؛ یعنی هر چیزی که ما به تاریخ ربطش می‌دیم – آدم‌های جسور و بزرگی که تغییر دادن، تغییرِ ارزش‌ها، زیر سوال بردن انقلابیِ باور‌های قدیمی، ترتیبِ اتفاق های قدیم‌، هنوز هم ادامه داره، توی همین لحظه، که خیلی آروم و بدون تغییر به نظر می‌رسه؛ مثل روستای نزدیک (شَملی گرین) توی (ساری) که (الیوت) این شعر رو اونجا نوشته.  ما این تغییر‌ها رو نمی‌بینیم چون خیلی بهمون نزدیک هستن. هر لحظه دنیا داره دوباره و دوباره ساخته می‌شه و به خاطر همین هر کدوم  از ما توی تئوری این فرصت رو داریم که تاریخ رو تغییر بدیم، در ابعاد بزرگ یا کوچیک. همه‌مون این شانس رو داریم که همین الان یه شهر به قشنگی (ونیز) بسازیم، که ایده‌های خشکی مثل رنسانس رو تغییر بدیم و یه حرکت هوشمندانه مثل (بودا) انجام بدیم. 
زمان حال، همه‌ی احتمال‌های گذشته رو داره و خیلی قابل انعطافه. نباید ما رو بترسونه. اینکه چجوری عاشق بشیم، مسافرت بریم، هنر‌ورزی کنیم، حکومت کنیم، آموزش ببینیم، کارمون رو جلو ببریم، عمر کنیم و بمیریم، همه‌شون می‌تونن بهتر باشن.
دیدگاه های الان شاید غیر قابل تغییر به نظر بیان، چون ما در مورد ثابت بودن‌شون اغراق می‌کنیم. بیشتر چیز‌هایی که الان وجود داره قراردادیه؛ نه غیر قابل گریزه و نه درسته، فقط نتیجه یه خرابکاری یا یه شانس هستن. ما باید به قدرت خودمون اعتماد داشته باشیم، حتی توی غروب زمستون، که وارد جریات تاریخ بشیم. هر چند که همین الانم آروم آروم داره مسیرش رو تغییر می‌ده.

آیا به نظر شما این مطلب مفید بود؟

خیر
2021-04-16 01:46:58
  • نظرات
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است

کد امنیتی فرم ثبت دیدگاه
دسته بندی ها