مرد ایرلندی فیلمی درباره اعتماد کردن و بیاعتمادیها است. حتی به عنوان مخاطب هم مهم است که به کارگردان اعتماد داریم یا نه؟ با یوکن همراه باشید تا نگاهی به این فیلم بیاندازیم.
مرد ایرلندی؛ چشم انداز یک انتخاب
مرد ایرلندی The Irishman (2019)
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
فیلمنامه: استیون زایلیان براساس رمان «شنیدهام خانهها را رنگ میکنی» اثر چارلز برنت
فیلمبردار: رودریگو پریتو
موسیقی: روبی روبرتسون
تدوین: تلما شونمیکر
مدت: 209 دقیقه
بازیگران: رابرت دنیرو (فرانک شیرن)، آل پاچینو (جیمی هوفا)، جو پشی (راسل بوفالینو)
خلاصه داستان:
دهه 1950 میلادی، راننده کامیونی به نام فرانک شیران (رابرت دنیرو)، از یک سو با یکی از روسای مافیا به نام راسل بوفالینو (جو پشی) آشنا میشود و به عنوان قاتل قراردادی کارهایی را برای او انجام میدهد. از طرف دیگر با جیمی هوفا (آل پاچینو)، رئیس اتحادیه کامیون دارها دوست میشود و کارهایی هم برای او انجام میدهد. پگی دختر فرانک از پدرش و راسل بیزار و مجذوب جیمی ست. ناپدید شدن جیمی هوفا در سال 1975 زندگی خانوادگی و حرفهای فرانک شیرن را تا پایان عمرش در سال 2003 تحت تاثیر قرار میدهد.
دوبله فارسی اختصاصی فیلم مرد ایرلندی
گویندگان: ناصر طهماسب، اکبر منانی، علی همت مومیوند، پرویز ربیعی، سیامک اطلسی، ایرج سنجری، شایان شامبیاتی، علی منصوری راد، علی جلیلی باله، حسن کاخی، ابراهیم شفیعی، امیر عطرچی، شهراد بانکی، علی منانی، پویان مقدم، حسین سرابادانی، علی اصغر رضایی نیک، میسا مولوی، امیر بهرام کاویانپور، آیدین درویش زاده، خشایار معمارزاده، حمید رضا رضایی، معصومه آقاجانی، نازنین یاری، شیلا آژیر، نیلوفر حدادی، سمیه موسوی، سارا جعفری، محمد علی جان پناه.
مرد ایرلندی فیلم اعتماد کردنها و بی اعتمادیها
برای تماشا ودانلودی فیلم «مرد ایرلندی» دوبله فارسی میتوانید به گپ فیلم مراجعه کنید. مرد ایرلندی فیلمی درباره اعتماد کردن و بیاعتمادیها است. حتی به عنوان مخاطب هم مهم است که به کارگردان اعتماد داریم یا نه؟ مارتین اسکورسیزی کارگردان باسابقهای است و آثار مهمی مانند «رفقای خوب»، «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «هوگو»، «جزیره شاتر»، «رفتگان» و «گرگ وال استریت» در کارنامه خود دارد و موافقان و مخالفان بسیاری دارد. مهم این است که ما به عنوان مخاطب چه برخوردی با این فیلم که مدت زمان آن بیشتر از سه ساعت است داشته باشیم و به اسکورسیزی اعتماد کنیم یا نه؟ مرد ایرلندی در نگاه اول فیلمی خستهکننده و کسالتآور به نظر میرسد. چون زمان آن بسیار طولانی است و گره و کشمکش اصلی آن هم پس از دو ساعت مشخص میشود.
در این مسیر سوالهای زیادی ذهن را درگیر میکند. مثل اینکه چطور مخاطب میتواند چنین فیلم طولانی را در سالن سینما تماشا کند بدون اینکه خوابش ببرد؟ یا اینکه چرا اسکورسیزی برای نقشهای اصلی که در بیشتر طول فیلم در سن جوانی هستند از هنرپیشههای مسن استفاده کرده؟ هرچقدر هم بازیهای رابرت دنیرو و آلپاچینو خوب باشد و خوب گریم شده باشند، باز هم نمیتوانند آثار میانسالی مثل خمودگی شانهها و کندی حرکاتشان را پنهان کنند.
گره اصلی فیلم که مشخص شد خیلی از سوالها پاسخ داده میشود. هرچه دو ساعت ابتدایی فیلم با خستگی و کسالت صبر کرده باشی، یک ساعت آخر فیلم از هنر اسکورسیزی تحت تاثیر قرار میگیری. نقطه طلایی فیلم یک سوم پایانی آن است، اما برای درک آن نیاز است که آن مسیر طولانی را همراه فرانک شیران (رابرت دنیرو) از اول فیلم طی کنیم تا بتوانیم بفهمیم این شخصیت در پیری چه احساسی دارد و چقدر بیان این احساس با کلمهها و جملهها دشوار است. هر چند اسکورسیزی به عنوان یک هنرمند بهخوبی در نمایش آن موفق شده است.
* توجه خواندن این مطالب میتواند قسمتهایی از داستان فیلم را برای شما لو بدهد.
برداشتهایی از سرنخهای اصلی داستان
1. فرانک شیران(رابرت دنیرو) راننده کامیونی ست که در جاده کامیونش خراب میشود و با یک مرد کوتاه قد آشنا میشود. فرانک به مرد غریبهای که حتی اسمش را هم نمیداند اعتماد میکند و او کامیونش را درست میکند و به فرانک میگوید هر وقت کمک لازم داشتی بیا پیش من. همین قدر ساده فرانک (رابرت دنیرو) با رئیس مافیای جاده راسل (جو پشی) وارد رابطهای میشود که تا پایان عمرش ادامه پیدا میکند.
2. فرانک (رابرت دنیرو) به خاطر حمایت از دخترش پگی، نانوا را کتک میزند و دخترش به خاطر خشونتی که نسبت به نانوا از پدرش میبیند، نسبت به او بی اعتماد میشود و دیگر نمیتواند به پدرش اعتماد کند.
3. جیمی هوفا (آل پاچینو) رئیس اتحادیه کامیوندارها از فرانک (رابرت دنیرو) میخواهد برایش کاری انجام دهد و برای اینکه کسی متوجه بودن فرانک در شهر نشود او را در هتل خود نگه میدارد، اما پس از اینکه میرود بخوابد و چراغ را خاموش می کند در اتاق را نیمه باز میگذارد چون میداند فرانک قاتل قراردادی است و نمیشود به او اعتماد کرد (البته بعدها میبینیم که حق هم دارد و اشتباه را جایی میکند که به فرانک (رابرت دنیرو) اعتماد میکند. در بسته میشود و دیوار با خون او رنگ میشود.)
4. پگی به خاطر ارتباط پدرش با راسل(جو پشی) و خشونتی که به طور واضح از آنها دیده و چیزهایی که در روزنامهها خوانده است، نسبت به هردوی آنها بیاعتماد است. ارتباط فرانک (رابرت دنیرو) و جیمی هوفا (آل پاچینو) برای پگی مساله متفاوتی است. جیمی هوفا (آل پاچینو) به عنوان رئیس اتحادیه کامیوندارها فرد مشهور و محبوبی است و برخلاف راسل (جوپشی)، کارهای خلافی که به عهده فرانک (رابرت دنیرو) میگذارد آنقدر علنی نیست که پگی متوجه آن باشد. جیمی هوفا (آل پاچینو) قهرمان پگی است. پگی به جیمی اعتماد دارد. با او بازی میکند، میرقصد، برایش انشا مینویسد. پس از ناپدید شدن جیمی پگی چند سوال از فرانک (رابرت دنیرو) میپرسد، چون میداند این کار راسل(جو پشی) و اوست و دیگر هرگز با او صحبت نمیکند.
برای فرانک (رابرت دنیرو) هیچ چیز دردناکتر از سکوت پگی نیست. سکوتی که فرانک حاضر است برای شکستنش هرکاری بکند، اما دیگر دیر شده است، هرانتخابی نتیجهای دارد. فرانک روزی با اعتماد به خودش انتخاب کرده است که اسلحه دست بگیرد، آدم بکشد و اسلحه را در رودخانه بیاندازد. مزرعه اسلحههایی که در رودخانه انداخته به ثمر نشسته است. نه اعدام و نه حبس ابد و نه هیچ مجازات دیگری نمیتوانست چنین دردناک حاصل زندگی او را نشان دهد. با آن سکوت و آن نگاه سرد پگی. نگاهی که ما به یاد نگاه همسر آل پاچینو در فیلم پدرخوانده قبل از بسته شدن در میاندازد. همانقدر ناامید و همانقدر سرد.
برای تماشا و دانلود فیلم سینمایی جدید دوبله/ زیرنویس میتوانید به «گپ فیلم: مرجع دانلود فیلم و سریال» سر بزنید.