یک شخص «قوی» را میتوان از راههای مختلفی تعریف کرد. برخی از ویژگیهای شخصیتی این افراد، صداقت داشتن، وفادار بودن و اخلاق خوب داشتن و با نزاکت بودن است. برای اینکه تبدیل به شخصی قوی شوید و جنبههای مختلفی از شخصیت خود را تقویت کنید، میتوانید از چند مورد رایج برای آن پیروی کنید. پس با یوکن همراه باشید.
بهتر است روی ویژگیهای با کیفیت و مناسب خودتان متمرکز شوید و کار کنید. این کار به شما اجازه میدهد تا کاملاً به آن چیزی که میخواهید تبدیل شوید. همچنین تمرین دلسوزی و صمیمیت و همینطور قدردانی و تشکرکردن خیلی حس خوبی به شما میدهد. در آخر زمانی میتوانید شخصیت قوی را به دست آورید که نقش یک رهبر را در زندگی خود ایفا کنید و چالشهای آن روبهرو شوید.
روی بهترین و باکیفیتترین ویژگیهای خود متمرکز شوید
1. صادقتر از قبل شوید
صداقت یکی از مهمترین خصوصیات شخصی شما است. با عمل به گفتارتان به اطرافیان خود نشان دهید که چقدر راستگو هستید. برای مثال اگر به همسرتان گفتید که از لحاظ شغلی او را حمایت میکنید، در عمل هم به او نشان دهید که این کار را میکنید. شما میتوانید در مورد پروژهای که اخیراً روی آن کار میکند از او سوال بپرسید و یا در مواقعی که سرش شلوغ است برای او شام درست کنید.
• هرچه خالصانهتر رفتار کنید، صداقتتان بیشتر هم میشود
این فکر را نکنید که همیشه باید به نحوهی خاصی رفتار کنید. سعی کنید صادقانه واکنش نشان دهید.
برای مثال، میتوانید به همسرتان این را بگویید: «من را ببخش که این اخیراً حمایتت نمیکردم. احساس میکنم زمانی که سر کار بودی، خیلی دلم برایت تنگ شده بود.»
2. خودآگاهی خود را بسازید
خودآگاهی یعنی خودتان را بیشتر و عمیقتر از قبل بشناسید. زمانی که خودآگاه بشوید متوجه میشوید که نظرات و واکنشهای شما چگونه شکل پیدا کردهاند. وقتی شناخت بهتری از خودتان پیدا کنید، به ساخت شخصیت شما کمک زیادی میکند. روزانه زمانی را اختصاص به مکاشفهی رفتارهای خود اختصاص بدهید. میتوانید از خودتان سوالهایی از این قبیل بپرسید: «چرا وقتی سو به من آن حرف را زد، آنگونه واکنش نشان دادم؟» و «دفعهی بعدی که بحثی پیش آمد چگونه واکنش نشان بدهم؟»
• مراقبه یکی از بهترین روشهای به دست آوردن خودآگاهی است
مراقبه را میتوانید از طریق کتابهای مربوط به آن، اپلیکیشن روی موبایل و کلاس رفتن یاد بگیرید و انجام دهید. همچنین میتوانید در گوشهای آرام بنشینید و صبر کنید و ببینید که افکارتان شما را به کجا میبرند.
3. خویشتندار باشید
با ایجاد تغییر کوچکی در زندگی روتین خود میتوانید خویشتنداری خود را گسترش بدهید. برای مثال میتوانید روی پرخوری یا بدون فکر غذا خوردن خود کار کنید. اگر نیمه شب به دنبال اسنک هستید، متوقف شوید و از خودتان بپرسید که آیا واقعا گرسنه هستید؟ سپس به جای آن لیوان بزرگی از آب بخورید. میتوانید در مورد تمام مواردی که بیدرنگ و بیفکر انجامشان میدادید، حال هوشمندانه تصمیم بگیرید.
• هر صبح تخت خود را مرتب کنید
این یکی از بهترین عاداتی است که میتوانید داشته باشید. این عادت به شما نظم خاصی میدهد که بعداً در بخشهای مختلف زندگی هم میتوانید آن را اضافه کنید.
4. راستی را تمرین کنید
با راستی و درستی زندگی کردن به این معناست که با درون خود صادق هستید. اگر کردار شما با گفتار شما یکسان نباشد، با درون خود به مشکل خواهید خورد. ارزشهای شخصی و اخلاقی درون خود را بدانید و آنها را در زندگی روزانهی خود محترم بشمارید.
تصمیمگیریهای خود را بر اساس ارزشهای خود اتخاذ کنید و نگذارید تحت تاثیر فشارهای خارجی قرار گیرید.
• انگیزههای را به خود ااضافه کنید که با ارزشهای شما جور باشد.
• به تصمیماتی که میگیرید و چگونگی مطابقت آنها با ارزشهایتان فکر کنید.
• عاداتی که با عقایدتان در تناقضاند را از خود دور کنید.
• صادق باشید.
5. مسئولیت اشتاهاتتان را بپذیرید و آنها را جبران کنید
همهی انسانها اشتباه میکنند، اما چگونگی واکنش نشان دادن به آنها و کنترل کردن آن است که شخصیت شما را تعیین میکند. زمانی که خطایی میکنید با خودتان روراست باشید و هرکاری را که باعث تغییر اوضاع و جبران آن میشود انجام دهید. بسته به موقعیت و اوضاع، عذرخواهی کنید. در بقیهی موارد شاید بهتر باشد تغییر رویه و رفتار دهید و در ادامه برای جبران کاری که انجام دادید قدم بردارید.
• با کسی که به او صدمه زدید صحبت کنید تا شاید با هم به نتیجهای رسیدید و توانستید راهی را برای جبران آن پیدا کنید.
• راههایی را برای متعادل کردن وضعیت در نظر بگیرید.
• اگر خطایی انجام دادید و یا به کسی صدمه زدید، اشتباه خود را بپذیرید و سعی کنید آن را جبران کنید. مثلاً میتوانید بگویید: «ببخشید که من از ایدهی تو سود بردم، باید از اول به همه میگفتم که فکر تو بود.»
6. ریسکهای حسابشده انجام دهید
دلایل زیادی برای ریسکپذیری وجود دارد، میتواند به علت افزایش اعتمادبنفس و یا پیدا کردن راهی برای موفقیت باشد. یک ریسک حسابشده یعنی عواقب آن و مزایای آن را برای خود حساب کردهاید. هیچوقت بدون اینکه به چیزی و عواقب آن دقیق فکر نکردید عجلهوار وارد نشوید.
برای مثال تصور کنید که دارید به رویای بنیانگذاری کسبوکار عکاسی خود فکر میکنید. قطعاً اگر ناگهان کار خود را ترک کنید و به سمت کار جدید بروید کار عاقلانه و منطقی انجام ندادید. استراتژی بهتر این است که کوچک شروع کنید. آخر هفتههای خود را برای عکاسی اختصاص دهید و بعد مدتی که کارتان گرفت آن را به شغل تماموقت تبدیل کنید.
7. صبر و تحمل را تمرین کنید
اینکه برخی اوقات خودتان را بدون صبر و تحمل بیابید امری عادی و طبیعی است. شاید زمانی که همکاری متوجه مفهومی نمیشود، مجبور شوید زبان خود را گاز بگیرید. میتوانید با کمی کار کردن روی خودتان صبر و تحمل خود را بسازید. سعی کنید منظره را از چشمان بقیهی افراد ببینید. میتوانید به این شکل فکر کنید: «شاید ماری به این علت مفهوم صحبتهای من را به درستی درک نمیکند که زمینهی دانش او در مورد تکنولوژی به اندازهی من قوی و خوب نیست. احتمالاً اگر در گفتارم از اصطلاحات تخصصی کمتری استفاده کنم، منظورم را بهتر متوجه شود.»
علاوه بر آن میتوانید سوالهای زیادی بپرسید و منتظر پاسخ بمانید تا آن را به خوبی گوش دهید. شاید بهتر باشد اینگونه شروع کنید: «ماری دوست دارم در فهماندن این موضوع به تو کمک کنم، به من بگو دقیقاً کدام بخش آن برایت قابل درک نبود.» سپس به پاسخ ماری گوش بدهید و رویکرد دیگری را در پیش بگیرید.
8. از شخصی که برایتان قابل اعتماد است درخواست بازخورد کنید
برخی اوقات بیطرف بودن در مقابل خودتان امری سخت و دشوار است. اگر در مورد تغییر در وجود خود جدی هستید، شاید بهتر باشد از فردی دیگر کمک بگیرید. سعی کنید فردی را برای این کار انتخاب کنید که اولاً قابل اعتماد باشد و دوماً سازنده عمل کند.
• دوست صمیمی شما میتواند گزینهی خوبی برای این کار باشد. میتوانید با این جملهها شروع کنید: «تام من میخواهم تبدیل به فرد قویتری شوم، به نظر تو من چه نقاط ضعف و قوتی در وجود خود دارم؟»
• بازخوردهای آنها را با قدردانی بپذیرید و برای پیادهسازی تغییرات پیشنهادی آنها اقدام کنید.
تمرین دلسوزی و قدردانی
1. خودتان را جای شخص دیگری بگذارید
اگر میخواهید بیشتر از قبل دلسوز و مهربان باشید، باید سعی کنید خود را جای افراد دیگر بگذارید تا آنها را بهتر بفهمید. میتوانید شخصیت خود را با درک بقیهی انسانها و کمک به آنها تقویت کنید. سعی کنید پیش خودتان متصور شوید که فرد دیگری چه چیزی را تحمل میکند. مثلاً، شاید به تازگی یکی از دوستانتان خواهر یا برادرش را از دست داده باشد. به این فکر کنید که او چه احساسی میتواند داشته باشد و اگر جای او بودید چگونه رفتار میکردید و دوست داشتید با شما چطور رفتار شود. به این فکر کنید که برای بهتر شدن حال دوستتان چه کاری را انجام میدادید؟
• میتوانید در این مورد کمی دقیقتر عمل کنید و ببینید که آن شخص دقیقاً با چه حالی روبرو است. برای مثال، شاید همسرتان سرخورده و ناامید است به این علت که همیشه او آشپزی میکند و زحمتش به گردن او است. سعی کنید برای یک هفته شما شام بپزید و متوجه شوید که چه فشار و استرسی را تحمل میکند.
2. تعصبات درونی خود و دیگران را به چالش بکشید
برخی افراد فرضیات خاص خود و یا تعصبات درونی نسبت به دیگران دارند. ممکن است اینها آگاهانه و یا ناخودآگاه باشد. برای مثال، شاید شما فکر کنید افرادی که به دانشگاه نرفتهاند یا موفق به اتمام دورهی دانشگاهی خود نشدهاند به اندازهی کافی باهوش نیستند. سعی کنید ذهن خود را روشنفکرتر کنید و افراد دیگر را همانگونه که هستند بپذیرید.
• تعصبات خود را جایی یادداشت کنید
زمانی که شروع به فرضیه ساختن میکنید، آنها را در جایی یادداشت نمایید. آگاه بودن از خود تعصب بهترین راهحل برای پیدا کردن ریشه و مقابله کردن با آن است.
• دفعهی بعدی که این افکار به سرتان زد، بهتر است به صورت فعالانه ذهنیت خود را تغییر دهید
به جای اینکه فکر کنید که «احتمالاً آن شخص خیلی آدم باهوشی نیست»، به این فکر کنید که «وای چه خوب است که آن شخص بدون اینکه مدرک تحصیلی دانشگاهی داشته باشد، توانسته یک شغل مناسب برای خود فراهم کند.»
3. تمرینی در مورد قدردانی آغاز کنید
قدردانی مهمترین بخش از یک شخصیت قوی و پایدار است به این خاطر که نشاندهنده این است که شما از اطرافیان خود آگاهی کامل دارید. شما میتوانید قدردانی را با بخشی از زندگی روزانه خود قرار دادن گسترش دهید. برای مثال، میتوانید هرروز خود را با فکر کردن به سه چیز که بابت آن شکرگزار هستید به پایان برسانید.
• علاوه بر آن میتوانید دفتری برای یادداشت چیزهایی که بابت آن شکرگزار هستید داشته باشید. میتوانید در طول روز در آن یادداشت کنید و یا 10 دقیقه از زمان خود را وقف نوشتن در آن کنید.
میتوانید بنویسید، «امروز فرصت داوطلب شدن در یک پناهگاه حیوانات را داشتم. خدا را شاکرم که این فرصت را داشتم تا در صبح شنبه کار سازنده و درستی انجام دهم.
4. از افراد تشکر کنید
شما همچنین میتوانید قدردانی خود را از دیگران بروز دهید. برای خود مقدر کنید تا هربار که شخصی کاری را برای شما انجام داد از او تشکر کنید. همچنین میتوانید بابت مسائلی که به صورت مستقیم بر روی شما تاثیر نمیگذارند، کمال قدردانی و شکرگزاری داشته باشید.
برای مثال میتوانید به همکارتان بگویید، «بابت این که آن مشتری را نگه داشتی از تو ممنونم. افزایش تجارت برای همهی ما سودآور است.»
• میتوانید نظرات خاصتری ارائه دهید. میتوانید این را بگویید، «ممنون که برای من زمانی که مریض بودم سوپ مرغ آوردی. خیلی خوشحالم کردی.»
نقش رهبری را بر عهده بگیرید و آن را ایفا کنید
1. اگر خجالتی هستید، در زمان صحبتکردن صدای خود را بلندتر کنید و حرف بزنید
شما میتوانید با مسئولیتپذیری بیشتر شخصیت خود را بسازید. این به شما کمک میکند تا دانش بیشتری کسب کنید و درک جدیدی را به شما اعطا میکند. با نگاه به این که چگونه با دیگران ارتباط برقرار میکنید شروع کنید. اگر معمولاً از اینکه بلند صحبت کنید میترسید، برای یک بار هم شده تلاش کنید با صدای بلند و رسا صحبت کردن را امتحان کنید.
• شاید در گروه موزیک کلیسای خود باشید. اگر فکر میکنید قطعهی موسیقی باید به آواز این هفتهی شما اضافه شود، صحبت کنید و نظر خود را بگویید.
• در محیط کاری خود، سعی کنید در جلسات فعال باشید و نظراتتان را بگویید. افرادی که در جلسه حضور دارند به شما و نظراتتان احترام میگذارند و به آن گوش فرا میدهند.
2. اگر معمولاً شما سر صحبت را باز میکنید، اجازه دهید که دیگران بیشتر صحبت کنند
همچنین میتوانید با سختگیری رهبری خود را نشان دهید. اگر عموماً خیلی صحبت میکنید، اجازه دهید شخص دیگری صحبت کند و شما فقط گوش دهید. سپس میتوانید قبل از حرف زدن درست فکر کنید و جواب درستی بدهید.
• اگر معمولاً برنامههای آخر هفته را شما میچینید، این بار از همسرتان بپرسید که آیا جایی مد نظر او است که بخواهد با هم بروید؟
• شرکت در بحث کلاسی خیلی خوب و مفید است، اما برخی اوقات گوش دادن به بقیه افراد حاضر در کلاس هم میتواند مفید باشد.
3. همیشه برای یادگیری چیزهای جدید آماده باشید
زمانی که ذهن باز و گشودهای داشته باشید برای یادگیری، میتوانید چیزهایی جدیدی یاد بگیرید و درک درستی از اطراف خود به دست آورید. هربار که چیز جدیدی یاد میگیرید، پایههای دانش خود را میسازید و به فرد قوی تبدیل میشوید. سعی کنید منتظر فرصت یادگیری نباشید، خودتان آن فرصت را به وجود آورید.
• میتوانید این را در محیط کاری خود به کار برید. به رئیس خود بگویید، «دوست دارم از بخش حسابداری هم کمی اطلاعات به دست آورم. اجازه میدهید در جلسهی امروز شما شرکت کنم؟»
4. اهداف واقعی و قابل دسترسی بسازید و آن را دنبال کنید
برای خودتان اهداف واضح تعیین کنید تا اولویتهای خود را تعریف کنید. زمانی که برای واقعی کردن اهدافتان میجنگید تبدیل به شخص قوی میشوید. چیزی که میخواهید روی آن کار کنید را برگزینید و تمرکزتان را روی آن بگذارید. میتوانید این کار را در زندگی شخصی خود همانطور که در زندگی شغلی و حرفهای خود انجام میدهید، بدهید.
• برای مثال شاید برای خودتان هدفی جهت یادگیری زبان اسپانیایی تعیین کرده باشید. بهترین راه برای رسیدن به آن هدف را شناسایی کنید و برای آن قدم بردارید.
• برای زمان خود برنامهریزی کنید و آن را دنبال کنید.
• زمانی که برای اهداف تعیینشدهی خود قدم بر میدارید، تبدیل به شخص منظمی میشوید که تا حد زیادی به قویتر شدن شخصیت شما کمک میکند.
5. زمانی که نیاز به کمک دارید، درخواست کمک کنید
برخی از افراد فکر میکنند اگر از کسی درخواست کمک کنند ضعیف تلقی میشوند. در حقیقت این کار نشانهی قدر شما است، زیرا از نیازهای خود آگاهید و میتوانید آنها را بیان کنید. درخواستهای خود را مشخص و واضح بیان کنید.
• به جای اینکه به همسرتان بگویید، «در امور خانه نیاز به کمک بیشتری دارم»، بگویید «خیلی خوب میشود اگر از این به بعد مسئلیت شستن لباسها و قدم زدن سگ با شما باشد.»
6. نقاط قوت بقیهی افراد را برجسته کنید
قدرت بخشیدن به بقیهی افراد یکی از بهترین راهها برای بالا بردن افراد به خصوص خودتان است. رهبران خوب این را میدانند که وقتی افراد را بالا میکشند برای خودشان بهتر است تا اینکه آنها را اذیت کنند و جلوی پایشان سنگ بندازند. با همهی افراد تیم خود همکاری داشته باشید و همکاری آنها را مهم تلقی کنید.
• نقاط قوت افراد را بیرون بکشید و به آنها در ساختن بهتر خودشان کمک کنید. میتوانید این را بگویید، «شما استعداد خوبی در ارائه دادن دارید، تمایل دارید تا به جای بقیهی افراد تیم صحبت کنید؟»
• تمرکز خود را بر روی اهداف گروهی و موفقیت همهی افراد گروه معطوف کنید. رویکرد رهبرگونه را با کلمهی «ما» به جای به کار بردن «من» در پیش بگیرید.
7. با چالشهای روبروی خود مواجه شوید
به جای اینکه از مشکل فرار کنید، سعی کنید با آن روبرو شوید و راهی برای حل کردن آن بیابید. باید به مسائل بیطرفانه نگاه کنید و از واکنشهای احساسی دوری گزینید. سپس میتوانید روی پیدا کردن و پیادهسازی آن راهحل کار کنید.
• برای مثال، تصور کنید وظیفهی مدیریت یک تیم کاری را دارید و ناگهان یکی از افراد کلیدی تیم بدون اطلاع قبلی استعفا میدهد. به جای اینکه عصبی شوید، روی موقعیت پیشآمده تمرکز کنید. احتمالاً باید کار را دوباره پخش کنید. یک جلسهی تیمی را ترتیب دهید، موقعیت را توضیح دهید، از بقیهی افراد تیم نظر بپرسید. سپس میتوانید کار را به نوع دیگری پیگیری کنید و رو به جلو پیش بروید.
منبع: wikihow