هنگامی که با نوه خودتان در خانه ملاقات میکنید، ممکن است که یک سری درگیری با والدین او را تجربه کنید. بسیاری از پدربزرگها و مادربزرگها و همچنین والدین با هم به مشکل برمیخورند. با یوکن همراه باشید، ما برای مشکلات آنها پیشنهادهایی داریم.
در اینجا باید به خاطر داشته باشید، هرچند آنها بزرگسال (حتی اگر از نظر رفتاری هم نباشند، از نظر سنی بزرگسال هستند) به حساب بیایند، در خانه شما حرف، حرف شما است. اگر بگویید سیگار کشیدن، فحاشی یا آشغال ریختن ممنوع است، در مورد قوانین خود به هیچوجه کوتاه نیایید. در اینجا به یک سری رفتارهای والدین اشاره میکنیم که باعث ناراحتی نوهها و پدربزرگ و مادربزرگهای آنها میشود.
والدین فرزند خود را نادیده میگیرند
برخی از والدین دیدوبازدید در خانه شما را موقعیتی مناسب برای پرخوری، تماشای تلویزیون، بازیهای ویدئویی، پیامک بازی با دوستان و خلاصه هر کاری به جز توجه کردن به فرزندانشان میبینند. در واقع، شاید حتی در کنار فرزندان خود حس ناخوشایندی داشته باشند. اگر چیزی مشابه به این حس کردید، میتوانید به آنها پیشنهاد دهید تا به وسیله بازیهای ویدئویی، یا درگیر شدن در هر بازی، متناسب با سن فرزند خودشان ارتباط برقرار کنند. بازیهای تختهای یا پازلی، بازیهای کارتی (مثل بازی اونو) یا گرگم به هوا را در نظر داشته باشید. در ضمن یادتان باشد که: به هر میزان هم که تلاش کنید، نمیتوانید رفتار دیگران را تغییر دهید مگر اینکه خودشان بخواهند عوض شوند.
والدین به اینکه نوههایتان، شما را پدر یا مادر خطاب کنند، اعتراض میکنند
برخی از پدر و مادرها و پدربزرگ و مادربزرگها، از اینکه نوههای کوچک و جوان (یا حتی بچه بزرگتر) به طور ناگهانی آنها را پدر و مادر صدا کنند حیرتزده میشوند. این اتفاق در خانوادههایی که در آن والدین در زندگی فرزند خود نقش پررنگی دارند و به طور مداوم به والدینشان سر میزنند، کمتر اتفاق میافتد. اما برای بسیاری از والدین، ممکن است شوکه کننده باشد.
ممکن است فرزند از زمان شیرخوارگی در کنار پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی کرده باشد و به تدریج متوجه شود که بقیه بچههای همسن خودشان به کسانی که در کنار آنها زندگی میکنند، پدر و مادر میگویند. به عنوان مثال یکی از همبازیهای یک بچه هنگامی که مادربزرگش وارد شد گفت: «مادرت آمد!». در ابتدا دختر تعجب کرد، اما بعد لبخندی زد و خودش هم از این اصطلاح استفاده کرد و خود را با آن وفق داد. چون والدین او بیشتر از ده سال به دیدارش نیامده بودند، مادربزرگش با این مسئله مشکلی نداشت. بقیه ممکن است انتخابهای دیگری داشته باشند، اما در اینجا هیچ جواب مطلقا درستی نداریم.
وقتی که نوه شما، شما را با نام پدر و مادر میخواند چه حسی به شما دست میدهد؟ با آن مشکلی ندارید؟ شاید والدین فرزند تا حدود زیادی یا حتی بهطور کامل در زندگی او حضور نداشته باشند، در این صورت به احتمال زیاد میتوان با آن کنار آمد و نسبت به موقعیت آن را درک کرد. در این مورد، با ملایمت از نوه خود بخواهید که شما را مادربزرگ یا پدربزرگ یا هر چیز دیگری که میخواهید صدا کند. بعضی از افراد به نوه خود میگویند که آنها را مامان و بابا صدا بزنند و به والدین خود مامانی و بابایی بگویند. موردی که برای خودتان و نوهتان بهتر است را انتخاب کنید.
والدین بچه تهدیدتان میکنند
گاهی اوقات پدر و مادرها والدین خود را تهدید میکنند. حتی ممکن است آنها را تهدید کنند که به سازمانهای حمایت از کودکان زنگ میزنند و به آنها میگویند، که پدربزرگ بچهها آنها را آزار میدهد. گاهی اوقات به سازمانهای حمایتی زنگ میزنند و کارمند سازمان به آنجا سر میزند، اوضاع را بی هیچ مشکلی میبیند و پرونده بسته میشود. در برخی موارد حتی پیشآمده که والدین، پدربزرگ و مادربزرگ بچه را تهدید به دور کردن بچههایشان از آنها، بدون اجازه خود میکنند و در برخی موارد هم پدربزرگ و مادربزرگها تهدید به تخریب اموال خود شدند.
اگر فکر میکنید که آنها به شما یا نوه شما آسیب خواهند رساند و این نگرانتان میکند، به پلیس زنگ بزنید. به خصوص اگر والدین الکل مصرف میکنند، سیگار میکشند، بیماریهای روحی شدیدی دارند و چه با حرف یا عمل شما و فرزندشان را تهدید میکنند.
حال اگر والدین رفتار خشونتآمیز داشته باشند و تهدید کنند؛ اما در عین حال در خانه شما باشند تکلیف چیست؟ روانشناس جول یانگ، شریک نگارش کتاب هنگامی که فرزند بزرگسالتان قلبتان را میشکند، راه حلهای به خصوصی را ارائه داده است. او درباره والدین متوهمی که فکر میکنند، شما برخلاف خواسته آنها نقشه میکشید اطلاعاتی ارائه میدهد:
- در چشم او زل نزنید، چرا که این کار معمولا نشانه تهدید مستقیم است.
- نگذارید که او بین شما و در خروجی قرار بگیرد، امکانش هست که شما و کودک بخواهید فرار کنید.
- به جای اینکه رو به روی او بایستید، در کنارش بایستید.
- طوری رفتار کنید که انگار او و شما در برابر دنیا قرار دارید، حتی اگر برعکس چیزی است که فکر میکنید. از ضمایری مانند آنها یا ما، به جای من یا تو استفاده کنید؛ چون باعث از بین رفتن حس رویارویی او میشود.
والدین اولویتهای خود را قبل از نیازهای فرزندان خود میگذارند
نوههای بزرگسال عادت به درخواست پول، ماشین و غیره از شما دارند، بااینحال به جای والدین یک فرزند بودن، ملزم به پرداخت هزینه زمانی و پولی بسیاری خواهد بود. این موضوع حتی اگر از طرف دولت پشتیبانی مالی شوید نیز صدق میکند. خانم اما (Emma) به پسرش لان گفت: «اگر تو و نوه من در آن واحد به چیزی نیازمند شوید، او همیشه برنده میشود.»
بعدازظهر یک روز اما (Emma) در راه مدرسه نوهاش بود تا اجرای او را در نمایش کلاس دومیها تماشا کند. زنگ تلفنش به صدا درآمد، لن به او زنگ زده بود، گفت که ماشینش خراب شده و میخواهد که او را تا جایی برساند. از طرفی نوه او هفتهها با شوق درباره اجرایش با او صحبت کرده بود و امروز صبح هم بسیار ذوق داشت. اما (Emma) میدانست که اگر خود را به اجرا نرساند، نوه او متوجه غیبتش میشود، پس به لن (Lan) گفت که نمیتواند به موقع به او برسد: او به نوهاش قول داده بود.
لن عصبانی شد و سعی کرد با او جروبحث کند اما او به آرامی جواب داد «اگر میتوانستم میآمدم، اما نمیتوانم. حالا هم باید بروم.» و گوشی را قطع کرد و سپس در پارکینگ مدرسه پارک کرد. آیا اما از اینکه به لن کمکی نکرد عذاب وجدان گرفت؟ نه، لن یک بزرگسال سی ساله بود و دیگر جزو اولویتهای اما به حساب نمیآمد. به جای آن، همه تمرکزش را روی اجرای آن روز نوهاش گذاشت. هنگامی که اجرا تمام شد و نوه کوچکش خود را در آغوش اما پرتاب کرد، او حس کرد که مادربزرگ سربلندی است.
منبع: psychologytoday