در طول دو ماه گذشته، از خوانندگانی ایمیل و پیام دریافت کردهام، که بدون این که ذرهای تعجب کنم، نه تنها زندگیشان مختل شده، بلکه وارد شرایطی شدهاند که اصلا انتظارش را نداشتند؛ دقیقا همانطور که همهی ما هم درگیرش هستیم. با یوکن همراه باشید.
در بین تمامی آن پیامها، جوانی حضور داشت که چند سال گذشته را به دوری کردن از مادری که اخلاقهای سمی داشت، گذرانده بود و از زیر سلطهی افراد خودش را رها کرده بود؛ اما حالا مجبور بود به علت حمله قلبی پدرش که با قرنطینه اجباری همزمان شده بود، در اتاق کودکیاش زندگی کند و روزها را بگذراند.
خانمی هم پیام داده بود که درست زمانی که قصد داشت به ازدواجش پس از یک دهه زندگی سخت و نفسگیر، خاتمه بدهد و برای درخواست طلاق اقدام کند، حالا در شرایطی قرار گرفته بود که به علت قرنطینه اجباری، گرفتار همسر خودشیفتهاش شده بود.
خانم 50 سالهای هم بود که با مادرش در شش سال گذشته هیچ ارتباطی نداشت. همان مادری که بیجهت مجادله و دعوا راه میانداخت و اغلب اوقات، خوددرگیر بود. اما حالا از نو شروع کرده بود. از همان خانهی اول. مادرش را به خانهی خودش آورده بود و برای خودش، همسرش و دو فرزندش، شر بزرگی را به جان خریده بود.
خانم تقریبا سی ساله دیگری هم بود که با نامزدش در قرنطینه به سر میبرد و با همه درخواستها و خواهشهایی که از نامزدش میکرد، او همچنان بیتوجه و بدون استفاده از ماسک بیرون میرفت و دوستانش را بدون ایجاد و رعایت فاصله اجتماعی میدید.
حتیافرادمشهور و ثروتمند هم از این قاعده مستثنا نبودند. مثلا طراح مد و بازیگر، مریکیت اسلن (Mary-Kate Oslen) که روند درخواست طلاقش به علت قرنطینه خانگی به تعویق افتاده و متوقف شده، حالا نمیتواند وسایلش را که در آپارتمانی در گرامرسی (Gramercy)، جایی که قبلا در آن زندگی میکرد، بردارد و جابهجا شود. با این که دادگاههای نیویورک در حالت عادی بسته شدهاند و فقط برای موارد فوری باز هستند، اما درخواست او برای صدور حکم فوری طلاقش از دادگاه، رد شد.
من شانس آوردم و این شرایط طوفانی ویژه را به تنهایی سپری میکنم. اما به خودم آمدم و دیدم که به این فکر میکنم که شرایط در حضور همسر سابقم به چه شکلی میتوانست باشد؟ به همین دلیل امروز با دکتر کریگ مالکین (Craig Malkin) نویسنده کتاب «تجدیدنظر در خودشیفتگی» (Rethinking Narcissism) و نویسندهی Romance Redux در مجلهی اینترنتی Psycology Today، تماس گرفتم و از او برای چگونگی مواجهه و برخورد با این انسانهایی که ویژگی شخصیتی سمی، سخت و خودشیفتگی دارند و هر روز در این دنیای کوچک با ما زندگی میکنند، مشاوره و کمک خواستم.
5 کاری که نباید انجام داد
احتمالا شرایطی که کروناویروس برای ما ایجاد کرده، زندگی عادی جدیدمان باشد. البته همهی ما این را میدانیم و با آن موافقیم که حتی اگر در بهترین حالتِ این شرایط هم باشیم، تحت فشاریم. اغلب ما، با احساساتی که با از دست دادن افراد و چیزهای دیگر در این دوران به آن دچار شدهایم، درگیریم. مثل دلتنگ شدن برای حال و هوای محل کارمان، لذت ساده ترک کردن خانه، دیدن دوستان و آشنایان، یا سپری کردن شب خود در کنسرت اپرا و یا یک بازی ورزشی ساده. احساس خلاء تمام این چیزهایی که از دست دادیم، و مشترک شدن فضای خانه با کسی که شما را آنطور که باید نمیبیند، تشدید میشود.
1. به خودتان این اجازه را ندهید که منزوی و گوشهگیر شوید
با کسانی که دوستشان دارید (یا آنها شما را دوست دارند)، همیشه ارتباط برقرار کنید، چون ارتباط با افراد، همیشه مهم است؛ اما حالا در این شرایط بسیار مهمتر هم هست. همانطور که دکتر مالکین گفت:
منزوی شدن و جدا بودن از کسانی که از شما حمایت میکنند و دوستتان دارند، اضطراب و نگرانی به وجود میآورد و باعث ایجاد افسردگی در همه ما میشود؛ حتی اگر در خانوادهای شاد و سالم زندگی کنید. اما اگر شما همسر خودشیفتهای هم دارید که بیشتر وقت خود را صرف فحش دادن و یا احمق و دیوانه صدا زدن شما میکند، در واقع باید بگویم که شما یک شاهراه به سمتسلامت روانی وعزت نفس را از دست دادهاید.
او (دکتر) میگوید که بهتر است که شما هر کاری که از دستمان برمیآید را برای ارتباط برقرار کردن با افراد انجام دهید. حالا فرقی نمیکند که به یکدیگر زنگ بزنید، پیام دهید، از نرمافزار Zoom استفاده کنید و یا هر چیز دیگر. فقط برای این که آرامش داشته باشید و با آنها در ارتباط باشید.
2. در 24 ساعت شبانهروز، تمام وقت خود را در خانه نمانید
البته درست است که باید راهبردهایی که مقامات محلیتان برای شما وضع کردهاند را دنبال کنید، ماسک بگذارید و فاصله اجتماعی را رعایت کنید؛ ولی شما همچنین نیاز به زمانی برای وقتگذرانی در بیرون از منزل و مهمتر از آن «به صورت تنهایی» دارید.
همانطور که دکتر مالکین گفت: «در قرنطینه ماندن، علاوهبر این که به شما حس انزوا و تنهایی میدهد، اگر با حضور یک شخصیت خودشیفته در کنار خودتان همراه باشد، تمام منابع و انرژی درون شما را میگیرد؛ حتی اگر در بهترین شرایط ممکن باشید هم این مشکل وجود خواهد داشت. به سیستم عصبی بدنتان با کمی هوای تازه، آفتاب و تحرک، به علاوه خلوتی که به شدت برای خودمراقبتیتان نیاز است، استراحت بدهید. کمی قدم بزنید و همچنین از زمانتان برای صحبت کردن با مشاورتان یا یک دوست خوب، بدون نگرانی از این که کسی صدای شما را بشنود، استفاده کنید.»
3. خودتان را درگیر بازیها یا رفتارهای سمی شخصیتهای خودشیفته نکنید
افسوس که حتی این بیماری پاندمی هم اخلاق یک خودشیفته را تغییر نمیدهد؛ درست مثل همان ضرب المثل قدیمیای که میگوید: زنگی به شستن نگردد سپید. اما وقتی در مکانی گیر افتادهاید و قرنطینهاید و جای دیگری برای رفتن ندارید، راه دیگری برایتان باقی نمانده، احتمالا وسوسه میشوید که جواب این سوالها را بیابید و به گونهای هم برندهی نبرد باشید. دکتر مالکین پیشنهاد میکند که به جای این که وارد بازی افراد خودشیفته بشوید، شرایط را تحت کنترل خودتان بگیرید:
شما در هر صورت باید این کارها را انجام دهید. اما استفاده کردن از شرایط این قرنطینه، به عنوان زمانی برای تمرین(آن هم با افراد خودشیفته) ایده خوبی است. هر کاری که از دستتان برمیآید را انجام دهید تا به جای درگیر شدن با آنها، از آنها دور شوید و حواستان پرت شود .شما میتوانید به جای پاسخ دادن به آنها، به دستشویی پناه ببرید، یا خیلی ساده، فقط بگویید که نیاز به زمان برای فکر کردن دارید، یا حتی از آن محل دور شوید. هر کاری میتوانید برای استراحت دادن به سیستم عصبیتان انجام دهید. حتما نیازی نیست که با ملایمت رفتار کنید، زیرا اولویت با خودداری است، نه ادب و آداب. اگر کمی شانس داشته باشید، بعد از مدتی شریک یا یکی از اعضای خانواده شما علاقهاش به آزار و اذیت کردن شما را از دست میدهد.
منظور دکتر مالکین این است که برای یک آدم خودشیفته تنها ماندن در جعبه بازیاش، اصلا جذاب نیست، البته که شما باید از آن فاصله بگیرید و برای این کار تمام تلاش خود را انجام دهید.
4. رفتار «خوب» یا «بهتر شدن» را به عنوان نشانه تغییر در شخصیت این افراد تعبیر نکنید
نیاز همه آدمها در زیر فشار و اضطراب این استرس تغییر کرده است، و دکتر مالکین میگوید: «ممکن است بعضی خودشیفتهها در دوران قرنطینه کمی نرمتر و مهربانتر شوند. چون این افراد به شما بیشتر از قبل نیاز دارند. از مشاهده این پیشرفتها لذت ببرید، ولی در نبود عملکردی فعال (تلاش برای درمان شخصی به کمک یک متخصص در اختلالات شخصیتی) بگردید تا دلیل این تغییرات را بیابید: رفتار خوب موقتی، برای نگه داشتن شما در کنارشان و آرام کردنتان.»
دکتر به شما یاداوری میکند که باید سعی کنید که همیشه محتاط باشید: «اگر میخواهید به پیشرفتهای رفتاریای که میبینید امیدوار باشید، باید این را به خاطر داشته باشید که تغییرات واقعی در افراد، در مواجهه با مشکلات ریشهدار، در طول سالهای زیاد پدیدار میشود، نه ماهها. شما آزادید که هوشیارانه خوشبین باشید؛ ولی قبل از این که تصمیم بگیرید تا فرصت دیگری به این افراد بدهید، حداقل یکسال انتظار رفتار احساسی، دلسوزانه و حمایتی (و عذرخواهی واقعی و قلبی در صورت انجام اشتباه) در شریکتان را به صورت مداوم، داشته باشید.»
به خاطر داشته باشید که این امکان وجود دارد که این تغییرات، در واقع، اقداماتی باشد که شما را به جعبه بازی شخصیت خودشیفته برگرداند و هیچ ربطی به نیازها و احساسات شما نداشته باشد.
5. برای درست کردن مسائل و مشکلات، تلاش نکنید
همه آدمها، در این روزهای قرنطینه که همه چیز از کنترل افراد خارج است، ممکن است برخی اوقات احساس ناتوانی کنند و به همین دلیل برای به دست آوردن دوباره کنترل در رابطه، به شدت وسوسه شوند، مخصوصا اگر با کسی در قرنطینه باشید که طوری رفتار میکند که انگار کنترل تمام امور در دستان اوست. دکتر مالکین به ما توصیه میکند که صبر کنیم و میگوید: «در نهایت، همه ما آزاد میشویم و میتوانیم آن محیط را ترک کنیم. حالا چه دانشجو باشیم، چه بالغی با رفتارهای بچگانه، چه با شخصی باشیم که عاشق اوییم و او ترجیح میدهد که از هم جدا شویم و عشق سابق یکدیگر شویم، یا فقط هماتاقیهایی باشیم که در زمان مناسب، خانه را تخلیه نکردهاند. صمیمی باشید، اما لحظهای که بوی دردسر به مشامتان رسید، از آن دور شوید و خود را درگیر چیزی نکنید؛ در جای دیگری به دنبال تکیهگاه و وابستگی باشید. همه آن احساسات را برای خودتان نگه دارید و به کسی آن احساسات را بروز دهید که خود واقعی شما را بپذیرد و درکتان کند. این کار سیستم عصبیتان را آرام میکند و جلوی شما را میگیرد که برای چیزهایی که تقصیرتان نیست، معذرتخواهی کنید، یا تلاش کنید که او را درک کنید و یا راه خود را برای خارج شدن از این رابطه ناخوشایند پیچیدهتر از قبل کنید- یعنی انجام همه راهکارهای کنار آمدنیای که جلوی خودمراقبتی را میگیرد.»
بعضی از ما (حالا ممکن است که درگیر این شرایط باشیم یا اصلا نباشیم)، این نیاز را احساس میکنیم که باید مداخله کنیم و سعی کنیم که شرایط را درست کنیم و این، همانطور که دکتر مالکین هم به آن اشاره کردند، حقیقتا چیز خوبی نیست: «بزرگترین خطر برای کسانی که همیشه سعی در درست کردن همهچیز دارند، این است که در کل با این تصور که باید سختتر کار کنند، حساستر باشند، بیشتر از دیگران درک کنند و برای عملی شدن تلاشهایشان، کار بیشتری انجام میدهند (مخصوصا در زمانهای چالشبرانگیز)، و همچنین مسئولیت بسیار زیادی را قبول کنند، سروکار دارند. ولی ما نمیتوانیم رابطهای را به تنهایی درست کنیم، و نمیتوانیم به خودمان این باور را بقبولانیم که دیگریای که هیچ قدمی برای بهتر شدن برنمیدارد، نمیخواهد که نقش خودش را برای جلب اعتماد، صمیمیت و دوست داشتن ما، به درستی ایفا کند؛ نه اینکه توانایی این کار را نداشته باشد، او فقط نمیخواهد این کار را انجام دهد و حالا که نمیخواهد این کار را انجام دهد، زمان دل کندن و گذشتن است.»
زندگی عادی برای همهمان در حال حاضر، در حالت توقف قرار دارد؛ مهمترین نکته چیست؟ خودمراقبی را تمرین کنید.
منبع: psychologytoday