در رابطه بودن با یک فرد خودشیفته، تجربه خوبی نیست. تأثیرات منفی در تمامی حوزههای زندگی شما از تواناییتان در تمرکز بر روی کار گرفته تا سلامتی احساسی و جسمی به خود را نشان خواهد داد. بخش سخت ماجرا تشخیص این است که شریک زندگی شما واقعاً یک انسان خودشیفته است یا این که فقط بیش از حد اعتماد بهنفس دارد. و حتی بخش سختتر این است که زمانی که متوجه شدید او فردی خودشیفته است چه کار باید انجام دهید؟ با یوکن همراه باشید؛ تا علایمی که نشان میدهد در یک رابطه با فردی خودشیفته هستید و در آن شرایط چه کاری میتوانید انجام دهید را با شما به اشتراک بگذاریم.
نشانههای یک شریک خودشیفته
اگر شریک شما حداقل 5 علائمی که در ادامه ذکر می شود را از خود نشان داده است، احتمال بسیار بالایی وجود دارد که در رابطه با یک فرد خودشیفته هستید. در موارد شدید که فرد تمام علائم را از خود نشان می دهد، به این معنی است که اختلال شخصیت خود شیفتگی یا NPD دارد.
1. همه چیز در مورد آنها است
آیا تا به حال سعی کردهاید با کسی که «همه چیز در مورد او است» گفتوگویی داشته باشید؟ کسی که فقط به خودش توجه میکند؟ یکی از چیزهایی که قابل توجه است این است که معمولاً هر مکالمه به خودش باز میگردد.
خودشیفتهها نیاز به توجه دائمی دارند و اگر این نیاز براورده نشود، باید انتظار ناراحتی و تنفر را داشته باشید. در رابطه بودن با یک فرد خودشیفته به معنای این است که نه تنها همه گفتوگوها در مورد آنهاست، بلکه هر تصمیم، نظر، تفکر، هدف، انتخاب نیز باید توسط آنها انجام شود.
آنها همچنین حس میکنند که همه چیز حقشان است و انگار که افکار، احساسات و نظرات شما معتبر نیستند و ارزشی ندارند. فرد دارای اختلال خودشیفتگی یا NPD واقعاً معتقد است که جهان حول محور او میچرخد و توجه و تحسین مداوم و بیش از حد حقشان است؛ بنابراین همه چیز باید همانطور که میخواهند باشند.
2. آنها در ابتدا بسیار جذاب به نظر میرسند
در اوایل رابطه، شما احساس خواهید کرد که با بهترین فرد ممکن در رابطه هستید. شما با مهربانی و لطافت سرشار میشوید و احساس خواهید کرد که خاصترین فرد در جهان هستید. با خود فکر میکنید«چهقدر من خوششانس هستم؟» و «آیا این شخص واقعی است؟» خودشیفتهها در جذاب به نظر رسیدن بسیار مهارت دارند.
3. دو شخصیتی هستند
جذابیتی که در آغاز رابطه با یک فرد خودشیفته احساس کردید برای همیشه ادامه نخواهد یافت. ممکن است روزها، هفتهها، ماهها یا در بعضی موارد تا یک سال طول بکشد. تغییر از شخص جذابی که بسیار به او علاقه پیدا کردید، به کسی که احساس میکنید دیگر بهسختی او را میشناسید احساس بسیار بدی به شما میدهد.
یک لحظه احساس میکنید که در حال حرکت در امتداد جریان آب با تابش خورشید روی صورت خود هستید و ناگهان احساس میکنید که وسط یک طوفان وحشتناک و ترسناک هستید. بعضی از افراد خودشیفته در حالی که شریک زندگی خود را بیارزش میکنند با محبت و هدیه به پاداش دادن به آنها ادامه میدهند؛ این میتواند برای فرد بسیار گیجکننده باشد.
4. فقدان مرزها
افراد مبتلا به گرایشهای خودشیفتگی، بیتوجهی عمدی نسبت به مرزهای دیگران از خود نشان میدهند. آنها بهطور مرتب حقوق دیگران را زیر پا میگذارند و بدون فکر کردن به تاثیر رفتارشان از دیگران استفاده میکنند.
افراد خودشیفته از راههای مختلفی نظیر شکستن قول یا انجام ندادن وظایف، قرض گرفتن وسایل یا پول بدون قصد پس دادن و نداشتن احساس گناه و سرزنش کردن دیگران هنگامی که اشتباهی مرتکب شدند، از مرزهای افراد عبور میکنند.
5. شما منزوی می شوید
جداسازی و انزوا یکی از رایجترین روشهایی است که یک فرد خودشیفته میتواند در رابطهاش کنترل بهدست آورد. این کنترل، نیازشان برای داشتن هر چیزی که میخواهند و وابستگی شریک زندگی شان به خود را برآورده میکند.
برخی از راههای ناخوشایند که یک فرد خودشیفته میتواند باعث انزوا ی شما شود، عبارتاند از: جدا کردن شما از دوستان و خانواده؛ کنترل استفاده و نظارت بر رسانههای اجتماعی و تماسهای تلفنی؛ کنترل استفاده از وسایل نقلیه؛ دور کردن شما از سرگرمیهایتان و حتی در بعضی موارد، شما را مجبور میکنند از شغلتان بیرون بیایید تا بتوانند کنترل کامل مالی شما را در دست بگیرند.
افراد خودشیفته، از جملاتی نظیر «چرا وقت و تلاش خود را صرف کسی میکنی که هیچ علاقهای به او نداری؟» یا «من پول این ماشین را دادم، بنابراین حق دارم بگویم چه زمانی از آن استفاده کنی»؛ یا «من فکر میکردم من را دوست داری پس چرا ساعتهای زیادی در محل کار صرف میکنی؟» استفاده میکند.
با گذشت زمان، شنیدن مکرر، توهینها و شکها و حسادتها منجر به رها کردن همه چیزهایی میشود که هویت خود شما را میساختند. شما تبدیل به یک نسخه کاهش یافته از خودتان میشوید که دیگر حتی خودتان را نمیشناسید؛ کسی که فرد خودشیفته مطابق با شیوه زندگی و نیازهایش ساخته است.
6. نادیده گرفتن احساسات شما
بخش مهمی از هر رابطه، نیاز به درک شدن و بیان احساسات، خواستهها، آرزوها و نیازهای خود بهصورت آزادانه است. از آنجا که خود شیفتهها باید مورد توجه قرار بگیرند، ممکن است مهربان به نظر بیایند و طوری جلوه کنند که گویی بهترینها را برایتان میخواهند. اما واقعیت ناگوار این است که پشت تمامی این رفتارها، آنها درواقع بیشتر به نفع خود فکر میکنند.
فرد خودشیفته بر اساس آنچه به نفعش است تصمیم میگیرد، نه آنچه برای رابطه بهتر است. آنها به سادگی توانایی در نظر گرفتن احساسات شما را ندارند، زیرا آنها بیش از حد نگران خودشان هستند.
7. توهم بزرگی بینی خود
افراد مبتلا به NPD معتقدند که برتر از هر کس دیگری هستند و این توهم خودبزرگبینی، دلیل اصلی آنها در ناتوانی در عشق است. آنها دیگران را به هیچ وجه در سطح مقایسه با خودشان نمیبینند و بهواقع معتقدند که تقریبا در همه جهات از دیگران برتر هستند.
8. آنها زود عصبانی می شوند
همانطور که ذکر شد، فرد خودشیفته معتقد است که همه چیز در مورد او است و روش او بهترین روش است. وقتی مسائل مطابق میلشان پیش نمیرود و زمانی که تمامی توجهها برای آنها نیست یا زمانی که کسی با آنها مخالفت میکند، این میتواند مانند ورود به قفس شیر باشد. آنها در تنظیم احساسات و رفتار خود، پذیرش انتقادات مشکل دارند و به راحتی احساساتشان صدمه میبیند.
خودشیفتهها همچنین وقتی بهترین رفتاری که معتقدند از نظر قانونی شایستهٔ آنها است را دریافت نمیکنند بیحوصله و عصبانی میشوند.
9. ناتوانی در بیان احساسات
زیر دیواری که خودشیفته برای خود میسازد تا از خود در برابر دیگران محافظت کند، جریان نامطلوبی از ناامنی، ترس، اضطراب و شرم وجود دارد. به دلیل نیاز به احساس برتر بودن، آنها این دیوار را پایین نخواهند آورد.
بیان احساسات و آسیبپذیر بودن در برابر دیگران بسیار خطرناک است، بنابراین آنها سطح بسیار بالایی از اعتماد بهنفس دروغین را از خود نشان میدهند و افراد را دور نگه میدارند. در روابط صمیمی که فرد خودشیفته به طور مداوم نیاز به توجه دارد و زمانی که خیلی به او نزدیک شدید شما را پس میزند، میتواند مانند بازی موش و گربه به نظر برسد.
10. آنها از مسئولیت کامل اجتناب می کنند
در رابطه با یک فرد خود شیفته، متوجه خواهید شد که زمانی که همه چیز بهدرستی پیش میرود آنها به سرعت مسئولیت قبول میکنند. در نهایت اعتبار، ستایش، بازخورد مثبت و خوب، غرور فرد خودشیفته را تغذیه میکند.
چیزی که هرگز نمیبینید یا نمیشنوید این است که زمانی که مسائل خوب پیش نمیروند فرد خودشیفته مسئولیت قبول کند. در این شرایط، آنها سرزنش، اجتناب و انکار میکنند و در حقیقت معتقد هستند که هیچ ارتباطی با آنها نداشته و به هیچ و جه تقصیر آنها نیست.
11. نسبت به دیگران حسودی می کنند
افرادی که شخصیت خودشیفته دارند، معمولاً خواهان قدرت، موقعیت، زیبایی و موفقیت هستند. آنها نسبت به افرادی که آنچه آنها میخواهند را دارند، حسادت از خود نشان میدهند. در مقابل، افراد خودشیفته خود نیز ممکن است دیگران را متهم به حسادت از آنها، از جمله شریک زندگی خود کنند.
نکته قابل توجه این است که روشی که فرد خودشیفته در ظاهر از خود نشان میدهد، به طور کامل متفاوت از فردی است که در درون او وجود دارد. این فرد دارای دو شخصیت است: خود درونی (که حسادت از خود نشان میدهد) و شخصیت فریبکارانه که به دنیای بیرونی نشان میدهد (دیگران را متهم به حسادت از خودش میکند).
12. آنها در کنترل دیگران مهارت دارند
اکثر مردم زمانی که کسی میخواهد آنها را کنترل کند متوجه میشوند و به طور کامل از این افراد دوری میکنند. اما فرد خودشیفته در کنترل دیگران به خصوص شریک زندگیاش بسیار ماهر است.
دو تاکتیک کنترل که فرد خودشیفته معمولاً از آنها استفاده میکند عبارتاند از:
• کوچک کردن: چه در خانه باشید و چه در یک مکان عمومی فرد خودشیفته برای کوچک کردن و پایین آوردن شما هیچ مشکلی ندارد. آنها با استفاده از عباراتی مانند «شوخی کردم» سعی میکنند توهینهایی که کردهاند را بپوشانند.
• نقش قربانی را بازی کردن: تصور کنید شما سعی میکنید توضیح دهید که چه مقدار از بحث کردن با او تنفر دارید، و فرد خودشیفته در جواب میگوید: «همیشه سعی میکنی با من دعوا راه بیندازی. » که شما را متعجب میکند، زیرا این دقیقا همان موضوعی است که میخواهید از آن اجتناب کنید. با این وجود، فرد خودشیفته همیشه سعی میکند مسائل را به گونهای جلوه دهد که خود قربانی ماجرا باشد.
13. دیوانه ساختن شما
این یک فرایند آهسته و محاسبه شده است که باعث میشود باور کنید دیوانه هستید و نمیتوانید به قضاوت خود اعتماد کنید. این یک فریبکاری و ابزار کنترل است.
در ابتدا او سعی میکند شما به خودتان شک کنید. ممکن است متوجه شوید شریک زندگیتان چیزی میگوید که با منطق جور در نمیآید، اما زمانی که به این موضوع اشاره میکنید، کاری میکند که فکر کنید اشتباه میکنید و در نهایت به خودتان شک خواهید کرد.
سپس در دفعات بعد، شما دروغ او را اثبات میکنید ولی باز هم، به نحوی شما را قانع میکند که در اشتباه هستید. آنها چیزهایی را که گفتهاند انکار خواهند کرد و داستان را تغییر خواهند داد تا شما را گمراه کنند. آنها رفتار خود را به شما نسبت میدهند و به این باور میرسید که تمام اشتباهات متوجه شماست.
14. همه چیز برای او سیاه و سفید است
فرد خودشیفته جهان را به صورت سیاه و سفید میبیند، در اصل هیچ منطقه خاکستری برای او وجود ندارد. این بخشی از تقسیم شخصیت آنها است که ذکر شد و شامل دو دسته میشود؛ برنده یا بازنده.
به گفته ست مایرز روانشناس:
«فرد خودشیفته نمیتواند هیچ نتیجهای را تصور کند که در آن هر کس به نیازهایش برسد. توجه و تحسین کافی برای همه وجود ندارد، بنابراین با توجه به منطق فرد خودشیفته، تنها تعداد کمی از افراد خوششانس انتخاب خواهند شد. »
او ادامه میدهد که اگر فرد خودشیفته تهدیدی برای عزمت خود ببیند، در ابتدا به دنبال یافتن و نابود کردن و در نهایت پیروزی خواهند بود. آنها هر کاری که نیاز است انجام خواهند داد تا اطمینان حاصل کنند که احساس ضعف، بیتوجهی یا شکست نداشته باشند. حتی اگر این به معنای نابودی کلامی یا عاطفی «حریفشان» باشد که این حریف میتواند شامل شریک زندگی نیز شود.
15. او ابتدا شما را به سمت خود میکشد و سپس از خود دور میکند
شریک زندگی خودشیفته شما را به دنیای خود میکشاند. آنها تمام عشق، پول و احترامتان را از شما میگیرند و شما را به دنیایی مانند گرداب میکشانند. اما به همان آسانی، شما از خود دور میکنند. هنگامی که دیگر برای یک فرد خودشیفته نفعی نداشته باشید، به گونهای شما را رها میکنند که انگار هرگز وجود نداشتید.
اگر سعی کنید رابطه را قبل از اینکه کارشان با شما تمام شود، به پایان برسانید، نیروی گردباد که شما را به سمت داخل میکشد بسیار قوی خواهد بود؛ هر کاری در توانش باشد انجام میدهد تا شما را برگرداند.
اگر شریک زندگی شما فردی خودشیفته است چه کاری باید انجام دهید؟
با توجه به نویسنده روانشناسی امروز، نویسنده دکتر الینور گرینبرگ، یکی از دلایل اصلی سختی ترک رابطه با یک فرد خودشیفته حس پیوند گردبادی است که با او دارید. به دلیل سرشاری عشق اولیه و احساس اینکه تمام رویا هایتان تحقق یافته است؛ سپس روند آهسته انزوا، دیوانه سازی، کنترل، از دست دادن خود و سردرگمی با پاداش و صمیمیت پراکنده، شما در حال حاضر از لحاظ ذهنی، جسمی و مهمتر از همه، از لحاظ ذهنی به شریک زندگی خود معتاد و وابسته شدهاید.
بنابراین در این شرایط چه کاری میتوانید انجام دهید؟
1. خود را آموزش دهید
گام اول این است که خودتان را در مورد خودشیفتگی تعلیم دهید. هرچه بیشتر شرایط شریک زندگی خود را بشناسید، بیشتر رفتار آنها را درک خواهید کرد. این بدان معنا نیست که شما میتوانید این رفتار را تحمل کنید، اما میتوانید بینش بیشتری نسبت به گفتار و رفتار آنها به دست بیاورید.
2. تصمیم بگیرید
هنگامی که همه چیز را در مورد خودشیفتگی میدانید، میتوانید تصمیم بگیرید که بمانید و با رفتارش کنار بیایید، یا سعی کنید شریک زندگی خود را متقاعد کنید کمک بگیرد یا او را ترک کنید.
و اگر تصمیم گرفتید بمانید، اکنون به طور دقیق میدانید که چه چیزی از شریک زندگی خود انتظار داشته باشید. درنهایت میدانید که اگر به دنبال کمک یک متخصص نروند، امکان برآورده کردن اکثر نیازهای روحی و عاطفی شما را ندارند.
اگر تصمیم به رفتن گرفتید، باید مطمئن باشید که برای آنچه در انتظار است آمادهاید.
3. آماده باشید
هر کدام از راهها را که انتخاب میکنید، باید آماده باشید. آموزش دادن خودتان به اندازه کافی برای حفظ امنیت شما اگر تصمیم به ماندن با یک فرد خودشیفته واقعی گرفتید کافی نیست. شما باید بالاتر و فراتر بروید تا اطمینان حاصل کنید که از نظر احساسی، جسمی، مالی و ذهنی خود از خود محافظت میکنید.
و اگر تصمیم به رفتن گرفتید، باید برای نیروی گردبادی که فرد خودشیفته برای جلوگیری از رفتن شما تولید خواهد کرد آماده باشید. یکی از بهترین راههای این کار این است که سریعتر تمام راههای ارتباطی را قطع کنید. اگر فرزند یا داراییهایی با این فرد دارید، انجام این کار بسیار دشوار میشود. اما متخصصان واجد شرایطی هستند که میتوانند در این شرایط به شما کمک کنند.
راه دیگر برای آمادهسازی خودتان این است که فهرستی از دلایل تمایل به رفتن خود تهیه کنید. این لیست زمانیکه نیروی گردباد بسیار است یادآور خوبی برایتان خواهد بود. همچنین، به دلیل حس وابستگی دورهای پر از غم و ناراحتی نیز وجود خواهد داشت. اطمینان از اینکه در طول این فرایند پشتیبانی زیادی دارید، از اهمیت زیادی برخوردار است.
کلام آخر
روابط سالم و سازنده زمانی شکل میگیرد که هر دو طرف میتوانند احساس امنیت داشته باشند، بدون قضاوت یا انتقاد یکدیگر خود واقعیشان را نشان میدهند.
در رابطه با یک فرد خودشیفته، مخالف این امر اتفاق میافتد. مگر اینکه شریک زندگی شما تمایل به دریافت کمک حرفهای داشته باشد و امکانات مالی برای انجام این کار در اختیارش باشد. معمولا در زندگی با این افراد این شرایط تغییر نخواهد کرد.
اما شما نیز حق انتخاب دارید و هر کدام از راهها را که انتخاب میکنید، اول به این فکر باشید که از خودتان مراقبت کنید.
منبع: Lifehack